دل ديدني هاي شهر سرب و سراب(187)

    (به بهانه فرارسیدن ماه مبارک رمضان و شب هاي قدر)

 امام صادق(ع) : هنگامي كه روزه هستي بايد گوش و چشم تو از حرام ، و باطن و تمام اعضاي بدنت از زشتي ها روزه باشد. 

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

 

من ماه مبارك رمضان را ماهي ديدم كه سرآغازش رحمت، ميانه اش مغفرت و پايانش رهايي از آتش دوزخ بود.

     من رمضان را ماه انفجار نور دیدم و فصل سبز سرور

من شکم و شهوت را زمینی ترین اندام ها دیدم و چون آن دو اندام را روزه دار دیدم از هرزه گردی هاي دیگر اندام ها چون چشم،گوش، زبان و...بر خود لرزيدم. 

 من رمضان را بهار دل ديدم و شب هاي قدر را فصل فضائل. اين فصل با رويت هلال آغاز مي شود؛ اما فصل بهار دل ها نه با رويت هلال كه با تحول در حال آغاز مي گردد.  

 من بهار رمضان و شب هاي قدر را چون نسيمي ديدم كه نه تنها خاك را ، كه افلاك را حيات مي بخشد. نسيم سحرگاهانش مشكبار است و شميم شامگاهانش خوشگوار.  

  من در رگ های هر شب رمضان بويژه در شب هاي قدر ، نور نيايش را جاري ديدم. در انبان هر لحظه عطري از عشق نهفته و غنچه اي از شوق شكفته است. نسيم رمضان بهارآفرين است و عطرآگين. نسيمش نرم خيز است و شميمش ، مشكبيز

 من در شب هاي قدر از حنجره هر پنجره آواي تلاوت قرآن را مي شنوم كه در كوچه ها عطر معنويت مي پراكند. بر شاخساران گلدسته ها گل تكبير مي شكفد و سينه سياه ظلمت را مي شكافد. از ساقه ترد لحظه ها جوانه هاي سبز عرفان و شكوفه هاي سرخ ايمان مي رويد. 

ادامه دارد...

                                        شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 8 تير 1393 | 5:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد472

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من فرهنگي را ديدم گنجور و گرانبار ،اما در حصار انحصار كوته انديشاني ساده انگار. در سخن، راستي و درستي را مي ستايند،ولي در عمل با ناراستي جهان را مي آلايند.

من ايستادگي را فراتر و برتر از ايستادن ديدم. 

ايستادگي نه به پاي،كه به پايداري نياز دارد. 

در مكتب ايستادگان تاريخ هم با دو پاي،هم با يك پاي و هم بدون پاي مي توان ايستاد!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من عشق را تنها دردي ديدم كه بيمار از آن محنت مي كشد،اما لذت مي برد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من خودكامگاني فرومايه و درماندگاني بي مايه را ديدم كه چون عاجز از اجراي «اصل تغيير» بودند ،به«تغيير اصل» روي آوردند؛ غافل از آن كه اين « اصلي تكويني» است،نه «فصلي تزييني». 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من خودپرستاني خداستيز و خودشيفتگاني مردم گريز را ديدم كه در جوامع توده وار بر اين پندار واهي پاي مي فشردند و در اين تبلور تباهي جان مي سپردند كه اثربخشي يك «جو قدرت»بيش از يك«خرمن حقيقت»است.

اينان از درك اين سرود و فهم اين رهنمود مولا(ع) عاجزند كه:

«للباطل جوله و للحق دوله»

ادامه دارد...

                             شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 7 تير 1393 | 7:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد471

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

SaharWww.KamYab.Ir  سحر…

من سحرگاهان را عطرآگين از نفس خدا و رايحه هدا ديدم.

انسان با هر دم و بازدم ريه ها را به جاي هوا،پر از خدا مي كند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من «تومن» را با ارزش ترين پول دنيا ديدم؛ زيرا هم «تو» در آن هستي، هم «من»!


من مردمي بي پناه را در روزگاري سياه ديدم،كه همه افراد خانواده ها پگاه تا شامگاه با هم مي دويدند تا لقمه اي نان و جرعه اي آب روان فراچنگ آرند.

در سبد نيازهاي روزمره اين گونه مردم ديگر نه خبري از كتاب و فرهنگ بود نه پرتوي از آفتاب قشنگ! 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من وجود هر استعدادي شكفته در نهادي نهفته را سند حقي براي شكوفاكردن آن ديدم ؛ زيرا حكمت خداوندي هر بذر را براي باروري و هر استعداد را جلوه گري آفريده است.

 

من قايق سهراب را ديدم كه ساخته بود تا بر آن نشيند و از اين خاك غريب به سوي ديار رقيب، راه هجرت را گزيند؛ 

اما من چاره را نه در فرار كه در قرار ديدم و راهكار را نه هجرت كه در مقاومت يافتم.بايد با سختي ساخت و خرابي هاي اين خاك را ساخت.

ادامه دارد....

                         شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 6 تير 1393 | 7:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 عبرت گرفتن یا عبرت شدن؟!!

قصه چهل و نهم / قصه های شهر هرت

به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید

روزی اعلی حضرت هردمبیل با یکی از وزرای حکیمش از محلی رد مى شدند، به خرابه اى رسيدند، دو جغد با هم حرف مى زدند. هردمبیل از وزیر پرسید : 

اين دو جغد به همديگر چه مى گويند؟ وزیر گفت:

ممكن است دوست نداشته باشند كه ما بدانيم چه مى گويند. 

شاه گفت: نه، بگو آن ها چه مى گويند؟ وزیر گفت: 

آن جغد خاكسترى، جغد نر است و آن جغد ديگر، ماده است.

جغد خاكسترى به خواستگارى دختر اين جغد ماده آمده است براى پسر خودش.

دارند با هم صحبت مى كنند تا مقدمات را فراهم كنند.

آن گاه وزیر محاوره بین دو جغد را چنین واگویه کرد:

آن جغد ماده گفت : دختر من در زيبايى، پر زدن و حرف زدن كم نظير است، پس مهريه اش سنگين است. 

جغد نر گفت: مهر دخترت چقدر است؟ 

گفت: صد هزار خرابه. 

جغد نر گفت: پسر من صد هزار خرابه از كجا بياورد؟ 

گفت: تا اين زمانی که هردمبیل بر سر كار است، اين مملكت رو به خرابى است و هر چه خرابه بخواهى، پيدا مى شود. تا ستمگران سركار هستند، هم اقتصاد خراب است، هم اخلاق، هم زندگى و هم گره هاى زندگى مردم زياد است. همه مردم دچار «چه كنم چه كنم ؟»هستند. اين طبع ستم و ستمكار است.

هردمبیل که مثل همه خودمگان زورگو ،تاب و تحمل شنیدن سخن راست و حرف حق را نداشت ، بر آشفته شد و دستور داد وزیر را به زندان بیفکنند.

ماموران در حالی که وزیر را به زندان می بردند ، وزیر دمی درنگ کرد و لحظه ای ایستاد و با صدای بلند بر سر هردمبیل فریاد کشید:

ای هردمبیل! سنت الهی دیر و زود دارد ،ولی سوخت و سوز ندارد.سرنوشت تو و امثال تو سقوط و رسوایی و بدنامی است.تنها راه رهایی تو عبرت گرفتن از سرنوشت دیگر خودکامگان است،پیش از این که سرنوشت تو مایه عبرت دیگران گردد!!


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : پنج شنبه 5 تير 1393 | 6:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

اصل «تغییر» در فصل « تدبیر»


آيد بهار و پيــرهن بيــــــشه نو شود

نوتر برآورد گل اگر ريـــــــــشه نو شود

زيباست روي كاكل ســـــبزت كلاه نو

زيباتر آن كه در سرت انديشه نو شود

« هیچ چیزي پایدار نیست مگر تغییر » (هراکلیتوس ، فيلسوف يونان باستان)

با گردش زمین ، گذشت زمان احساس مي شود. با هر طلوع و غروب برگي بر درخت زمان مي رويد و راه ابديت را مي پويد. هر پگاه نوين، صفحه اي نمادين بر صحيفه ديرين روزگار مي افزايد.

همه پدیده ها و آفریده های گیتی در حال تغییرند. هر آفریده و هر پدیده برای رهایی از کهنگی ناگزیر از تغییر است و در صورت عدم تغییر در زیر چرخ های سرد و سنگین گردونه زمان له می شوند. طفره روندگان از تغییر ، معماران نابودی خویش هستند.

در جهان گذران و شتابان امروز اگر ما نتوانیم پا به پای زمان حرکت کنیم، گردونه زمان ما را جا مي گذارد و پويا مي گذرد. گذشت هر لحظه از زمان بيانگر تغييري آژمان است. گاهي اين تغيير دلخواه ماست، اما گاهي وقتي شرايط عوض مي شود، ما اگر نتوانيم خودمان را با شرايط تازه هماهنگ کنيم، اين ما هستيم كه كهنه و فرسوده و به تدريج گرفتار حياتي بيهوده مي شويم .

«تغيير» جزئي جدايي ناپذير از زندگي هر انساني است و مسلماً هيچ کس از اين قاعده مستثنا نيست. گاهي اين تغييرات قابل پيش بيني و گاهي غيرقابل پيش بيني هستند. گاهي اين تغييرات بخشي از فرايند بهنجار و طبيعي تحول انسان ها هستند و گاهي فراتر و متفاوت با آن و گاهي تغيير، اتفاقي است متناسب با خواست و دلخواه فرد، ولي گاهي اين چنين نيست. گاهي تغيير جزئي است و بخش کوچکي از زندگي فرد را در بر مي گيرد، ولي گاهي به صورت گسترده اتفاق مي افتد. نکته مهم اين است که تاثيرگذاري هر نوع تغييري، بيشتر تحت تاثير «برداشت» فرد از «موقعيت» و «تغيير» است.

اگر "تغيير " از " من " آغاز نشود ، قطعا بر " من " تحميل خواهد شد. انجام هر تغييري مستلزم اصلاح فكر و نگاه تغيير دهندگان است، به گونه اي كه بدون آن نمي‌توان به موفقيت در تغيير اميد داشت.

بر سر گور كشيشي در كليساي وست مينستر نوشته شده است:

«كودك كه بودم، مي خواستم دنيا را تغيير دهم. بزرگ تر كه شدم، متوجه شدم دنيا خيلي بزرگ است؛ من بايد انگلستان را تغيير دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ ديدم و تصميم گرفتم شهرم را تغيير دهم. در سالخوردگي تصميم گرفتم خانواده ام را متحول كنم. اينك كه در آستانه مرگ هستم، مي فهمم كه اگر روز اول خودم را تغيير داده بودم، شايد مي توانستم دنيا را هم تغيير دهم!!!»(۱۰۰حكايت مديريتي)

براي ايجاد تغيير در محيط، بايد ابتدا محدوده تحت نفوذ خود را شناسايي كرده و سپس براي ايجاد تغيير در آن محدوده، برنامه ريزي و اقدام نمود.

پیتر دراکر می گوید : بزرگ ترين خطر هنگام به وجود آمدن تغييرات، خود تغييرات نيستندُ بلكه عمل كردن با منطق ديروز است.

مهاتما گاندي بر اين باور است كه : « اگر خواهان تغيير باشيد، شما بايد خود تغيير باشيد.»

تغيير كردن پديده‌اي ، مستلزم تغيير كردن نگاه و فكر صاحبان يا اثرگذاران آن پديده است. كساني كه خواهان تغيير در خانواده، سازمان يا هر مجموعه‌اي ديگر باشند ، در آغاز بايد هر گونه تغيير را از خود شروع كنند.

- لازمه تغيير دادن پديده‌ها، اعتقاد، ايمان و باور جدي تغييردهنده به تغيير است. تغيير دهنده آنقدر بايد به تغيير مورد نظر خود ايمان داشته باشد كه گويي خود او نيز درون تغيير و چه بسا خود تغيير است.

انساني كه هماهنگ با همه پديده هاي هستي و همگام با گردونه زمان ، گردنه زمين را مي پيمايد ، مي تواند با آفرينش انديشه هاي نو در جهان تغيير پذير هر گونه تغيير مثبت و دلخواه را بيافريند. انديشه نو ، انرژی خالص است . در اين صورت هر انديشه اي كه ما اكنون داریم، یا قبلا داشته ايم و یا در آینده خواهیم داشت، خلاق است.

انرژی حاصل از فكر هرگز نمی میرد .این انرژی از فكر و ذهن ما وارد عالم هستی می شود و تا ابد مي پايد و راه كمال را مي پويد . همه افكار و انديشه ها به هم مربوط هستند و با هم تلاقی پیدا می كنند.

اين انديشه ها در مسیر شگفت انگیزی از انرژی با هم برخورد می كنند و نقشي بدیع و زیبا ازپیچیدگی های غیر قابل باور را مي آفرينند . همات طور كه دو چیز مشابه همدیگر را جذب می كنند دو انرژی مشابه هم یكدیگر را جذب می كنند .و تودهای از انرژی مشابه به وجود می آورند.

بنابراین حتی افراد معمولی اگر فكرشان(دعا. امید. آرزو . .رویا .ترس) به اندازه كافی قوی باشد، می توانند نتایج شگفت انگیزی را بيافرينند.

زندگی نمی تواند به هیچ طریق دیگری خودش را نشان دهد جز آن طریقی كه ما تصورمی كنیم خودش را نشان خواهد داد .ما با انديشيدن خلق می كنیم.

انیشتین می‌گفت: « آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفریند.»

استفان کاوی (از سرشناس‌ترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالا با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید:

«اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزئی به‌ وجود آورید، به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید، باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید.»

داستان گویایی هم در حکایت‌های سرخ‌پوستان وجود دارد که به خوبی تصویر این وضعیت را نمایش می‌دهد:

روزي سرخ پوستي در حالی که از نواحی صخره‌ای یکی از مناطق بالا می‌رفت، به لانه عقابی رسید. تخم‌های زیادی در لانه بود، ولی او موفق شد تنها یکی از آن ها را بردارد و به دهکده خودش ببرد. او تخم عقاب را در لانه یکی از مرغ‌ها قرارداد و پس از این که جوجه سر از تخم در آورد، ‌به‌دنبال مرغ مادر به راه افتاد و باور می‌کرد که خودش هم یک مرغ است. اين جوجه عقاب تمام روز همان گونه که مرغان نوك بر زمین مي زدند و دانه می‌خوردند، راه می‌رفت و در میان آشغال‌ها نوک می‌زد و کرم‌هایی برای خوردن پیدا می‌کرد.

یکی از روزها که عقاب دیگر بزرگ شده بود، پرنده عظیم‌‌الجثه‌ای را دید که در آسمان‌ها پرواز می‌کرد. به سوی مادر مرغ‌ها که چیز‌های زیادی در مورد دنیا می‌دانست، رفت ‌و پرسید: آن چه پرنده‌ای است؟ مرغ پیر گفت: یک عقاب است. عقاب جوان گفت: این گونه پرواز‌کردن باید خیلی دلپذیر باشد.... و به آن پرنده بزرگ خیره شد. مرغ پیر گفت: بله، ولی تو باید پرواز کردن را فراموش کنی، چون تو یک مرغ هستی. عقاب در میان مرغ‌ها و آشغال‌ها به زندگی‌اش ادامه داد.

بنابراین دیدگاه جهان و هستی محدود است، چون محدود می‌بینم و حدود را می‌بینم و دیوار می‌کشم، در پناه دیوارهای پیش ساخته و سقف‌های کوتاه می‌مانيم. و محدود می‌بینم؛ چون محدود می‌دانيم و تا محدوده‌ای می‌دانيم. آنگاه که ما محور جهانيم ،پس جهان محدود به ما، دانسته‌های ما و توانایی‌های ظهوریافته و نه حتی بالقوه ما است. تا همان‌جایی گستره دارد که ما می‌بینيم و تا همان جا می‌رود که ما می‌توانيم بفهميم. حال از دیدگاه اعراب بیابانگرد، زمین همان کویر است و از دیدگاه علم، انسان همین جسم.

اما یک ذهن خلاق یک ذهن باز است؛ ذهنی که می‌داند واقعیت دارای محدودیت ها، مسائل و تناقضات و نقایص است، اما خود، به آن ها محدود نمی‌شود و باور دارد که ورای همه محدودیت‌ها، نبودن‌ها و نشدن‌ها حقیقت بی‌نقص و نامحدودی هست و راه‌هایی برای رسیدن به آن و بهره بردن از نیروی بی‌نهایتش که هر چیزی را ممکن می‌کند، وجود دارد. او می‌داند و به تجربه و تفکر و مشاهده دریافته است که محدودیت‌ها ساخته و پرداخته ذهن‌های محدود و پر از دیوار است. باورهای در قفس و نگاه‌های شرطی‌شده محدودیت‌ها را می‌سازند و در آن می‌زیند، همان را تجربه می‌کنند و همان را به سایرین می‌آموزند.

این جمله را فراموش نكنیم كه همه ما خودمان مسبب ناراحتی‌ها و شادی‌هایمان هستیم و این از تفكرمان ناشی می‌شود، بنابراین باید ببینیم چگونه می‌توانیم با متفاوت فكركردن در زندگی‌مان تغییر ایجاد كنیم. با این كار می‌توانیم احساسات مخرب خود را به‌خوبی بشناسیم. فرض كنیم كه خواسته‌های سالمی داریم؛ اما باورها و بایدها و نبایدهایتان ناسالم است.

اگر بعد از هر واقعه ناخوشایندی كه اتفاق می‌افتد، احساس بدی داریم و خودمان را مقصر می‌دانیم، می‌توانیم باورهایمان را زیرسؤال ببریم و آن ها را تغییر دهیم. برای تغییر باورهایتان باید خودمان اراده كنیم و واقعا بخواهیم كه آن ها را تغییر دهیم.

مدیریت تغییر وظیفه بسیار دشواری است. در این باره واقعیتی غم انگیز وجود دارد و آن این که بیشتر تلاش های مربوط به اعمال تغییرات بنیادی در آغاز به شکست می انجامد. علل اصلی این ناکامی ها، در این نکته نهفته است که اغلب، میزان واقعی مقاومت سازمانی در برابر تغییر به درستی برآورد نمی شود. طرفداران و عاملان تغییر معتقدند که تغییر را می توان مدیریت کرد و این مفروضات منجر به مداخله های نادرستی می شود. اگر پویایی های تغییر را نمی توان با اطمینان پیش‌بینی و کنترل کرد، پس طرفداران تغییر باید به منظور اداره فرصت های تغییر، ابتدا به مدیریت خود بپردازند.

امروزه تغییر مهم‌ترین عامل مؤثر در مدیریت كسب و كار موفق محسوب می‌شود. سازمان‌ها (و افراد شاغل در آن ها) باید نگرش مثبتی نسبت به مساله تغییر داشته باشند تا از این طریق توان رقابتی خود در بازارهای تهاجمی امروزی را حفظ كنند. عدم توجه به یك روند در حال تغییر ممكن است بسیار پرهزینه باشد!

سید علیرضا شفیعی مطهر.


موضوعات مرتبط: مقالات

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 4 تير 1393 | 7:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد470

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من خود را غريبه ديروز،آشناي امروز و فراموش شده فردا ديدم؛

بنابراين كوشيدم تا با بنان و بيان خود تا نفس دارم اثري وزين بر جاي گذارم و آييني خيرآفرين بر پاي دارم.

غرض نقشي است كز ما بازماند / كه هستي را نمي‌بيبنم بقايي..

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org 

من شهرياري را ديدم با مغزي كوچك و خردي اندك كه مي كوشيد با دهاني باز و زباني دراز همه كمال هاي نداشته و جمال هاي خودپنداشته اش را با آن بپوشاند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من دروغ و باطل را بي رنگ تر و پرنيرنگ تر از آن ديدم كه بتواند هميشه مردم را بفريبد؛ زيرا حق جرياني جاودان است و باطل،جولاني گذران.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من آيينه را ديدم و در سنجه با آيينه هاي قديم حسرت خوردم؛زيرا آيينه هاي قديم مرا جوان تر نشان مي داد! آيينه هم آيينه هاي قديم!!

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من ريشه بسياري از اختلاف نظرها و تفاوت ديدگاه ها را در حايگاه نگرش و اقتضاي بينش ديدم.

ادامه دارد...

                       شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 3 تير 1393 | 7:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد469

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من سیاستمدار را کسی ديدم که حوادث فردا و یک ماه و یک سال بعد را پیش بینی کند و سپس بتواند دلایلی بیاورد که چرا اتفاق نیفتاد. 

(با الهام از سخن وینستون چرچیل ) 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من شكستن تخم مرغ را از بیرون , پایان زندگی ,و از درون , آغاز زندگی ديدم؛بنابراين  بهترین ها همواره از درون اتفاق می افتند .

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در رويارويي با حقايق تلخ جامعه توانستم گوش هايم را بگيرم تا نشنود،چشم هايم را ببندم تا نبيند،زبانم را گاز بگيرم تا نگويد؛اما نتوانستم فكرم را به بند كشم تا نفهمد!!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من حق حاكميت فرمانروا بر مردم را از نوع «امارت استكفاء» (كارپردازي) ديدم،نه «امارت استيلاء(سلطه گري).(با الهام از سخن علي عليه السلام)

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من بسياري از جوانان را ديدم كه در سريال زندگي نقش يوسف را خوب بازي كردند،با اين تفاوت كه كمتر كسي توانست پيشنهاد زليخا را رد كند!!

ادامه دارد...

                                    شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 2 تير 1393 | 5:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد468

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من سركوب هر گونه تفكر را  فرايندي جانگداز و گزندي زندگي سوز ديدم؛ زيرا اگر تفکر اشتباه کسی را سرکوب کنیم، فرصت اصلاح آن فرد را برای پی بردن به اشتباهش از او گرفته ایم و اگر تفکرش درست باشد، بشریت را از آن محروم کرده‌ایم. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من عمده تفاوت شخصيت هاي بزرگ و كوچك را در اين ديدم كه شخصيت هاي بزرگ ،جسمشان در رنج و زحمت است،ولي شخصيت هاي كوچك جسمي راحت دارند؛زيرا روح هاي بزرگ در جسم هاي كوچك نمي گنجند،بنابراين جسم را به رنج و زحمت مي افكنند ،ولي تن و بدن شخصيت هاي كوچك به خور و خواب مشغول است. 

 

عکسهای بسیار زیبا به همراه جملات آموزنده
من خدا را تنها مشترك مورد نظر ديدم كه هميشه در دسترس و فريادرس هر بي كس است.  

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من مردان مرد
و آشنايان درد را آن سان عاشق و در عشق صادق ديدم كه تا پاي دار بر پيمان خود پايدار ماندند.  

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من مردمي را ديدم كه چون كودكان هر كس بهتر با آنان بازي مي كرد،بيشتر دوستش مي داشتند و دلسوزترش مي پنداشتند!! 

 

ادامه دارد...

                           شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 1 تير 1393 | 5:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد467

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من تبر بر درخت تر و تيغ بر حلقوم هنر را بسيار دردناك و غم انگيز ديدم.درخت تر هنوز فرصت باليدن دارد و بريدنش حسرت ناليدن. هر موجود زنده حق دارد ببالد و جفاست كه از خطر مرگ بنالد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من زيبايي بدون شرافت و فريبايي بدون فضيلت را چون گلي بدون عطر ديدم.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من انسان را بر روي كره خاك و زير سقف افلاك شبحي سرگردان ديدم كه پس از گذر از اين رهگذر، از او تنها سايه اي مي ماند و از ماترك او ،سرمايه اي. خوشبخت انساني كه از اين آمد و رفت،براي گذشتگان ،آبرو باشد و براي آيندگان اثري نيكو بر جاي گذارد. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من چه جانكاه و جگرسوز ديدم سخن گويي در دنياي ناشنوايان و آيينه فروشي در ديار نابينايان را !! 

اين مسئوليت سنگين انسان هاي دردآشنا و روشنگر است در دنيايي كه فخرفروختن به راه است و جان افروختن،گناه ! آن، مباهات دارد و اين، مجازات !!

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من اثر گلوله را جانكاه و جگرسوز و سايه سار قلم را جان آفرين و دلنواز ديدم. گلوله،جنگ را مي آفريند و قلم،فرهنگ را. آن ،زندگي را مي گيرد و اين،ارزندگي مي بخشد.

ادامه دارد...

                          شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 31 خرداد 1393 | 13:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد466

    تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من حاصل ضرب "توان "در "ادعا" را مقداری ثابت ديدم ، هرچه "توان" انسان کمتر باشد "ادعا"ی او بیشتر است

و هرچه "توان" انسان بیشتر شود ،  "ادعا"یش کمتر می گردد.

(با الهام از سخن دكتر حسابي) 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org


من انسان هاي بزرگ و با همت را چون كوه ديدم، هر چه به ايشان نزديك شوي عظمت و ابهت آنان بيشتر بر تو معلوم مي شود 

و مردم پست و دون را همانند سراب يافتم كه هر چه  به آنان نزديك تر شوي، بيشتر پستي و ناچيزي انان بر تو آشكار مي شود.     (با الهام از سخن گوته) 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من تعويض را بهترين رفتار با آدم هاي عوضي ديدم ؛ زیرا نمي توانند عوض شوند!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من انديشمندان بسياري را در بند ،اما انديشه هايشان را بر فراز سپهر شكوهمند ديدم. جسم انديشمند را مي توان به بند اسارت كشيد و در كمند مرارت پيچيد؛اما جنس انديشه چونان رايحه روح بخش روان آفرين ،مشام جان ها را مي نوازد و فضاي دل ها و روح و روان ها را عطر آگين مي سازد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من دانندگان راز و باورمندان پرواز را بدون بال و پر نديدم. كسي كه باور پرواز را در ذهن باز بارور كند،قطعا نه بي بال و پر مي ماند و نه بي يار و ياور.

ادامه دارد...

                       شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 28 خرداد 1393 | 6:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 183 184 185 186 187 ... 241 صفحه بعد