وب نامه مطهر
مقالات و سروده ها و روزنوشت ها و معرفی آثار
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(174)
-------------------------------------------------
شاهینی در «قفس» و گُلی اسیر«خار و خَس»!
-------------------------------------------------------
من شخصیت زنی را دیدم
که مرغ اندیشه اش را در قفس قابلمه « محبوس»
و دستانش را با جارو «مانوس» كرده بودند.
بنابراین «جهان بيني» او تا « نوكِ بيني»
و پرواز او در« پرده نشيني» بود.
افق انديشه اش از درگاه « اتاق»
و سرو قدش از« طاق» فراتر نمي رفت!
در حالی که من او را شاهيني در « قفس»
و گلي اسير «خار و خس» يافتم.
اگر در قفسش «بگشایند» و پروازش را «بیازمایند»؛
سپهر زندگی را «دَرمی نَوَردَد»
و عرصه ارزَندگی را «کَمَر می بندَد! »
---------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 7 بهمن 1394
| 9:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(172)
--------------------------------------------------
همه «فرهیختگان»،«برانگیختگان» اند!!
----------------------------------------------------
من انسانی را ندیدم که در « حرا»ی «تکوین» از سوی آفرینشگر «عالَمین»
به «رسالتی بزُرگ» و« ماموریتی ستُرگ» برانگیخته نشده باشد.
من با نگرشی «ژرف تر» و نگاهی« شگرف تر»
هیچ آفریده ای را نیافتم
مگر این که آفرینشگر «حکیم» او را به رسالتی« عظیم» برانگیخته است.
همه« موجودات» در پهندشت« کائنات»
هر یک برای انجام ماموریتی «نَقاد» و رسالتی «وَقاد»
برای پیمودن راه «کمال» و انجام وظیفه از سوی ذات «ذوالجلال »آفریده شده اند.
انسان به عنوان «اشرف مخلوقات» و « ارشد موجودات»
«رسالتی بس خطیرتر» و« ماموریتی بسیار چشمگیرتر» بر عهده دارد.
مسئولیت دشوار هر انسان ،
یافتن رسالت« اصیل» و نقش« بی بدیل» خود در عالم هستی است.
هر انسان بخشی از این پازل« حکیمانه» و نقشه« جاودانه» را به کمال می رساند. اینجاست که مفهوم این سخن سترگ و پیام بزرگ مولا(ع) تبلور می یابد که:
« من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛
راه خداشناسي از مسير خودشناسي مي گذرد.
نيز معني اين پيام عظيم پيامبر(ص) تجلي مي يابدكه:
« رحم الله امرء من عرف قدره » ؛
خدا رحمت كند انساني را كه قدر خود ( و رسالت خود) را بشناسد.
همچنین علي (ع) فرمود:
رحم الله امرء علم من اين و في اين والي اين.
خداوند رحمت کند کسي را که بداند کجا بوده و کجا هست و کجا خواهد رفت.
بنابراين سالروز بعثت پيامبر اكرم(ص)
نه تنها روز برانگيخته شدن اين« بُشير بشر» و « نذیر کافر» است ،
و مبعث نه تنها گلي است كه در حرا شكفت
و عطر« دلاويز» و گلبرگ های« رنگ آميز» آن
تا همیشه هستی ،
تاريخ زمان را «عطرآگين» و جغرافياي زمين را،« رنگين» كرد؛
بلكه اين رويداد عظيم، يادآور برانگيخته شدن همه ما انسان هاست
براي انجام ماموريت خود.
آري مبعث چشمه اي بود كه از فراز حرا «جوشيد»
و زلال آن بر بستر تاريخ «خروشيد»
و بوستان هاي مَكرمت را« كرامت» بخشيد
و گلستان هاي سعادت را «طراوت» .
بنابراین همه انسان ها « فرهیخته اند»
و به رسالت بزرگ انسانیت «برانگیخته اند»!
------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------
تکوین: به وجودآوردن،هستی دادن،آفریدن،احداث کردن
عالَمین: دنیاها،عالَم ها (جمع عالَم)
ستُرگ : بزرگ،عظیم
ژرف: عمیق،گود
شگرف: عجیب،نیکو و خوش آیند،کمیاب و بی نظیر
نَقاد: سره کننده،جداکننده خوب از بد
وَقاد: بسیار فروزنده،فروزان،بسیار روشن
خطیر: بزرگ،شریف،بلندمرتبه،بزرگ قدر
بی بدیل: بی مانند،بی جانشین
بشیر: مژده دهنده،بشارت دهنده
نَذیر: ترساننده،بیم دهنده
مَکرمت: بزرگی،کَرَم،جوانمردی
طراوت: تر و تازه شدن،شادابی
فرهیخته: تربیت شده،ادب آموخته
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 5 بهمن 1394
| 7:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(171)
------------------------------------------------
«آدم» یا «آدمک»؟!
----------------------------------------------
من «طفلی خُرد» و«کودکی تُرد» را دیدم
که بر همه اسباب بازی هایش فرمانروایی می کرد!!
این گونه من در این «شهر سرب و سراب» و «معرکه مرگ و مرداب»
معنای مناسبات و روابط بسیاری از «شهریاران» و «شهروندان» را فهمیدم!!
انسان تا خود نیندیشد ،نه «آدم»،که «آدمک» است
و «آدمک» ،«اسباب بازی» است، نه مایه «اِعجاب و سرفرازی»!
...و ما تا اسباب بازی باشیم،
با جانمان« بازی» می کنند و با ایمانمان،«دَغَلبازی»!
همواره بازیچه « کارگردان» و آلت دست «خودکامگان» هستیم!
این نکته حکیمانه را چه زیبا می سراید «حکیم هوری»،«اقبال لاهوری»:
هرکه بر خود نیست فرمانش روان
می شود فرمان پذیر دیگران
--------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
—----------------------------------
خُرد: ریز،کوچک،هر چیز کوچک و اندک
تُرد: تر و تازه،نازک،زودشکن،هر چیزی که زود شکسته شود
معرکه : میدان جنگ،جای نبردو زد و خورد
آدمک: آدم کوچک،عروسک ،پیکر و هیکل کوچک که به شکل آدم درست کنند
اِعجاب: به شگفت آوردن،عجیب دانستن
دَغَلبازی: حیله گری، مکر ،فریب
هور : خورشید،آفتاب
—----------------------------------------------------
سایر آثار این قلم در : گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : یک شنبه 4 بهمن 1394
| 8:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(170)
----------------------------------------------------
« فروزندگان شمع» و «روشنگران جمع»
-----------------------------------------------
من «معلمانی فرهیخته» و « آموزگارانی برانگیخته» را دیدم
که در طول عمر با بركت خود با « خون دل» و آموزش « فنون و فضایل»
و با صرف « سال های مستمر»و پرورش «نهال های بارور»
«گلستان ها پروریدند» و «بوستان ها آفریدند»؛
این مخلصان «پرتلاش» برترین «پاداش » را
«باروری نهال ها» می دانند،نه «جلوه گری مدال ها»
اینان حتی در هفته و روز معلم از جامعه
چشمداشت یک «شاخه گُل» یا یک «دسته سُنبُل» نیز ندارند!
این «اوج ایثار» و «موج ماندگار» به من آموخت که
« فروزندگان شمع» و « روشنگران جمع»
بی هیچ چشمداشت و انتظار
باید هماره در« نار بسوزند» و همیشه« نور بیفروزند»!
-------------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
—---------------------------------------------------------------------------—
سایر آثار این قلم در : گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 3 بهمن 1394
| 10:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(169)
-----------------------------------------------
«رودی از نور» و« سرودی از سرور»
------------------------------------------------
من دفتر خاطراتم را دیدم،
ولی در کوچه پس کوچه های دلواپسی آن را گم کردم.
من در کنار جویباران آن« لحظه های روییدن»
و « لمحه های شکوفیدن» خود را تماشا می کردم.
«لحظه های رویش»، «قطره های پویش» اند
که چون به هم می پیوندند،
«رودی از نور» می شوند و« سرودی از سرور» سرمی دهند.
این لحظه ها برای انسان ها همان شب« قدر» اند
و بر تارک تاریک تاریخ چون « بدر» می درخشند!
...و انسان می تواند از همه شب ها،«قدر» بسازد
و از همه لحظه ها ،«بدر»!
---------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
لمحه : یک بار نگریستن ،با شتاب به چیزی نظرکردن
شکوفیدن: شکوفتن،شکفتن
تارک : سر،فرق سر،میان سر
موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت
موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت
تاريخ : جمعه 2 بهمن 1394
| 8:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(167)
----------------------------------------------------
«درازی سایه ها » و « کوتاهی مایه ها»
------------------------------------------------------
من «شخصی کوچک» با «شخصیتی کوچک تر» دیدم؛
مردي با « شخصیتی كوچك» و «بضاعتی اندک» ،
ولي نه «مایه» ، که هر روز « سايه» اش بزرگ و بزرگ تر مي شد....
من از آن «كاهش مايه» و « افزايش سايه» ،
دانستم كه در «بستر آن سرزمين» و« خاکستر آن دیار دیرین»،
ارزش های اصیل انسانی ، «لگدکوب» می گردد
و آفتاب عزت و کرامت انسان رو به «غروب» مي رود!
-------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : پنج شنبه 1 بهمن 1394
| 11:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(167)
----------------------------------------------------
داوَرِ نادادوَر!
-------------------------------------------------------
من عرصه ای از« هماوردان» و میدانی از «پهلوانان» را دیدم
که در آن« داور» از اریکه« داوری» فرود آمده
و با هماوردان کشتی می گرفت!
در این« عرصه پیکار» و «معرکه بي دادار»،
«بيداد» بود كه« داد» مي داد!
و «داد» بود كه «بي داد» مانده بود!!
-----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
دادوَر : دادگر،عادل / نادادوَر : ستمگر
هماورد : حریف، هم نبرد،هم آویز
اریکه : سریر،تخت،تخت فروانروایی
دادار : داددهنده،دادگر،عادل
داد : قانون ،عدل،انصاف
بیداد : ستم،ظلم،تعدی
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 30 دی 1394
| 8:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(166)
-------------------------------------------------
«شخص»های «بی شخصیت»!
--------------------------------------------
من شخصی را دیدم کوچک و «معدوله» با شخصیتی «کوتوله» ،
اما «کَبکَبه نامش!» و «دَبدَبه مقامش!»
چهارچوب« قاب» و سقف« سحاب» را درهم مي شكست!!
دنیا ویران شده «شخص»های «بی شخصیت»
و «هَیمَنَه»های «بی هویت» است!
----------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
معدوله : درهم پیچیده شده و بازگردیده
کَبکَبه : گروهی از مردم،کنایه از شوکت و جاه و جلال
دَبدَبه : سر و صدای موکب سلاطین در حال حرکت
هَیمَنَه : وقار و ابهت
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 29 دی 1394
| 9:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(165)
---------------------------------------------
هر «هوسی»،«قفسی» است!
-----------------------------------------------
من حق باوری را دیدم
خالی از «خیال» و عاری از« آمال» ؛
زيرا چنان از وابستگي ها،« وارسته»
و به حق« دل بسته» بود
كه در دل نه جايي براي« آرزوهاي واهي» بود
و نه «هوس هاي گاه گاهي».
نیز من حق ستیزی را دیدم
گرفتار «خیالات واهی» و «حالات تباهی» ،
هر روزي به دستاويزي « آويخته»
و هر شبي با هوسي« آميخته».
بنابراین دانستم که «در سیر تعامل» و «مسیر تکامل»
هر «هوسی» ، «قفسی»
و حتی هر «بالی»،«وبالی»است!
هوس ها، پر و بال «کمال» را با زنجیر «آمال»می بندند
و رهرو را از «صعود» به سوی «قلل موعود» باز می دارند!
همه «زنجیرهای آمال» را باید گسست
و دل و جان در «معشوق لایزال» بست!
-------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
—------------------------------------------------------------------
عاری : برهنه،بدون
واهی: سست ،بی بنیان،کهنه و پوسیده،فروهشته
وبال : سختی،عذاب،سرانجام بد
آمال: آرزوها،جمع امل
لایزال: زوال ناپذیر،بی زوال،جاوید،ابدی
—-------------------------------------------
سایر آثار این قلم در : گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 28 دی 1394
| 8:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(164)
------------------------------------------------------
شناخت حق با «عیار» و «معیار»
--------------------------------------------
من«خفته» ای را دیدم «آشفته»
که به شدت« می لرزید»
و مرتب فریاد «می کشید» .
پنداشتم بیدار است ؛
چون بهتر نگريستم،
او نه بيدار و« نگران» ،
كه گرفتار كابوس بود و «هذيان».
از آن پس دانستم كه نه هر فريادگري« بيدار» است
و نه هر هشداردهنده اي ، «هوشيار!»
« فریادگر» را باید« شناخت»
و «فریاد» را باید« پرداخت! »
نه تنها با «بُرد روایت»،که با«کاربُرد درایت» .
فریادگر را باید با «عیار» شناخت
و فریاد را با «معیار»!
-----------------------------------------
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
کابوس: حالت اختناق و سنگینی که در خواب به انسان دست می دهد.خفتک(فارسی آن)
هذیان: بیهوده گویی در خواب یا در بیماری،پریشان گویی
پرداخت: آراستگی و آرایش و جلا
بُرد: تیررس و مسافتی که گلوله پس از خارج شدن از تفنگ طی می کند.
روایت: نقل کردن خبر یا حدیث یا سخن
درایت: دانستن،دریافتن،آگاهی داشتن از روی زیرکی
عیار: سنجش،مقایسه و امتحان کردن پیمانه و ترازو برای پی بردن به صحت آن
معیار: اندازه و پیمانه،مقیاس و آلت سنجش،سنگ محک
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : یک شنبه 27 دی 1394
| 10:22 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | درباره وب
نويسندگان
موضوعات وب
لينک دوستان
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
لينک هاي مفيد
برچسبها وب
آخرین مطالب
پيوندهاي روزانه
آرشیو مطالب
لينک هاي مفيد
امکانات وب