عادی تلقی کردن بیداد! خطری فراتر از فساد!! ---------------------------------------------- ای کاش آن گاه که بنیان های کاخ عظیم اعتماد عمومی فرومی ریخت، صدایی وحشتناک چون فروریختن بنای آسمان خراشی فلک فرسا برمی انگیخت،تا همه مغزهای جاهل و وجدان های غافل بیدار و هشیار می شدند و عمق حادثه و ژرفای فاجعه را درک می کردند! ای کاش آن گاه که سونامی چالش های فرهنگی و آسیب های اجتماعی بنیان ها و ستون های هستی جامعه را درهم می کوبد،صدایی دهشتناک چون صدای انفجار بمبی اتمی داشت تا گوش های سنگین و دل های آهنین متولیان فرهنگی و اجتماعی متوحشانه از جای برمی جَستند و چاره ای می جُستند! متاسفانه بنای برج های عظیم اعتماد عمومی بسرعت در حال لرزش و ریزش است و چون روند فروپاشی آن نه صدایی چون صدای انفجار دارد و نه شعله ای چون حریق بازار؛بنابراین طنین رعدآسای آن نه گوشی را می خراشد و نه چشمی را می آزارد! وقتی شهروندان عادی کشور خبر اختلاس های چندصد میلیارد دلاری را می خوانند و می شنوند و می بینند با این فسادهای عظیم و بنیان برافکن نه زلزله ای زمین را می لرزاند و نه برخورد با عاملان آن مفسدانی را می ترساند،بنابراین همه می آموزند که سیمای مفاسد اندک تر را نادیده و عربده مستانه مفسدان کوچک تر را نشنیده گیرند! با پیدایش رایانه و شبکه جهانی اینترنت انقلابی عظیم در همه عرصه های فرهنگی،اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی به وجود آمد. این انقلاب در کشورهای پیشرفته به تشکیل دولت های الکترونیک انجامید و انجام بسیاری از فعالیت های اجتماعی و اقتصادی مردم را عهده دار شد.اکنون روند رو به رشد نظام الکترونیکی به سویی می رود که مردم از این پس جز برای تفریح و گردش از خانه به سوی خیابان ها و معابر هچوم نیاورند. اما در جامعه ما مظاهر مدرنیسم چون تلفن ،اینترنت و رایانه نیز بسرعت به صورت ابزاری در خدمت کلاهبرداران و عوامفریبان درآمده است! من فقط یک کلاهبرداری معمولی و کوچک را که خود شاهد بوده ام به عنوان یک کِیس مطرح می کنم. «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!» حدود هفت هشت ماه قبل از سوی شرکتی به نام «آرمان سلامت» به صورت تلفنی و اینترنتی کارت هایی به مشتریان فروخته می شد که در ازای آن شرکت متعهد می شد هر زمان که مشتری اراده کند، در شمال ویلایی مجهز با امکانات کافی و همراه با پذیرایی سه روز در اختیار خود و دو همراه او بگذارند. من در برابر تبلیغات گوشنواز آنان مقاومت کردم، ولی مامور تبلیاتچی آن شرکت توانست دو عدد از این کارت ها را به افراد خانواده ما بفروشد. حدود یک ماه قبل برای استفاده از مزایای این سفر در مدت بیش از ده روز به همه تلفن های این شرکت زنگ زدم،اما هیچ کدام جواب ندادند.ناگزیر شماره موبایلی در یکی از سایت هایشان یافتم و زنگ زدم.گوینده پس از چند بار وعده های دروغ سرانجام گفت:باید حضوری به دفتر ما مراجعه کنید. روز بعد پس از مراجعه به دفترشان، پس از دریافت مبالغی دیگر نامه ای به عنوان «هتل هراز ساحلی» واقع در سرخ رود حوالی محمودآباد برای روزهای 14 و 15 و 16 آبان ماه جاری دادند. وقتی پنجشنبه 14 آبان ماه من و پنج نفر از افراد خانواده به هتل مزبور مراجعه کردیم،شخصی که خود را «شهاب رفیعی» معرفی می کرد،اظهار داشت : این نامه هیچ اعتباری ندارد. اگر اتاق می خواهید، باید پول آن را بدهید! این شخص البته می کوشید تا هویت خود را آشکار نکند،اما من پس از اصرار زیاد توانستم نام اورا کشف کنم! چون شب و دیرهنگام بود،ناگزیر پذیرفتیم اتاقی دو تخته بسیار نامناسب و بدون امکانات در یک محیط کثیف و حیاطی پر از موش های صحرایی در اختیار ما بگذارد. جالب تر این که علی رغم سختگیری های مرسوم اداره اماکن مبنی بر تشخیص هویت مهمانان ،این به اصطلاح هتل! هیچ گونه تشریفات پذیرش و تشخیص هویت و بررسی شناسنامه هم نداشت. گویی ایشان خود را از هفت دولت آزاد می دانست! وقتی ما می خواستیم مختصر اعتراضی بکنیم، با صدای بلندی رجز می خواند که :هر کاری می خواهید بکنید! به هر کس و هر کجا می خواهید شکایت کنید! به پلیس 110 زنگ بزنید! هیچ کاری نمی توانید بکنید! و ما چون چند تجربه شکایت بی ثمر به مراجع مختلف داشتم ،چاره ای جز تحمل این وضع ناگوار نداشتیم. باز جالب تر این که این شخص علاوه بر دریافت مبلغ کرایه اتاق، نامه شرکت را هم می خواست .ما ناگزیر هم پول کرایه اتاق را دادیم و هم عین نامه را.فقط من کوشیدم در ذیل آن نامه از ایشان رسید بگیرم و با موبایلم عکسی از نامه تهیه کنم. حال چیزی که برای من مهم است،نه مبالغی است که از ما گرفته و خورده اند،مهم روحیه عوامفریبی و تجاوزگری است که هر کس در هر پایه ای از قدرت گویی یقین دارد که بازخواستی وجود ندارد. ما آن شب را با سختی گذراندیم و صبح روز بعد با ناراحتی و تجربه ای تلخ از سفر تفریحی(!!) شمال به تهران برگشتیم. من به دو علت این رویداد به ظاهر کم اهمیت را خدمت شما عزیزان گزارش می کنم: 1- از مسئولان اداره اماکن و گردشگری استان مازندران بپرسم آیا در جریان وضعیت این به اصطلاح هتل ساحلی نیستند؟ آیا نباید در بازدیدهای دوره ای وضع اقامتگاه ها را بررسی کنند و مدیران مجتمع ها را وادار به ساماندهی مجموعه تحت مدیریت خود کنند؟ 2 - من بنا به تجربه شخصی، امیدی به پیگیری و احقاق حقوق افرادی چون خود که فریب این شرکت ها را خورده ایم، ندارم.چون حوصله تحمل پیچ و خم های اداری و حقوقی را ندارم .فقط توصیه من هشدار به دیگر افرادی است که به وعده های تلفنی و اینترنتی افراد سودجو اعتماد نکنند. ------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 18 آبان 1394 | 5:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
نهال هاي يگانه در دامان بيگانه ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر ---------------------------------- می گویند حدود هفت میلیون ایرانی در سراسر دنیا آواره اند... می گویند بسیاری از مراکز علمی و دانشگاه ها و آکادمی های علمی دنیا توسط ایرانیان اداره و تغذیه علمی می شود... می گویند بیش از ۱۴۰۰ میلیارد دلار سرمایه در دست ایرانیان متفرق در جهان در گردش است... می گویند ایرانیان مقیم آمریکا هر ساعت ۴۶۰ میلیون دلار به خزانه آمریکا واریز می کنند... ... بسیار بیش از این ها می گویند... ...و امروز این سخن ناب و جرعه ای از آفتاب از سخنان امام علی(ع) را دیدم: کسی راکه نزدیکانش واگذارند،بیگانه او را پذیرامی گردد. تاسف خوردم که چرا این همه نهال های بارور که در متن و بطن این جامعه می رویند و می بالند، چون موسم باردهي و باروري آنان فرامي رسد ،بايد بيگانگان ميوه هاي آن را بچينند؟ ...و باز امروز اين حكايت را از اسكندر خواندم: می گویند اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود. از خود می پرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر می فهمند، حکومت کنم؟یکی از مشاوران می گوید: «کتاب هایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش و دستور بده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند». اما ظاهراً یکی دیگر از مشاوران (به قول برخی، ارسطو) پاسخ می دهد: «نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آن ها را که نمی فهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار. آن ها را که می فهمند و باسوادند، به کارهای کوچک و پست بگمار. بی سوادها و نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچ گاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیده ها و با سوادها هم یا به سرزمین های دیگر کوچ می کنند، یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد...». ...و سرانجام كلام مولا علي(ع) به عنوان «کلام الملوک ملوک الکلام» ، حرف آخر را مي زند: «یستدل علی ادبار الدول باربع: تضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تاخیرالافاضل » (ميزان الحكمه ج۳ ، ص ۳۹۵ ) چهار چیز دلیل سقوط دولت ها شمرده شده است: ۱- ضایع کردن کارهای اصلی، ۲ - مشغول شدن به کارهای جزئی، ۳ - برتری دادن افراد پست و ۴ - کنارگذاشتن افراد با فضیلت.
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 17 آبان 1394 | 19:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(97) -------------------------------------- «اتلاف زمان» یا« اسراف انسان»؟! ---------------------------------------- «گردون زمین» و «گردونه زمان» چالاك و شتابناك «مي گذرد»، و ما را بي بهره« مي گذارد». در اين «گشت و گذار» و در این« کار و پیکار » نه« انسان»،«زمان» را ، كه این« زمان» است که« انسان» را تلف مي كند! -------------------------------------------- #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 17 آبان 1394 | 6:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#ذل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(95) ------------------------------------------- آرزوی مرگ یا مرگ آرزوها ؟! ---------------------------------------- من « آرزومندی» را دیدم که با آرزوی مرگ، مرگ آرزوها را «مي گريست» و باز در خيال آرزوهاي ديگر غافلانه« مي زيست». بنابراین آموختم که انسان می تواند با آرزو زندگی کند؛ به شرطی که دایره خیال آرزوها» را از«نایره آرزوهای خیالی»« بزداید» و به« تکاپوهای استدلالی»« بیاراید»! -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------- نایره: آتش،شعله آتش،گرمی،کینه،دشمنی
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 14 آبان 1394 | 7:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(94) -------------------------------------- پارسایی و زیبایی --------------------------------------- من« پارسایی » را ديدم كه « پارسایی » را در « زیبایی » نمی دانست ؛ ولي « زیبایی » را در « پارسایی» می دید! بنابراین آموختم که برای «زیبا»شدن باید«پارسا»شد؛ زیرا «پارسایی»،«زیبایی درونی» است و آنچه پایدار و ماندگار می ماند،«زیبایی درونی» است،نه« فریبایی بیرونی»! ------------------------------------------- (#شفیعی_مطهر)
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 13 آبان 1394 | 7:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(93) --------------------------------------------------------------- «چپاوُل» در دور «تسلسُل» -------------------------------------------------------- من ساده انديشي را ديدم كه چون از اول به« فكر آخر» نبود، هميشه در آخر به «فكر اول» مي افتاد! او عمري در اين دور تسلسل «بيهوده مي چرخيد» و« فرسوده مي گرديد». ...و من چه دردناک یافتم سرنوشت ملتی را که به گاه دیدن فسادها،«غیرت» نمی ورزد و از رویدادها «عبرت» نمی گیرد! «زود فریب» می خورد و« دیر نهیب» می زند!! و همچنان بر مدار دایره« سرنوشت دیرین» می دود و باز به «نقطه نخستین» می رسد!! -------------------------------------------------------------- (#شفیعی_مطهر) --------------------------------------------------------- گاه گویه های مطهر @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 12 آبان 1394 | 8:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(92) --------------------------------------------------------------- در باطن هر «پدیده» یک حقیقت «ندیده» است ------------------------------------------------------------ من حکیمی را دیدم که در ژرفای هر پدیده حتی« خنده دار»، حقيقي« ماندگار» را مي جست. او بر اين باور پاي مي فشرد كه در باطن هر« پديده»، يك حقيقت« نديده »نهفته است. بر هاتف اصفهانی «درود» که چه زیبا« سرود »: دل هر ذره را که بشکافی/ آفتابیش در میان بینی/ بنابراین آموختم که باید« سیمای هر ندیده» را با« نگاه عمیق بنگرم» و «معمای هر پدیده» را در« پناه تحقیق بنگارم». ------------------------------------------------------ (#شفیعی_مطهر) -------------------------------------------------- @amotahar گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 11 آبان 1394 | 6:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(91) ----------------------------------------------- «وايه وبال» یا « مايه كمال»؟! ----------------------------------------------- من « خار»ی را دیدم که در سایه «گل» ، نه « خاری» را احساس می کرد و نه « خواری» را ! زيرا خار برای گل، نه «وايه وبال» ، كه« مايه كمال» است. بنابراین آموختم که در پازل جامعه می توان «خار» بود و «خوار» نبود و برای دیگران «عامل کمال» بود و « عاطل و وبال» نبود! (#شفیعی_مطهر) ------------------------------------------------------------------------------------- وایه :حاجت، مراد، چیز ضروری وبال :سختی، شدت، عذاب ،بدی عاقبت، گناه ،تقصیر عاطل: بیکاره،بیهوده،بی معنی ---------------------------------------------— —------------------------------------ براي عضويت در كانال «گاه گویه های مطهر» بر روي لينك زير کلیک و گزينه عضويت(JOIN) را انتخاب فرماييد: https://telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 10 آبان 1394 | 7:33 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(90) --------------------------------------------- «ارزش بشری» به میزان و «روش روشنگری » است! ------------------------------------------------ من شخصي را ديدم «متين» با شخصيتي« وزين » كه بر اين باور بود كه وزن شخصيت هر كس به اندازه حجم سختي هايي است كه در راه روشنگري مردم تحمل مي كند. بنابراین آموختم که «ارزش بشری» به میزان و «روش روشنگری » است! پس چون « نار بسوزیم » و «نور بیفروزیم»! ------------------------------------- (#شفیعی_مطهر) -------------------------------------------------- براي عضويت در كانال «گاه گویه های مطهر» در تلگرام بر روي لينك زير کلیک و گزينه عضويت(JOIN) را انتخاب فرماييد: https://telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 9 آبان 1394 | 8:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(87) ----------------------------------------- «جانم » بگیرید و «جانانم » دهید! -------------------------------------------- من «کسی »را دیدم که تنها دردش «بی کسی» بود. نوای او بینوایی و برگ او بی برگی بود. درد بی کسی و بی همزبانی او را از احساس همه دردها بی نیاز کرده بود. درد بی همزبانی دردی است که از« جان می کاهد»؛ زیرا تنها «جانان را می خواهد»! «جانم » بگیرید و «جانانم » دهید! -------------------------------------------- (#شفیعی_مطهر)
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 6 آبان 1394 | 9:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 148 149 150 151 152 ... 241 صفحه بعد