وب نامه مطهر
مقالات و سروده ها و روزنوشت ها و معرفی آثار
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(229)
------------------------------------------------
تاملی بر قانون هستی!
--------------------------------------------
من زندگي را تا آن لحظه « شيرين » دانستم
و هستي را « نوشين » خواستم ،
كه از « بودنم » دلي « نَيَفسُرَد »
و از « نبودنم » گُلي « نَپَژمُرَد ».
اما « استمرار زیستن » و « تکرار نگریستن » به قانون هستی
به من آموخت که آن را « توانی »،اما این را « ندانی»!
آن که در « وجود » چون « مهر »
بر سریر « سپهر » « می درخشد »،
در « نبود »،هم نام و یادش دل ها را « صفا »
و دردها را « شفا » می بخشد.
بنابراین هر کس که برای مردم « زیست »،
ناگزیر مردم بر فقدانش « خواهند گریست »!
----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 11 فروردين 1395
| 8:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | زيست انساني بر مدار عزت نفس
---------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
انسان عزت مدار هویت خود را در قاب آرمان ها می نگرد و گلواژه های آرمان های خود را بر لوح آرزو می نگارد .
"نگارش" او جلوه گاه "نگرش " او و نگاه او ترجمان دیدگاه اوست . هویت و حریت انسان فرهیخته به هم آمیخته است. قدرت نمایی هدایتگران خودکامه این گل سرخ فطرت را پرپر و این اسطوره اصالت را زیر و زبر می کند .
برای خوارکردن و تحقیر انسان عزتمند نه تهدید چاره ساز است و نه تحدید . بل باید ابهامش را کاوید و پیامش را شنید .
شهروند عزت طلب نه تن به قدرت می دهد و نه دل به قیمومت می سپارد . در برابر بذل محبت ارادت می ورزد، اما قیادت نمی پذیرد .
مذهب برای انسان گواراترین نوش است و گویاترین سروش . اما اگر انسان زیر بمباران تبلیغاتی مذهبی قرار گیرد، فشار را بر نمی تابد و ار آن روی بر می تابد .
نهال طبيعت هر انسان به ويژه جوان در برابر هيچ توفان تغييرآفرين نمي لرزد و به سختي مقاومت مي ورزد . هر پيام تربيتي كه در انسان اين پندار را به وجود آورد كه مي خواهند باور او را بدين وسيله تغيير دهند ، آن را دفع مي كند . بايد عزت و كرامت او را اشباع و عقلانيتش را اقناع كرد.
گذرنامه ورود به ملک روح انسان عزتمند، جلب اعتماد و اطمینان اوست . آنگاه به این مهم دست می یابیم که استقلال او را به رسمیت بشناسیم و از نیروی لایزال او نهراسیم .
انسان يا شخصيت سری پرشور دارد ، اما با شعور . نه به خسی تملق می گوید، نه به کسی تعلق می جوید . چون فارغ از مقام و نام و نان است ، نه چاپلوسی را می شناسد و نه از عزل می هراسد.
«دانلی» یکی از محققان حوزه حقوق بشر می گوید:
«حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، همگی از ایده کرامت ذاتی انسان ناشی می شوند».
انسان اشرف مخلوقات و افضل موجودات است. خداوند در بين همه موجودات و مخلوقات تنها انسان را كرامت بخشيد و او را بر سرير سبز عزت و فضيلت نشانيد ؛ بنابراين انسان - بماهو انسان – كريم و عزيز است. به ديگر سخن انسان فاقد كرامت انساني و عزت نفس، انسان نيست !
كرامت انسان و عزت نفس ايجاب مي كند كه او بر فراز رفيع ترين چكاد خلقت بايستد و شخصيت منحصر به فرد خود را ، خود بسازد . در ميان همه موجودات انسان تنها كسي است كه اين كرامت و عزت و اختيار را يافته است كه مي تواند ابعاد وجودي خود را پي ريزي كند.
حفظ كرامت براي همه انسان ها ضروري و لازم است و براي مسلمانان ضروري ترين حق و لازم ترين وظيفه و تكليف است . انساني كه براي خود كرامت و عزت قائل است و خود را كريم مي داند ، پيوسته مي كوشد تا آيينه دل خود را از زنگار هاي رذايل بزدايد و به آرايه هاي فضايل بيارايد.
خداوند عزت آفرین در کتاب آسمانی قرآن کریم در این باره می فرماید:
و لقد كرمنا بني آدم و حملناهم في البر والبحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلا ( اسري ، ۷۰)
ما فرزندان آدم را بسيار گرامي داشتيم . آن ها را بر مركب هاي خشكي و دريا سوار كرديم و از هر غذاي لذيذ و پاكيزه ايشان را روزي داديم و بر بسياري از آفريدگان خود برتري و فضيلت بزرگ بخشيديم.
امام علي (ع) مي فرمايند: من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته .
كسي كه شخصيت خود را گرامي بداند ، شهواتش را خوار و بي ارزش مي شمارد.
آن حضرت بر اين باور است كه هر كس شخصيت خود را گرامي بدارد ، آن را با پليدي گناه و معصيت نمي آلايد. ( من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصيه )
انسان شريف و كريم و عزيز در نگاه امام علي (ع) كسي است كه نفس و شخصيت خود را از ذلت ها و خواري ها تزكيه مي سازد.
( من شرفت نفسه نزهها عن ذله المطالب )
در مكتب حيات آفرين و عزت بخش مولا (ع) به انسان عزت باخته ، اميد خيري نيست.
( من هانت عليه نفسه فلاترج خيره )
امام هادي (ع) نيز توصيه مي فرمايند :
از شر و بدي انساني كه در نفس خود خواري و پستي احساس مي كند ، در امان نباشيد.
( من هانت عليه نفسه فلا تامن شره )
" هيچ انسان سالمي تكبر نمي ورزد و ستم نمي كند مگر به خاطر پستي و ذلتي كه در شخصيت خود احساس مي كند. "
اين حقيقت ارزشمند روان شناسي را امام علي (ع) به وضوح و روشني بيان مي فرمايند:
" ما من رجل تكبر او تجبر الا لذله وجدها في نفسه "
عزت نفس ، عبارت است از احساس ارزشمند بودن . این حس از مجموعه ی افكار، احساسات ، عواطف و تجربیات ما در طول زندگی ناشی می شود. می اندیشیم كه فردی با هوش یا كودن هستیم ، احساس می كنیم كه شخصی منفور یا دوست داشتنی هستیم ، مورد قبول و اطمینان هستیم یا خیر؟ خودرا دوست داریم یا نداریم؟
مجموعه این برداشت ها و ارزیابی ها و تجاربی كه از خویش داریم، باعث می شود كه نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن ، یا بر عكس احساس ناخوشایند بی كفایتی داشته باشیم
عزت نفس عبارت است از ميزان ارزشي كه فر دبراي صفات و ويژگي هاي شخصي و ذهني خود قايل است.
فردي كه از عزت نفس بالايي برخوردار است، خودش را به گونه اي مثبت ارزشيابي كرده و برخورد مناسبي نسبت به نظريات مثبت خود و ديگران دارد. درمقابل فرد با عزت نفس پايين اغلب نوعي نگرش مصنوعي نسبت به دنيا دارد، و در نااميدي تلاش مي كند تا به خود و ديگران نشان دهد كه شخصي لايق است. يا منزوي شده و از ارتباط با ديگران اجتناب مي كند.
عزت نفس برگردان مفهوم selfesteem می باشد که از دو واژه عزت و نفس تشکیل شده که در ادبیات فارسی معانی عزیز شدن ،گرامی شدن،ارجمند و ارجمندی را به عزت و معانی جان و حقیقت هر چیز را به نفس اختصاص داده اند.
عزت نفس از دو بخش مهم تشکيل مي شود :
1- باور خودتوانمندي به معناي داشتن اطمينان به توانايي فکر کردن ، درک کردن ، آموختن ، انتخاب کردن و تصميم گيري براي خود .
2- احترام به خود يا داشتن حرمت نفس به معناي ارزش براي خود قائل بودن؛ يعني آن که به خود حق بدهيم که زندگي کنيم و شاد باشيم .
عزت نفس يک نياز اوليه براي انسان هاست ؛چون فکرکردن لازمه زندگي موفق است . اين انديشه و فکر به ما امکان مي دهد که قدرت تصميم گيري داشته باشيم . نيروي اراده هر انسان بستگي به ميزان عزت نفس او دارد؛ بنابراين نقش عزت نفس در زندگي انسان بسيار مهم وچشمگير است.
@amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
تاريخ : سه شنبه 10 فروردين 1395
| 17:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(228)
----------------------------------------------------------------
نگاه درس آموزی و عبرت اندوزی
--------------------------------------------------
من بدرفتاري را ندیدم
مگر اين كه از او درس شكيبايي و پارسایی آموختم ...
و نقد منتقدي را نشنیدم
مگر اين كه از او درس خودسازي و سرفرازی آموختم ...
و متكبري را نیافتم
مگر اين كه از او درس تواضع و فروتنی آموختم....
و سرانجام خوش رفتاري را ندیدم
مگر اين كه از او درس وفا و صفا فراگرفتم،
بنابراين آموختم که اگر « نگاه » را از « گناه » بپیراییم،
همه پدیده های « روزگار» ،« آموزگار » می شوند
و همه « عالم آفرینش »، « معلم بینش »!
اگر « نگاه » «عبرت اندوز » شود،
« گناه » هم « درس آموز » می گردد!
خدايا! همه ما را « بنواز »
و همه « سينه» ها را از « كينه » ها « بپرداز »!
----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------
پیراستن: زدودن و ستُردن چیزهای زائد
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 10 فروردين 1395
| 7:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(227)
-----------------------------------------------------
مرگ « آغازي براي كمال » یا « پاياني براي زوال »؟!
------------------------------------------------------
من در فصل « خزان » چه بسیار برگ ها را « ريزان » دیدم،
اما هیچ گاه در« ریزش برگ »، « یورش مرگ» را نديدم .
در نظام آفرینش هر غروبی ، طلوعی را « در بر» دارد
و هر طلوعی ،غروبی را « در سر»!
« کمال جوانه » در« زوال دانه » است،
پس آن گاه که دانه تن به مرگ می سپارد،
می رود تا در « رویشی واپسین» و « آفرینشی نوین »
بار دیگر سرود زندگی« نوازد » و حیاتی تازه « آغازد ».
بنابراین مرگ را « آغازي براي كمال » ديدم،
نه « پاياني براي زوال ».
-------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 9 فروردين 1395
| 7:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | دندان سه تومنی و دوهزار دلاری!
--------------------------------------------------
#خاطره_هاومخاطره_ها
-------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
در یکی از روزهای تابستان 1393 که در آمریکا بودیم ،روزی محمد پسرم برای درمان یکی از دندان هایش به دندان پزشکی رفته بود.پس از بازگشت حال او را پرسیدم. پاسخ داد که هزینه پرکردن و روکش دندان 2000 دلار می شود. البته نصف آن یعنی 1000 دلار آن را بیمه می پردازد.
گفتم : به هر صورت چاره ای نیست.باید دندان را درمان کرد.
آن گاه خاطره دندان درد دوران نوجوانی خود را برایش گفتم:
در نوجوانی یکی از دندان های آسیایم کمی به اصطلاح کرم خورده و درد می کرد .نزد دندان پزشک تجربی معروف آن روز کاشان آقای « رسمی » رفتم.ایشان پس از معاینه گفت:
خب ! کمی از دندونت کرم خورده و باید پر کرد.
گفتم : هزینه پرکردن اون چقدر میشه؟
پاسخ داد :اگر پر کنم هزینه اش 20 تومان(200 ریال آن زمان) میشه،ولی اگر بکشم سه تومان.
من چون 20 تومان را نداشتم و وضع مالی ما خوب نبود ،گفتم : بکش !!
...و لحظاتی بعد یک دندان بزرگ آسیا را ،در حالی که به اندازه یک خال آن سیاه بود،جلوم گذاشت!
آن گاه از محمد سایر فرزندانم خواستم که هیچ گاه مراجعه کننده نیازمندی را به خاطر نداشتن پول از در نرانید و مسئله مهم شما حل مشکل او باشد،نه کسب درآمد شما!
روزی رسان خداست !
موضوعات مرتبط: خاطرات
موضوعات مرتبط: خاطرات
تاريخ : یک شنبه 8 فروردين 1395
| 16:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
نخستین تجربه دموکراسی در بخش قمصر
-------------------------------------------------
پس از انقلاب
--------------------------------------------
#خاطره_هاومخاطره_ها
------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
در اوایل سال ۱۳۵۸ من در قمصر کاشان به عنوان دبیر و رئیس دبیرستان مشغول کار بودم. نخستین فرماندار شهرستان کاشان پس از انقلاب آقای مهندس رفیعی پور بودند. ایشان پس از بررسی ها و مشورت ها روزی مرا به دفتر کار خود فراخواندند و سمت بخشداری قمصر را به من پیشنهاد کردند. من برای فکر کردن درباره آن فرصتی خواستم. پس از چند روز بررسی و مشورت با دوستان، سرانجام طی نامه ای با قید پیش شرط هایی آن را پذیرفتم که یکی از آن ها عدم انتقال از نهاد آموزش و پرورش به وزارت کشور بود.
ایشان ضمن پذیرش شرط های من در اوایل تیرماه ۱۳۵۸ با حکم استاندار وقت اصفهان آقای سید کاظم موسوی بجنوردی مرا به عنوان نخستین بخشدار انقلاب در قمصر با حفظ سمت (بنا به شرط خودم) به سمت سرپرست بخشداری قمصر منصوب کردند.
در آن زمان همه روستاهای بخش قمصر(حدود ۴۵ روستا که شامل بخش های نیاسر،برزك و جوشقان قالي هم مي شد) توسط انجمن هاي ده و كدخداها اداره مي شد. آقای صدر حاج سیدجوادی وزير كشور دولت موقت به نخست وزيري زنده ياد مهندس بازرگان طي دستورالعملي همه انجمن هاي تشكيل شده قبل از انقلاب را منحل كرده و به بخشداران اختيار دادند تا با نظر خود سه نفر را به عنوان قائم مقام انجمن برگزينند تا امور روستاها را اداره كنند.
من به خاطر اين كه مردم بتوانند در عمل دموکراسی را تجربه كنند ، اين حق را كه ذاتا متعلق به مردم مي دانستم، آن را به مردم تفويض كردم؛ بنابراين طي برنامه هاي اعلام شده قبلي هر چند روز به يكي از روستاها مي رفتم و مردم را به مسجد يا حسينيه محل فراخوانده ، پس از توضيحاتي از آنان مي خواستم تا پس از معرفي كانديداهاي خود به هر كس كه بيشتر او را قبول دارند، كتبا راي دهند و راي خود را به صندوق بيندازند.
خودم هم پاي تخته سياه مي ايستادم و اسامي كانديداهاي معرفي شده توسط مردم را روي تخته مي نوشتم ؛ سپس از آنان مي خواستم كه كتبا راي بدهند. در پايان در حضور خود مردم آراي صندوق را قرائت كرده، اسامي حائزين اكثريت براي همه مردم اعلام مي شد. در همان جا مراتب را صورت جلسه مي كردم. حدود يك هفته بعد حكم اعضاي قائم مقام انجمن ده را با امضاي فرماندار به آنان تحويل مي دادم. بدين صورت مردم همه روستاهاي بخش قمصر طي انتخاباتي آزاد و ساده و بدون تشريفات و بدون صرف هيچ هزينه اي شوراهاي روستاي خود را برگزيدند.
ماموريت من در وزارت كشور به عنوان بخشدار قمصر و بعدا با سمت معاون فرمانداري كاشان ، چهار سال طول كشيد. در آن سال ها آنان که دل در گروی عشق به انقلاب رهایی بخش اسلامی در ايران داشتند،در خدمات شبانه روزي خود در اين راه سر از پاي نمي شناختند. من به عنوان كوچك ترين قطره از اقيانوس مردمي در اين مدت ۱۲ انتخابات برگزار كردم يا در برگزاري آن مشاركت داشتم، اما حتي يك ريال به عنوان اضافه كار، حق ماموريت يا فوق العاده انتخابات دريافت نكردم. تنها درآمد من حقوق معلمي من بود كه مدتي از وزارت آموزش و پروزش و مدتي تيز از وزارت كشورذ دريافت مي كردم.
ياد دارم روزي در روستاهاي اطراف نياسر كار ما تا شب طول كشيد و لازم بود روز بعد نيز كارمان را ادامه دهيم. من و آقاي احمد ابوالفضلي كارمند بخشداري كه در همه اين كارها صادقانه با من همكاري مي كرد،شبي در ميان جاده نياسر با روشنايي نور چراغ هاي ماشين جيپ به عنوان شام نان و هندوانه خورديم. جايتان خالي خيلي مزه داد و خود براي ما خاطره اي شيرين شد.
@amotahar
موضوعات مرتبط: خاطرات
موضوعات مرتبط: خاطرات
تاريخ : شنبه 7 فروردين 1395
| 16:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(225)
-------------------------------------------------
« زهر دروغ »بلای این « شهر شلوغ »!
-------------------------------------------------
من در این « شهر شلوغ »،
« بلایی کُشنده تر» و « بلوایی گزنده تر» از « زهر دروغ » ندیدم؛
شهری که در آن همواره « پر رنگ ها» و « آذرنگ ها» بهتر دیده،
و «صداهاي بلند» و « نواهای شکوهمند » بیشتر شنيده می شوند!
« ادعاهای گزاف» و «های و هوی اشراف» برتر می درخشند؛
و « نام های پرطُمطُراق» و « نامجویان مشتاق» بهتر جلوه می بخشند!
غافل از آن كه خوب ها « آسان » مي آيند،
بي رنگ و « پنهان » مي مانند
و بي صدا و در « نهان » مي روند!!
اما چون «جز حق نمی گویند» و «جز راه حق نمی پویند» ؛
در این «سرای سرور» ،«دنیایی مسرور» می سازند؛
و چون سرود هستی را « مخلصانه می سرایند»،« جاودانه می پایند»!
-------------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------------------
بلوا : بلیه،مصیبت،سختی،آشوب و غوغا
آذرنگ : اندوه،رنج،آذرگون،آتش رنگ،روشن
طُمطُراق : سروصدا،کر و فر،خودنمایی،نمایش شکوه و جلال
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 7 فروردين 1395
| 8:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | هیچ کس «ایرانی تر» از دیگران نیست!
------------------------------------------------------
#خاطره_هاومخاطره_ها
---------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------
خاطره ای جالب از روزهای غلیان غیرت
----------------------------------------------
در سال 1367 من مدیر کل آموزش و پرورش استان کهکیلویه و بویر احمد بودم. پس از پذیرش قطعنامه شماره 598 مجمع عمومی سازمان ملل توسط ایران، صدام و منافقین به تصور این که ایران به خاطر ضعف توان نظامی ناگزیر از پذیرش قطعنامه شده است،یورشی جدید و شدید به مرزهای ایران را آغاز کردند. ارتش عراق از جنوب و منافقین از غرب با هجومی وسیع وارد خاک ایران شدند.
در آن زمان به ما خبر رسید که ارتش عراق تا پشت دروازه های اهواز رسیده اند!
من فورا ضمن تشکیل جلسه ای با معاونان اداره کل به اتفاق آرا تصمیم گرفتیم ضمن فراخوان همه فرهنگیان استان به حضور در جبهه ها، خود نیز به اتفاق کارمندان اداره کل روانه ها جبهه ها شویم. بنابراین صبح روز بعد کارکنان اداره کل را جمع کرده،این تصمیم را به آگاهی آنان رسانده، به ایشان گفتم:
من و معاونان اداره کل امروز عازم جبهه ها هستیم. هر کس مایل به همراهی ما هست،آماده سفر شود.
همه کارمندان اداره کل به اتفاق آمادگی خود را جهت حضور در جبهه اعلام کردند.
متعاقب آن من طی پیامی به فرهنگیان استان ضمن اعلام خبر حضور خود و کارمندان در جبهه،از همه معلمان و فرهنگیان استان خواهش کردم که هر کس علاقه به همراهی ما دارد، بار سفر به سوی جبهه ها را ببندد.
البته با توجه به این که معلمان در حال گذراندن تعطیلات تابستانی خود بودند و هیچ اجبار اداری برای حضور در جبهه نداشتند ؛ لذا پیش بینی می کردیم که استقبال از این فراخوان کم و ناچیز باشد.
اما مراتب ایثار و فداکاری و بزرگواری فرهنگیان استان چنان حماسه ای آفرید که شایسته می دانم آن را به عنوان برگی زرین در تاریخ دفاع مقدس بنگارند!
من تنها یک معاون و چند نفر کارمند را برای انجام امور روزمره اداره کل گماردم و خود و بقیه معاونان و کارکنان به سوی جبهه روانه شدیم.
گذرگاه رزمندگان استان به سوی جبهه ها شهر گچساران (یکی از شهرهای استان) بود. وقتی ما به گچساران رسیدیم،شهر را انباشته از حضور فعال فرهنگیان استان دیدیم.جمعیت فرهنگی استان به وضوح در خیابان ها،معابر و کوچه ها دیده می شدند.
فرمانده محترم سپاه گچساران ضمن تماس با من خواهان نشستی فوری جهت تصمیم گیری برای تجهیز و اعزام فرهنگیان به جبهه شد.
در نشست مشترک ایشان ضمن تشکر از حضور انبوه فرهنگیان داوطلب برای حضور در جبهه اظهار داشتند:
ماشاءالله آن قدر نیروی رزمنده فرهنگی آمده که ما (سپاه) توان تجهیز و اعزام همه آنان را به جبهه ها نداریم. لذا خواهش ما برگرداندن بیشتر نیروهای فرهنگی و اعزام تعداد اندگی از ایشان بر حسب نیاز به جبهه هاست.
ایشان افزودند:
چون شما رئیس و مسئول فرهنگیان هستید و نیز شما آنان را جهت حضور فراخوانده اید، از شما تقاضا می کنیم ضمن تشکر از آنان بخواهید جز تعدادی اندک بقیه به خانه های و نزد خانواده های خود بازگردند!
بنابراین من طی اطلاعیه ای همه فرهنگیان را به حضور در سالن بزرگ هنرستان (سالنی بسیار بزرگ و در آن زمان محل برگزاری نماز جمعه گچساران بود) فراخواندم.
روز بعد سالن مزبور مملو از فرهنگیان صدیق و ایثارگر استان شده بود.جمع حاضر به شدت شعارهای میهنی و انقلابی می دادند.
من طی سخنانی ضمن تشکر و سپاس از حضور فعال و جوانمردانه آنان ،تقاضای فرمانده محترم سپاه را به آگاهی آنان رساندم.
جمعیت فرهنگی حاضر بلافاصله با فریادهای مردانه خود گفتند:
اگر جمعیت رزمنده زیاد است،شما خود و کارکنان اداره کل برگردید. ما تا آخرین نفس باید با دشمن بجنگیم.
من گفتم: سپاه حتی اسلحه و لباس به اندازه همه شما ندارد و اصولا به این همه نیرو نیاز ندارد.
در پاسخ گفتند: ما از سپاه هیچ نمی خواهیم. با همین لباس های خود اعزام می شویم و حتی اگر تفنگ نباشد،با سنگ و چوب می جنگیم!
من ضمن تحسین قلبی این درجه از ایثار ،در برابر عظمت شخصیت و اراده و همت این قشر فرهنگی واقعا کم آوردم !
و ضمن اعلام مراتب به فرمانده محترم سپاه، ناتوانی خود را خاموش کردن احساسات شعله ور میهن دوستی و غیرت این جوانمردان اعلام کردم!!
شباهنگام از پنجره طبقه دوم خانه معلم گچساران خیابان را تماشا می کردم. تعدادی از معلمان را دیدم که بساط بیتوته خود را در کنار پیاده رو خیابان افکنده،ضمن خوردن نان و پنیر و هندوانه به عنوان شام،خود را برای رزم فردا آماده می کردند!
***************
ما ایرانیان و بویژه ما فرهنگیان این چنین بودیم که هشت سال در برابر هر هجومی ویرانگر مقاومت کردیم . در آن روزها از هیچ رزمنده ای نپرسیدیم:
چه دین و مذهبی دارد؟
چه گرایشی سیاسی دارد؟
چه زبان و گویش و قومیتی دارد؟
در انتخابات به چه کسی رای داده است؟
و چه و چه و...
لذا توانستیم به نام یک ملت بزرگ و در جبهه های واحد دست در دست یکدیگر نهیم و نگذاریم حتی یک وجب از خاک میهن در تصرف بیگانه بماند.
بیاییم باور کنیم که «ایران» متعلق به همه «ایرانیان» است!
هیچ کس «ایرانی تر» از دیگران نیست!
بنابراین همه «ایرانیان» شهروند درجه یک و دارای حقوق انسانی مساوی هستند!
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
تاريخ : جمعه 6 فروردين 1395
| 16:50 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(224)
-----------------------------------------------------
ریاضی؛دانش و بینش!
-----------------------------------------
من « ریاضی » را زبانی « اعتراضی»دیدم ؛
اعتراض علیه« بیداد» و ویرانگر« انقیاد».
زبان ریاضی،« منطق » است و منطق مُبیِن « حقایق » است.
منطق ریاضی « بیداد» را « برنمی تابد» و « عناد » را « درنمی یابد»!
...و چه دردی« تباه تر» از بیداد و چه رنجی «جانکاه تر» از عناد؟
ریاضیات زبانی است که خدا با آن « مشق بینش »
و « سرمشق آفرینش» را نوشت .
ریاضی برای همه« دانش ها »، « سرمایه » است
و برای همه« پژوهش ها»، « پایه »!
ریاضی،«تعقل» را « نظام » می بخشد و « تخیل » را، « انتظام»!
ریاضیات « زبان علوم» است و « لسان منظوم».
دانش ریاضی« آفریننده دقت و نظم باوری»
و « برانگیزاننده خلاقیت و نوآوری» است .
ریاضیات نه تنها یک « دانش » ، که یک « بینش » است؛
بینشی که با آن می توان « سرنوشت» را « از سر»،« نوشت».
-------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
انقیاد : خوار و رام شدن،گردن نهادن،مطیع شدن
عناد : ستیزه کردن،کجروی،گمراهی،لجاجت
مبین: بیان کننده،آشکارکننده
اَلَم : درد،رنج،
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : جمعه 6 فروردين 1395
| 8:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(223)
----------------------------------------------------------
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
------------------------------------------------------
من گوسفندانی دو پا را دیدم
که بدون« چرا » « می چریدند» و بدون « بلا » « می بالیدند»!
سر به زمين فرو برده، پوزه در خاك« داشتند»
و شكم را از آب و علف « مي انباشتند»!
تنها دغدغه آنان «خور و خواب» بود و «اطاعت ارباب » ،
این موجودات « سرگردان» را نسبت به « چارپایان »
نه صاحب« فضیلتی ممتاز» ،
که« طبیعتی هم تراز » دیدم! !
حیوان تنها انگیزه اش « احساس » است و اطاعتش ناشی از « هراس»!
انسانیت انسان به « تفکر » است و « تدبر»،
نه به « خور وخواب» و « شهوت و شراب»!
انسان به همان« اندازه انسان » است که « می اندیشد»!
و به همان « بازه حیوان » است که «می پریشد»!
سعدی آن حکیم« فرزانه» چه خوش این« ترانه» می سراید :
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
----------------------------------------------
#شفيعي_مطهر
-------------------------------------------
بلا : آزمایش در نعمت یا محنت، آزمودن در خیر یا شر
بالیدن : نموکردن،رشدکردن،بزرگ شدن،تناورگشتن
هم تراز : هم سنگ، هم پایه، برابر
بازه : فاصله میان دو چیز،پهنا ،مرز
می پریشد: آشفته می شود،پریشان می شود
شغب : فتنه و آشوب،شور و غوغا
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : پنج شنبه 5 فروردين 1395
| 8:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | درباره وب
نويسندگان
موضوعات وب
لينک دوستان
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
لينک هاي مفيد
برچسبها وب
آخرین مطالب
پيوندهاي روزانه
آرشیو مطالب
لينک هاي مفيد
امکانات وب