یک سخن مدیریتی از حضرت امام رضا(ع)
امروز 11 ذی قعده و فرخنده زاد روز حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) است.
ضمن عرض تبریک،سخنی مدیریتی از ایشان را می خوانیم و به آن می اندیشیم.
« انا لانجد فرقه من الفرق و لا مله من الملل بقوا و عاشوا الا بقیم و رئیس لما لابد لهم منه فی امرالدین و الدنیا »
(بحار،ج22،ص32)
در مطالعه احوال بشر هیچ گروه و ملتی را نمی یابیم که در زندگی موفق و پایدار ، و از نعمت های حیات برخوردار باشند،مگر به وجود مدیر و سرپرستی که امور مادی و معنوی آنان را مدیریت نماید.
**************
در یازدهم ذی القعده گلی شکفت که سوختن و ساختن را پذیرفت ،سپیده را صفا آموخت و حیات را حیا ،به عصمت پگاه بود و به معصومیت نگاه ،با خارهای جور و جهل و جفا جنگید و شکوفه های صلح و صفا و وفا پرورید.
فرخنده زادروز حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) را به جناب عالی و همه خادمان خالص و مومنان مخلص تبریک و تهنیت می گویم.
شفیعی مطهر
موضوعات مرتبط: روزنوشت
خاطره تالیف یک سفرنامه
(یک خاطره جالب)
اکنون پس از بازگشت از سفر آمریکا بر آنم تا با تدوین،تنظیم و ویرایش یادداشت های سفر،اثری را بیافرینم که بیانگر نگاه من به همه ویژگی ها و بایسته های آن کشور باشد.
این ایده خاطره تالیف چنین اثری درباره ترکیه را در خاطرم زنده کرد.
من در سال های 1371 تا 1373 خورشیدی به مدت 25 ماه در کشور ترکیه (حدود یک سال در استانبول و حدود یک سال در آنکارا ) به تدریس در مدارس ایران اشتغال داشتم. من در همان ایام در کنار کار و تدریسم خیلی دوست داشتم اوضاع این کشور،فرهنگ،مذهب،شیوه زندگی و همه مختصات آن جامعه را بررسی و ارزیابی کنم. همزمان با بررسی شیوه زندگی مردم و بازدید از مراکز فرهنگی - اجتماعی و بناهای تاریخی فراوان،می کوشیدم روزانه همه مطبوعات آن کشور را نیز از نظر بگذرانم. نا آشنایی من به زبان ترکی و نیز با خط لاتین ترکیه مانع بزرگی در تحقق این خواسته بود.
در آن زمان بخشی از سفارت جمهوری اسلامی ایران موظف بود روزانه همه مطالب برگزیده مطبوعات ترکیه را ترجمه و خلاصه ای از آن را به وزارت خارجه ایران ارسال نماید. سفیر وقت ایران در آنکارا آقای محمدرضا باقری بودند. روزی خدمت ایشان رسیدم و خواهش کردم اگر ممکن است روزانه یک نسخه از خلاصه ترجمه مطالب برگزیده مطبوعات را به من بدهند.ایشان ضمن پذیرش درخواست اینجانب دستور دادند روزی یک نسخه (شامل حدود 10 تا 15 صفحه آ-چهار از این مطالب را همزمان با ارسال به ایران برای این جانب نیز بفرستند.
من هر روز ضمن مطالعه درباره مردم و حکومت و فرهنگ آن کشور این مطالب را نیز بررسی و نکات جالب آن را در یادداشت هایم می آوردم.
نتیجه این بررسی ها و ارزیابی های دوساله کتابی شد به نام « ترکیه؛ آن گونه که من می بینم!»
البته به علت عدم امکانات من، هنوز این اثر چاپ و منتشر نشده است.
یکی از نکات جالب این اثر، پیش بینی من درباره آینده ترکیه در سال های 1371- 1373 خورشیدی است. در حدود بیش از 20سال پیش در اوج قدرت احزاب لائیک (راه راست و مام میهن) و در دست داشتن حکومت ترکیه، من پیروزی اسلام گرایان در ترکیه را پیش بینی کردم. در آن زمان اسلام گرایان در حزب رفاه با رهبری «نجم الدین اربکان» متشکل شده بودند و آقای « طیب اردوغان» به عنوان عضو این حزب به عنوان شهردار استانبول برگزیده شدند. زیرا اکثریت انجمن شهر استانبول از حزب رفاه انتخاب شده بودند.
نکته جالب تر این که قدرتمداران عرصه سیاست با تکیه بر قدرت ارتش و با حکم دادگاه، حزب اسلامی رفاه را منحل کردند و ظاهرا گامی در جهت عکس پیش بینی من برداشتند. اما از آنجا که فکر نواندیشی دینی در لایه های ژرف جامعه ترکیه ریشه داشت، اسلام گرایان در حزب جدیدی به نام «فضیلت» گرد آمدند. باز هم کانون های قدرت، انسجام طرفداران اندیشه اسلام مترقی را برنتافتند و مجددا طی حکمی حقوقی رای بر انحلال حزب فضیلت دادند.
این دفعه اسلام گرایان نواندیش و مترقی به رهبری طیب اردوغان حزبی تازه به نام « عدالت و توسعه » تشکیل دادند که اکنون حکومت و قدرت را در ترکیه در دست دارد.
...و باز به نکته جالب دیگری اشاره کنم و آن این که تا قبل از روی کار آمدن این حزب همیشه احزاب لائیک چون فاقد اکثریت مطلق بودند ، برای در دست گرفتن دولت ناگزیر بودند چند حزب با هم ائتلاف کنند؛اما حزب عدالت و توسعه تنها حزبی است که با کسب اکثریت مطلق آرای ملت توانسته است به تنهایی در ترکیه دولت تشکیل بدهد.
موضوعات مرتبط: مقالاتخاطرات
باز گشت از سفر آمریکا
سرانجام پس از 40 روز سیر و سفر در برخی ایالت ها و شهرهای آمریکا بویژه در صفحات شرق آن کشور ،پریروز وارد خاک وطن شدیم .
در این مدت کوشیدم نگاهی داشته باشم به مسائل امروز و دیروز جامعه آمریکا در قالب چگونگی برخورد با شهروندان و بازدید از آثار تاریخی آمریکا و تهیه یادداشت ها و گزارش های مصور از آن ها . تعدادی از آن گزارش ها و تصاویر مربوط به محتوای آن ها ر ا در ایام سفر خدمت عزیزان مخاطب عرضه کردم. نظریات و کامنت های عزیزان فاضل و فرزانه بهترین مشوق من در تداوم این راه و روش بود.
البته بسیاری از یادداشت ها و تصاویر مربوط به آن ها را با خود آورده ام که ان شالله در فرصت های مقتضی پس از تدوین و ویرایش خدمت علاقه مندان فرهیخته تقدیم خواهم کرد.
در روز هایی که این یادداشت ها به طور روزانه در فیس بوک و برخی وبلاگ هایم درج می شد،برخی مخاطبان علاقه مند به پیگیری این مطالب درخواست داشتند که من این یادداشت ها را تدوین و به صورت کتاب در اختیار علاقه مندان قرار دهم.
بنابراین اکنون در پاسخ به این عزیزان اعلام می دارم در صورت یافتن ناشر یا اسپانسر علاقه مند به فعالیت های فرهنگی که آمادگی حمایت مالی از چاپ و انتشار این اثر به صورت کتاب باشد،خواهشمندم مراتب آمادگی خود را اعلام دارند تا من سی دی تایپ شده و ویرایش شده یادداشت ها را جهت چاپ و انتشار خدمتشان تقدیم کنم.
ضمنا به منظور هر چه ارزان تر درآمدن این کتاب برای مخاطبان علاقه مند، اینجانب هیچ چشمداشتی بابت حق الزحمه و حق التالیف برای نگارش ،ویرایش و تایپ آن از هیچ کس ندارم.
موضوعات مرتبط: مقالات
ما ایرانی ها سال هاست که پدیده مهمی به نام «تهاجم فرهنگی » را در باور خود بارور کرده ایم و نسبت به آن حساس هستیم و مشخصا آمریکا و اروپا را به عنوان نماد غرب می دانیم که می خواهد فرهنگ خود را به ما ملل جهان سوم - طوعا یا کرها - تحمیل کنند.
البته من فعلا درباره درستی یا نادرستی آن هیچ بحثی ندارم ؛ اما نکته ای را که اکنون می خواهم درباره آن اشاره کنم ،خوبی یا بدی پدیده ای به نام «فرهنگ پذیری » است.
من بر این باورم که در عرصه رویارویی فرهنگ ها و تمدن ها در جهان ،فرهنگی بر دیگر فرهنگ ها چیره می شود که از مولفه های بالاتری برخوردار باشد.
آمریکایی ها با وجود تمایل به صدور فرهنگ و تمدن خود به همه جهان، خود از روحیه فرهنگ پذیری بالایی برخوردارند.
مثلا در هر جامعه ای پدیده«طلاق» به منزله گسستن پیمان دو انسان و جدایی زوج ها به علت ناسازگاری است.بدیهی است اگر راهی برای ادامه همزیستی می یافتند،راه متارکه و جدایی را بر نمی گزیدند. روی دادن واقعه طلاق معمولا همراه با نزاع و درگیری و قهر و...است و گاهی سال ها پس از طلاق هم حتی خانواده دو طرف با هم درگیرند.
اما جامعه ای که روحیه و اخلاق فرهنگ پذیری وجود داشته باشد و بتواند فرهنگ بهتر و بالاتر را بپذیرد،می تواند همین حادثه تلخ را مبدل به شیرینی کند.
در زیر خبری را بخوانید درباره شیوه جدایی یک زن و شوهر آمریکایی:
عکس سلفی خندان و عجیب زن و شوهر بعد از طلاق ، زوج امریکایی ساکن شهر اورلاندو که دنیای دیزنی و عشق ابدی در آن قرار دارد، اولین شهری است که عکس سلفی بعد از طلاق را بر روی اینستاگرام گذاشته است. انگار شعار Happily ever after برای طلاق هم در این شهر کاربرد دارد.
زوج فوق که فقط ۳ سال با هم زندگی کرده بودند قول دادند که بعد از طلاق هم دوستان خوبی بمانند و برای ثبت دوستی خوب عکس سلفی خندان خود را به یادگار گرفتند.


موضوعات مرتبط: مقالات
عزیزان فکور و فهیم می دانند که توسعه انسانی نه پروژه ای نوند(=تیزرو) ،که پروسه ای طولانی و بلند است. ملت هایی که اکنون در سایه سار فرهنگ و تمدن توسعه یافته درخشان انسانی آرمیده اند،سال هاست که از ایستایی و رکود رمیده اند. اینان روند توسعه یافتگی را قطره قطره گردآورده اند و اکنون در دریای مواج و زلال رفاه و آسایش غوطه ورند.
به این تصویر قدیمی بنگرید و ببینید که در 86 سال پیش برای بیماری که چند روز در بیماستانی می آرامد،قفسه کتاب می آورند که مبادا این چند روز از مطالعه کتاب و دانش افزایی بازماند!
سال ۱۹۲۸: کتابخانه عمومی لوس آنجلس، قفسه پرتابل کتاب را این گونه برای مطالعه بیماران، بر بالینشان میبرد.

موضوعات مرتبط: روزنوشت
بیکینی کارواش!!Bikini car wash
دیروز در سر راه بازگشت از واشنگتن دی سی به نیوآرک، گذارمان به شهر بالتیمور افتاد.در یکی از خیابان های خروجی شهر ناگهان تعدادی از دختران جوان دورگه بیکیبی پوش با یک پلاکادر ظاهر شدند که روی نوشته بود : «بیکینی کارواش فقط یک دلار!» دختران جوان با دست تکان دادن و لبخند به روی رانندگان خودروها همراه با ناز و غمزه و ادا و اطوار،آمادگی خود را برای شستشوی ماشین ها اعلام می کردند.چند نفر دختر هم مشغول شستن برخی از خودروها بودند. البته از ظواهر معلوم بود چند نفر مرد سیاه پوست دارند دختران را مدیریت می کنند.
ما در آن محل توقف چندانی نداشتیم.فقط عکسی گرفتیم و حرکت کردیم؛ اما این فکر ذهن مرا خیلی به خود مشغول کرد که : آیا این گونه کارواش و به کارگرفتن دختران بیکینی پوش با پوشش بسیار نامناسب ،آن هم در کنار خیابان و در برابر چشم صدها مرد راننده،بهره گیری از جذابیت جنسی دختران نیست؟!
آیا آن کس که به زور بر تن زن، لباسی را که خود می پسندد ،می پوشاند و آن کس که او را این گونه به معرض بازار فروش جذابیت جنسی می گذارد،هر دو به شخصیت والای زن توهین نمی کنند؟!
تا نظر شما چه باشد؟ حتما با نظریات روشنگر خود،من و مخاطبان فرزانه و فکور را بهره مند فرمایید.
(از این که به خاطر حفظ حرمت محضر عزیزان، عکس این دختران را سانسور می کنم،پوزشم را بپذیرید!)
موضوعات مرتبط: مقالات
راه توسعه از کجا آغاز می شود؟
قصه پنجاهم / قصه های شهر هرت
در زمان سلطنت اعلی حضرت هردمبیل دو نظریه پرداز تحلیل گر درباره چگونگی ایجاد تحول و دگرگونی در جامعه شهر هرت با یکدیگر بحث و گفت وگو داشتند.
اولی قدرت مدار و بر این باور بود که:
«سرآغاز ایجاد هر تحولی در هر جامعه،کسب قدرت است. هر جامعه انسانی آن گاه متحول می شود و راه ترقی و رفاه را می پیماید که مردم طی انقلابی خونین پادشاه ستمگر و خودکامه را سرنگون و یک رژیم حکومتی دموکراسی و انقلابی را بر سر کار بیاورند.پس از به دست آوردن قدرت سیاسی و نظامی و تحکیم حاکمیت،در آن صورت همه کارها رو به راه می شود و مردم روی رفاه و خوشبختی را می بینند.»
اما نظریه پرداز دومی فرهنگ اندیش بود و بر این اعتقاد پای می فشرد که:
«مترقی ترین افکار هم تا به صورت یک فرهنگ در متن و بطن جامعه نهادینه نشود،ماندگار نمی شود.یک جامعه توسعه یافته متشکل از انسان های توسعه است. بنابراین هر حرکت توسعه محور باید از پایین ترین لایه های اجتماعی آغاز شده و روشنگران جامعه با کارهای فرهنگی عمیق بکوشند ضمن تربیت انسان های توسعه یافته ،جامعه ای توسعه یافته بسازند.در این صورت دیگر هیچ حاکم زورگو و خودکامه ای نمی تواند سلطه جائرانه خود را بر گرده مردم توسعه یافته تحمیل کند.»
یکی از پندارهای واهی و ارزش های خرافی آن جامعه برتری حقوقی مرد بر زن بود.مثلا هیچ زنی حق نداشت در خیابان ها و معابر دوش به دوش شوهرش حرکت کند، بلکه همیشه باید دو سه قدم عقب تر از او راه برود.
روزی آن دو نظریه پرداز در حال گفت و گو از خیابانی می گذشتند.زن و شوهری را دیدند که طبق معمول همه زوج ها زن حدود دو سه قدم عقب تر از شوهر حرکت می کرد. آنان نزد شوهر رفتند و بعد سلام و احوال پرسی ،علت این کار را پرسیدند. مرد صراحتا پاسخ داد:
«خوب ! بدیهی است که زن حق ندارد پا به پای شوهر حرکت کند!شما مگر نمی دانید که حقوق زن به پای مرد نمی رسد.اصلا زن چه ارزشی دارد که بخواهد دوش به دوش مرد راه برود. مگر من مرد نیستم! که دوش به زنم راه بروم؟! من مردم! من غیرتمندم!من آبرو دارم! و... »
آن دو کمی به نگاه کردند و نومیدانه خداحافظی کردند و رفتند.
با این وضعی که در شهر هرت حاکم بود ،این دو نفر نظریه پرداز نیز چون هزاران نفر از روشنفکران شهر هرت مهاجرت کرده و به دیار فرنگ رفتند.
سال ها گذشت.مردم شهر هرت سرانجام از طلم حاکم بر جامعه خود به ستوه آمدند و ناگزیر طی انقلابی خونین و سخت رژیم خونریز هردمبیل را سرنگون کردند و به جای آن افرادی ظاهرالصلاح و خوش رفتار را سر کار آوردند.
وقتی خبر این انقلاب به فرنگ رسید،شهروندان مهاجر شهر هرت دسته دسته به وطن برگشتند و کوشیدند تا آرمان های قلبی خود را تحقق بخشند .
این دو نفر نظریه پرداز قصه ما نیز با همین امید به وطن برگشتند.روزی از خیابانی می گذشتند و با هم گفت و گو می کردند.وقتی با هم بحث می کردند ،مردم را هم می نگریستند.ناگهان به نکته ای جالب برخوردند. آنان دیدند پس از انقلاب بر خلاف گذشته راه رفتن زن ها و شوهرها در خیابان ها تغییر کرده و متحول شده است.این بار زن ها دو سه قدم جلوتر از شوهرها حرکت می کنند!
نظریه پرداز اولی رو به سوی دومی کرد و پیروزمندانه گفت:
«آیا به تو نمی گفتم که یک انقلاب خونین و شدید،ارزش ها را دگرگون کرده تحول می آفریند و فرهنگ مردم را درست می کند.حالا ببین چه فرهنگی حاکم شده که حقوق زنان احیا شده و زن از جنس دوم به جنس برتر ارتقا یافته است!
بنابراین هر دو نزد یکی از زن و شوهرها رفتند.اولی از شوهر پرسید:
«چگونه شده که بعد از انقلاب دیگر زن ها در پشت سر شوهران حرکت نکرده،بلکه چند قدم جلوتر هم راه می روند؟ »
شوهر لبخندزنان پاسخ داد:
« آخر بر اثر انقلاب و جنگ های خیابانی بسیاری از معابر مین گذاری شده است.لذا ما زن ها را جلوتر می فرستیم که اگر مینی در خیابان باشد،ما مردها آسیبی نبینیم!!!»
در اینجا بود که نظریه پرداز قدرت مدار بدین باور رسید که هر تحولی در هر جامعه با تربیت تک تک افراد آن جامعه آغاز می شود.
فردریک مایر انديشمند آمريكايي معاصر مي گويد:
سه عامل بزرگ می تواند در تغيير رفتار مردم یک جامعه اثرگذار باشد:
۱ - انقلاب ۲ - جنگ ۳ - تربیت
اکنون با توجه به نقاط مثبت و منفی جنگ و انقلاب و آثار ویرانگر و درازپای این دو به این نتیجه می رسیم که هیچ عاملی پایدارتر و ماندگارتر از تربیت يعني كار فرهنگي نيست.
موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت
لزوم شناخت غرب
عزیزان فرزانه و فرهیخته !
حدود یک ماه از ورود ما به خاک آمریکا می گذرد. در این مدت من ده ها مطلب مصور و مستند درباره سرزمین و مردم آمریکا در وب نامه و صفحه فیس بوک خود به محضر شما اندیشمندان فکور تقدیم داشته ام. بسیاری از شما عزیزان با صد ها کامنت و لایک مرا به نسبت به ادامه و استمرار این رویه و روش تشویق کرده اید و برخی عزیزان عجول و در عین حال دلسوز نیز با شتاب در داوری کم لطفی فرموده و حتی گاهی قلمشان مدار ادب را دریده و مرزهای خرد را درنوریده است.البته من تا کنون نه تنها اندک جسارتی به محضر هیچ عزیزی نکرده ، بلکه حتی پاسخ نیز نداده ام.گر چه فرزانگانی فکور در کامنت های خود کوشیده اند پاسخ هایی شایسته و نقدهایی بایسته به این نقادان دلسوز بدهند.
به هر صورت من از همه شما اندیشمندان ادب پرور - فارغ از منتقد یا موید - صمیمانه سپاسگزارم که با نقدهای سازنده و رهنمودهای ارزنده خود بر آرایش سخن و پیرایش این چمن کمر بسته اید و به نقادی نشسته اید.
...و اما سخنی که امروز نقد آن بایسته و نقل آن شایسته می نماید این است که «غرب» را که یکی از نمادها و نمودهای شاخص آن«سرزمین و مردم آمریکا»است،باید شناخت.بدیهی است هیچ خردورز فرزانه،نمی تواند هیچ دگراندیش بیگانه را نشناخته نه بپذیرد و نه با او بستیزد.بل باید نخست او را شناخت و ضعف و قوتش را روشن ساخت،سپس خود و جامعه خود را از ضعف هایش پیراست و به قوت هایش آراست.
سرزمین و جامعه آمریکا نیز چون همه سرزمین ها و جوامع دنیا آمیزه ای است از نقاط ضعف و قوت،زشتی و زیبایی ،بدی و خوبی ،تندی و کندی،درستی و نادرستی،عقلانی و احساسی ،بخردی و بی خردی،داد و بیداد،فرودستی و فرادستی و....اما هر چه هست ما ناگزیر از شناخت آن هستیم. در پویش هر راه ناگزیر از پویه پستی ها و بلندی هایی هستیم.هیچ راهی هموار و بی گدار نیست،هیچ فرودی نشانه سقوط و هیچ فرازی علامت صعود نیست؛باید کل راه را ارزیابی کرد.
بنابراین در همه نوشتارهای شناختی سرزمین و جامعه آمریکا هیچ «حسنی» نشانه« تحسین» ،و هیچ« قبحی» علامت «تقبیح» کل جامعه آمریکا نیست.
در این باب مقال، بسیار است و مجال ،اندک.فعلا این زمان بگذار تا وقتی دگر...
موضوعات مرتبط: مقالات
روزی رسان خداست !
امروز محمد برای درمان یکی از دندان هایش به دندان پزشکی رفته بود.پس از بازگشت حال او را پرسیدم.پاسخ داد که هزینه پرکردن و روکش دندان 2000 دلار می شود. البته نصف آن یعنی 1000 دلار آن را بیمه می پردازد.
گفتم : به هر صورت چاره ای نیست.باید دندان را درمان کرد.
آن گاه خاطره دندان درد دوران نوجوانی خود را برایش گفتم:
در نوجوانی یکی از دندان های آسیایم کمی به اصطلاح کرم خورده و درد می کرد.نزد دندان پزشک تجربی معروف آن روز کاشان آقای « ر » رفتم.ایشان پس از معاینه گفت:
خب ! کمی از دندونت کرم خورده و باید پر کرد. گفتم : هزینه پرکردن اون چقدر میشه؟
پاسخ داد :اگر پر کنم هزینه اش 20 تومان(200 ریال آن زمان) میشه،ولی اگر بکشم سه تومان.
من چون 20 تومان را نداشتم ،گفتم : بکش !!
...و لحظاتی بعد یک دندان بزرگ آسیا را ،در حالی که به اندازه یک خال آن سیاه بود،جلوم گذاشت!
آن گاه از این پسرم و سایر فرزندانم خواستم که هیچ گاه مراجعه کننده نیازمندی را به خاطر نداشتن پول از در نرانید و مسئله مهم شما حل مشکل او باشد،نه کسب درآمد شما!
روزی رسان خداست !
موضوعات مرتبط: خاطرات
امروز عصر فرصتی پیش آمد تا بازدیدی از دانشگاه ایالتی دلاور داشته باشیم.
ایالت دلاور واقع در منطقه میانه آتلانتیک به دلیل این که به راحتی از هوا، راه آهن یا جاده قابل دسترسی است، خود را به عنوان "نزدیک به هر مکانی که هستید" اعلام می کند.
مرکز ایالت: دوور
جمعیت: بیش از 907،000 نفر در دلاور زندگی می کنند.
موقعیت جغرافیایی: این ایالت کوچک مسطح با 48 کیلومتر عرض، 154 کیلومتر طول و مساحت 6،452 کیلومتر مربع در کرانه شرقی دریا در ایالات متحده قرار دارد.
آموزش عالی: دانشگاه دلاور و دانشگاه دولتی دلاور هر دو مدرک های لیسانس، فوق لیسانس و دکترا ارائه می کنند. کالج وسلی، وابسته به کلیسای متحد متدیست ها، در سال 1873 پایه گذاری شد و قدیمی ترین کالج خصوصی این ایالت است.
صنایع مهم شامل تولید مواد شیمیایی (E.I دو پونت دی نیموروس و کمپانی، یکی از بزرگ ترین شرکت های مواد شیمیایی دنیا در این ایالت قرار دارد)، تولید و ساخت ابزار علمی و چاپ است.
چهره های نامی دلاور شامل بایدن، معاون رئیس جمهوری، هنری هیملیچ جراح و والری برتینلی هنرپییشه است.
ارتباط بین المللی: میاگی پریفکچر ایالت خواهر خوانده دلاور در ژاپن است.
دانستنی های جالب:
این ایالت نام خود را از توماس وست، سومین بارون دلا وار، یک نجیب زاده انگلیسی و اولین فرماندار مستعمره نشین ویرجینیا گرفته است.
بیش از 50 درصد شرکت های بزرگ دولتی– 60 درصد شرکت های فورچن 500 – در دلاور ثبت شده اند.
· به دلیل این که دلاور مالیات بر فروش ایالتی ندارد، مکان مورد علاقه برای تفریح هم برای ساکنان و هم برای بازدیدکنندگان است.
در تصویر دو کلاس از کلاس های دانشگاه دلاور را می بینید.


موضوعات مرتبط: خاطرات
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.