وب نامه مطهر
مقالات و سروده ها و روزنوشت ها و معرفی آثار
منشور من
--------------------------------------------
من آن شب تاب کم نورم که از دیده شدن دورم/
ولی خورشـــــیدها دارم در آن شب های دیجورم/
جــهان را شاد می خواهم همه آباد می خواهم/
بشر آزاد می خواهم همین شور است منشورم/
(#شفیعی_مطهر)
موضوعات مرتبط: دوبيتي
موضوعات مرتبط: دوبيتي
تاريخ : پنج شنبه 19 فروردين 1395
| 16:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(235)
-------------------------------------------
امید « باروری» در «باور»!
-----------------------------------
من سلامتی را « بهترین حیله » و « کُندترین وسیله »
برای رسیدن به ایستگاه مرگ دیدم!
...و کمترین سود در « سودای ورزش» و « ادای نرمش »
در این است که ورزشکار« سالم تر» و در تحمل مصائب« مقاوم تر» است!!
تکاپو و « تلاش » و کار برای کسب « معاش »
باعث « جلای روح و جان» و « صفای روان » می شود.
الماس با « تراش » می درخشد و انسان با « تلاش ».
دانه در خاطر خاک « نهُفتن » ، تجلی « تلاش دهقان » است
و بر شاخسار تلاش « شکُفتن » ،نتیجه « کنگاش انسان »!
باید بذری « افشاند» و نهالی « نشاند »!
باید « مناره ای از نور افراخت » و « شراره ای از شعور افروخت».
باید « قصری از صداقت بسازیم » و « فانوسی از فراست برافروزیم»!
باید بر « باور ادراک »، « قلم » بزنیم و در « خاطر خاک »، « قلمه »!
این را امروز « بارور» می بینیم و آن را فردا در « باور»!
---------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------------
کنگاش : شور و مشورت
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : پنج شنبه 19 فروردين 1395
| 11:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(234)
------------------------------------------------
« بهشت » و « سرنوشت »
--------------------------------------------
من آینده را نه « سرابی سرشته »، كه « كتابي نانوشته » ديدم
كه بايد خود« شمايلش» را « بينگارم » و « خصایلش» را « بنگارم ».
آینده نه « سرنوشتی محتوم »،که « سرگذشتی مرقوم » است؛
هر انسان « آزاده » باید آن را با قلم « اراده » بنگارد .
بنابراین هر کس « سازنده سرنوشت »
و « پردازنده بهشت » خویش است.
انسان در « روند تعامُل» و « فرایند تکامُل »
باید خود « فعال » باشد،نه « در حال انفعال ».
همه ملت های تحت ستم،
« سختی را سرنوشت محتوم»
و « بدبختی را سرشت موهوم » خود می پندارند؛
بنابراین پذیرای هرگونه « تحقیر» می شوند
و آن را « تقدیر» می نامند!
------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------------------
شمایل :طبع ها،خوی ها،شکل ها و صورت ها
بینگارم : طراحی کنم،بپندارم
خصایل : خصلت ها،خوی ها،صفت های ذاتی
بنگارم : بنویسم،نقش و نگارکنم
پردازنده: جلادهنده،آرایش دهنده،آماده کننده
تعامل : رفتار متقابل
انفعال : پذیرفتن اثر چیزی را،از چیزی یا امری اثرپذیرفتن،شرمنده شدن
سرشت : فطرت،طینت،خوی،نهاد
موهوم : وهم شده،خیالی
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 18 فروردين 1395
| 8:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(233)
-------------------------------------------------
« تنازُل » یا « تکامُل »؟!
------------------------------------------------
من در رویای سبز هر« برگ » و خیال سرخ هر« گلبرگ»
سیمای « جنگلی بزرگ » و « گلزاری سترگ » را دیدم.
در خیال خالی هر « ذره» و در آرمان آبی هر « قَطره »
کوهی « گران » و دریایی « خروشان » یافتم.
در« قانون آفرینش » و « کانون این بینش»
هر ذزه« راه کمال » را «می پوید»
و هر قطره « بارگاه استکمال » را «می جوید».
انسان مرغ « باغ ملکوت » است و باده « اَیاغ لاهوت ».
این جهان برایش « قفسی تنگ » است و « محبسی پرنیرنگ ».
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
(منسوب به مولانا)
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحان است
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
(حافظ)
انسان اگر از این« کاروان کمال» و « جَوَلان جمال» « واپس ماند» ،
خود را از این « قفس نمی رهاند»!
انسان اگر « آستان کمال » را « نبوسد »،
ناگزیر در« حِرمان زوال » « می پوسد»!
انسان « وامانده از کمال » و « درمانده در زوال »
در« مُرداب کُفر و کُفران » با ملال می میرد
و در « سراب خُسر و خُسران » زوال می پذیرد!
آن که دو روزش یکسان است ،نه « راه تکامُل» را می جوید ،
که « چاه تنازُل » را می پوید!
-------------------------------------------------
شفیعی مطهر
----------------------------------------------
تنازُل : فرودآمدن،پایین آمدن،سقوط
بارگاه : کاخ و دربار پادشاهان،خیمه پادشاهی
استکمال: طلب کمال کردن،به کمال رساندن،تمام کردن
اَیاغ : جام، ساغر،پیاله شراب
جَوَلان: گردیدن،دورزدن،به هر طرف اسب تاختن،تاخت و تازکردن در میدان
حِرمان : بی بهره کردن،بی روزی کردن،بی بهره ماندن،نومیدی
زوال : نیست شدن،از بین رفتن،نیستی
کُفر و کُفران : ناگرویدن،ناسپاسی
خُسر و خُسران :زیان بردن،زیان دیدن،زیانکاری
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 17 فروردين 1395
| 7:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | عدالت جهانی زیر ذره بین آمارها
---------------------------------------------
آمارهاى زير بخشي از وضعيت مردم کره زمين را نشان میدهند. آمارهايى که حتماً براى شما هم جالب هستند:
جمعیت کره زمین 57 درصد آسيايي، 21 درصد اروپايي، 14 درصد آمريكايي (شمالي و جنوبي) و 8 درصد آفريقايي هستند.
70 درصد مردمان روي كره زمين رنگين پوست هستند. از جمعيت روي زمين 52 درصد زنان و 48 درصد را مردان تشكيل مي دهند.
از لحاظ در آمد: 6٪ مردم، صاحب 59 ٪ از تمام ثروت جهان هستند و همگى آنها نيز آمريکايى هستند.
از نظر شرايط زندگى: 80 ٪ مردم جهان در شرايط بدى زندگى میکنند .
تحصيلات: 70 ٪ بیسواد و کمسواد (تحصيل نکرده) 1 ٪ (تنها ١ ٪) با تحصيلات دانشگاهى
شرايط تغذيه: ٥٠ ٪ دچار سوء تغذيه
زاد و ولد: ١ ٪ در حال مرگ؛ ٢ ٪ در حال متولد شدن
و کامپيوتر: ١ ٪ داراى کامپيوتر
وقتى از اين منظر به دنيا نگاه کنيد، در میيابيد که ما واقعاً به همبستگى، درک متقابل، شکيبايى و آموزش، نياز جدّى داريم.
همچنين بد نيست به نکتههاى زير هم توجه کنيد:
اگر امروز صبح سالم از خواب برخاستيد، قدر سلامتى خود را بدانيد؛ زيرا يک ميليون نفر تا يک هفته ديگر زنده نخواهند بود. اگر تاکنون از آسيبهاى جنگ، تنهايى در سلول زندان، عذاب شکنجه، يا گرسنگى در امان بودهايد، وضعيت شما از وضعيت ٥٠٠ ميليون نفر در دنيا بهتر است.
اگر میتوانيد بدون ترس از زندانى شدن يا مرگ، وارد محل عبادات خود مانند مسجد يا کليسا شويد، وضع شما از ٣ ميليون نفر در دنيا بهتر است.
اگر در يخچال شما خوراکى و غذا وجود دارد، اگر کفش و لباس داريد، اگر تختخواب و سرپناهى داريد،
در اين صورت شما از ٧٥٪ مردم جهان ثروتمندتر هستيد.
اگر در بانکى حساب داريد، و اگر در جيبتان پول داريد،شما به ٨٪ مردم دنيا که چنين شرايطى دارند تعلّق داريد.
اگر شما اين نوشته را میخوانيد، از سه خوشبختى بهرهمند هستيد:
1- بالاخره يک کسى بوده كه براي شما گردآوري كند.
2- شما به ٢٠٠ ميليون نفرى که قادر به خواندن نيستند، تعلّق نداريد.
3- و ... شما جزو ١٪ از مردم دنيا هستيد که کامپيوتر دارند.
حال كه اين ها را مي دانيم:
طورى کار کنيم که انگار نيازى به پول نداريد، طورى عشق بورزيم که انگار هرگز آرزده خاطر نشدهايم.
هنوز تا سرمنزل مقصود عدالت اجتماعی در جهان بشریت خیلی راه نرفته داریم!!
هنوز تا صعود بر قلل رفیع عدالت بشری و چکاد بلند برابری انسان ها بس راه نپیموده و بسی سنگلاخ نکوبیده داریم!!
هنوز تا تحقق احساس همدردی با دیگر انسان ها چه بسیار پیچ و خم و سختی بیش و کم داریم!!
... بنابراین بیاییم :
« جهانی فکر کنیم، ولی منطقه ای عمل کنیم.»
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
تاريخ : دو شنبه 16 فروردين 1395
| 11:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(232)
---------------------------------------------
« پُل » و « تامُل »!
----------------------------------------
من در جهان امروز « پدیده ای پویاتر از پُل»
و « گزیده ای زیباتر از تامُل» ندیدم؛
پل بين دل ها،
پل بين انديشه ها،
پل بين فرهنگ ها و تمدن ها ،
پل بين اديان و مذاهب....
و سرانجام پل بين زمين و آسمان ،
از خاك تا خدا،
از ملك تا ملكوت.
از برهوت تا لاهوت.
پُل از ساحل « خاطرها » تا جزیره « خاطره ها »؛
بیاییم « پُل » را « پاس داریم » و « تامُل » را در « احساس آریم ».
بیاییم بین « جزیره های آفرینش» و « پذیره های بینش» ،« پُل » بزنیم؛
بیاییم « پایه های پُل » را با « سازمایه های تامُل » بسازیم!
« کمان پُل»، « زبان تعامُل » است!
با « تامُل» می توان بین دل ها « پُل» ساخت و سرود « تعامُل» نواخت!
پُل « فصل فاصله » را « پایان » می بخشد و « وصل واصله » را « جان»!
-------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------
بَرَهوت : بیابان گرم و بی آب و علف
لاهوت :خدایی،خداوندی
تامُل : اندیشیدن،فکرکردن،درنگ کردن،دوراندیشی،دقت کردن در امری
سازمایه : مصالح ساختمانی
وصل : پیوستن، پیوندکردن، به هم رسیدن
واصل(واصله) : رسنده، کسی یا چیزی که به دیگری متصل شود
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 16 فروردين 1395
| 4:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(231)
-------------------------------------------------
« مال » یا « وبال »؟!
-------------------------------------------
من « تمنای ابلیس » را در « سیمای خسیس » را ديدم .
افراد خسیس ترجيح مي دهند « ثروتمند بِميرَند»،
تا اين كه « ثروتمند بِزيَند» !
بخل ،« شیرینی حیات » را از آنان می گیرد
و « تلخی ممات » را به آنان را می چشاند!
انسان ها در « پگاهی» می آیند و در « شامگاهی» می روند؛
از بین صدها جامه « ملون» تنها یک « کفن» می برند.
« مال و منال » از دست می رود،اما « وزر و وبال » بر گردن می ماند.
« قصرهای قیصر » می ماند ؛ اما « فصل های فیصل» می گذرد!
« مال» چون « بال است» ، « بال برای پرواز » و « مال برای رفع نیاز ».
« بال بدون پرواز، وبال » است و « مال ناکارساز،مایه ملال »!
-------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
تمنا : آرزو کردن،خواهش کردن
خسیس :فرومایه،پست،بخیل،لئیم،رذل،سفله،دنی
بِزیَند : زندگی کنند
مُلوَن : رنگ آمیزی شده ،رنگارنگ
وزر : بزه،گناه،سنگینی،بار گران
وبال : سختی،عذاب،سوء عاقبت
قیصر : پادشاه، پادشاه روم
فیصل : حاکم،فرمانروا
کارساز : کارگشا،چاره جو،مشکل گشا
ملال : به ستوه آمدن،بیزاری،دلتنگی،افسردگی، رنج،اندوه
----------------------------------------------
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : یک شنبه 15 فروردين 1395
| 7:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
هزينه های ضابطه مندبودن!
---------------------------------------
#خاطره_هاومخاطره_ها
------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------
من دقیقا در تاریخ ۲۲ مهرماه سال ۱۳۶۴ به عنوان رئیس آموزش و پرورش شهرستان گلپایگان کار خود را در آن شهر آغاز کردم. در نخستین روزهای کار خود روزی آقای محمد حسین اشراقی مسئول دایره آموزش نزد من آمد و با بیان دلایلی استعفانامه خود را ارائه داد و به علت خستگی از ادامه همکاری انصراف داد. پس از اصرار زیاد من مبنی بر بیان علت اصلی خستگی و استعفا، سرانجام با اکراه اعلام کرد:
از شما چه پنهان خستگی من به خاطر رواج پارتی بازی و باندبازی است. من با این رویه ها نمی توانم کار کنم.
من گفتم: آیا در این چند روزی که من آمده ام ، از من هم توصیه یا سفارشی مبنی بر تبعیض یا پارتی بازری دیده ای؟
پاسخ داد : خیر، اما احتمال مي دهم.
من گفتم :
بنابراين شما همچنان كار خود را برابر با ضوابط و مقررات با قاطعيت انجام دهيد و توصيه و تبعيض را از سوي هيچ مقامي نپذيريد.
آقاي اشراقي عجالتا پيشنهاد مرا پذيرفتند و من در مدت سه سالي كه آنجا بودم، ايشان انصافا و صادقانه كار خود را با قاطعيت و ضوابط انجام دادند و حتي يك بار هم اظهار خستگي و نوميدي نكردند.
آن روزها صدها معلم ابتدايي بنا به بخشنامه اي موسوم به يك آموز همه دقيقا امتيازبندي مي شدند. امتيازها به قدري دقيق و منطقي بود كه فهرست اسامي صدها نفر معلم روي ديوار نصب مي شد و هر كس مي توانست امتيازات خود و همه همكاران و همانندان خود را ببيند و ارزيابي كند و در صورت احتمال تبعيض مي توانست با كمال شجاعت اعتراض كند و اعتراض او فورا و بدون استثنا رسيدگي و اقدام مي شد.
در آن روزها شخصي به نام آقاي (الف) از سوي استانداري اصفهان به عنوان شهردار گلپايگان منصوب شد و خانم ايشان معلم ابتدايي بود.آن خانم پس از ارائه ابلاغ خود به من، او را براي تعيين محل تدريس به دايره آموزش معرفي كردم. دايره آموزش نيز پس از امتیازبندي طبق مقررات محل كار او را در يكي از روستاهاي نسبتا دور گلپايگان تعيين كرد. آقاي شهردار كه انتظار داشت به علت مقامش محل كار خانم ايشان را در شهر و نزديك خانه شان تعيين كنيم، به شدت از اين موضوع ناراحت شد و ضمن تماس با من ناراحتي خود را ابراز كرد. من در پاسخ ايشان محترمانه گفتم:
ما ضوابط و مقررات دقيقي داريم و براي هيچ كس حتي جناب عالي هم نمي توانيم از آن تخطي كنيم.
اصرار و پافشاري ايشان نتوانست هيچ رخنه اي در ضوابط و رفتار ما ايجاد كند .
ناگزير آقاي شهردار تقاضا کرد با انتقال خانم ایشان به شهرستان خوانسار موافقت کنم. من نيز موافقت كردم. بنا به اظهار آقاي شهردار،اداره آموزش و پرورش خوانسار محل خدمت خانم ايشان را آخرين روستاي واقع در جاده خوانسار - گلپايگان تعيين كرده كه به گلپايگان نزديك تر از روستايي بود كه ما در گلپايگان تعيين كرده بوديم.
آن سال گذشت. در آغاز آقاي شهردار خيال مي كرد من با ايشان غرض دارم و عمدا مي خواهم او را اذيت كنم . البته اين بدبيني براي من كم هزينه هم نبود.
يك روز بعد ظهر پس از تعطيلي اداره وقتي با پيكان خود عازم ورود به خانه مان بودم، با شگفتي مشاهده كردم كه پل سيماني روي جوي جلوي خانه ما را كنده و به كناري ريخته اند. من فهميدم اين نخستين هزينه ضابطه گرايي ماست!!
بعدا فهميدم آقاي شهردار همه فكرهايشان را كرده اند و سرانجام تشخيص داده اند كه كاري جز تخريب راه ورود ما را به خانه مان نمي توانند بكنند. آن خانه متعلق به اداره آموزش و پرورش بود. لذا وقتی از دايره خدمات با شهرداري تماس گرفته و علت تخريب پل را پرسيده بودند ، شهرداري تنگي گذرگاه آب را بهانه تخريب پل عنوان كرده بودند. گرچه بسياري از پل هاي همان خيابان آيت الله گلپايگاني نظير پل در خانه ما بود ، با اين وجود من به خدمات دستور دادم برابر ضوابط شهرداري پل را بازسازي كردند و اين بهانه هم از شهرداري گرفته شد .
گاهي در جلسات شوراي اداري وقتي شهردار را مي ديدم، سرسنگيني و بي اعتنايي ايشان بيانگر گلايه شديد ايشان از عدم رعايت جايگاه خانم ايشان توسط ما بود.
البته مشابه همين هزينه را نيز من به خاطر تعيين ضابطه متد محل كار خانم رئيس دارايي گلپايگان پرداختم . ايشان نيز به همين علت پرداخت حقوق معلمان را به بهانه واهي به تعويق انداختند. البته ما همچنان روي ضوابط خود ايستاديم و بدون كوتاه آمدن از ضوابط خود، مسئله را حل كرديم.
سال بعد خانم آقاي شهردار ناگزير به گلپايگان منتقل شدند و من باز هم بدون هيچ تبعيضي برابر ضوابط و مقررات او را به آموزش معرفي كردم و دايره آموزش نيز كاملا با توجه به امتيازات ، نام برده را به يكي از روستاهاي گلپايگان اعزام كرد.
اين دفعه آقاي شهردار و خانمشان يقين و باوركرذند كه ما كاملا برابر مقررات عمل مي كنيم. اولا وقتي ديدند ما با عنايت به امتيازشان دقيقا عمل كرده ايم و حتي تخريب پل را بهانه اي براي انتقام و تبعيض قرار نداده ايم، بسيار تعجب كرده بودند.
روزي براي بازديد به يكي از روستاها رفتم . ديدم حياط مدرسه كه قبلا خاكي بود و در مواقع بارندگي، گل و لاي كار عبور و مرور را سخت مي كرد، اكنون شن ريزي و مسطح شده است. از خانم مدير به خاطر اين كار تشكر كردم . ايشان اظهار داشت : چون خانم آقاي شهردار يكي از معلمان ما هستند ، شهرداري چند كمپرسي شن آورده و حياط را شن ريزي كرده اند.
كم كم آقاي شهردار احساس كردند ما هيچ تقابلي نداريم و تنها پاي ضوابط و مقررات خود ايستاده ايم ، در روابط خود با ما تجديد نظر كردند و بر خلاف گذشته آمادگي خود را براي هرگونه همكاري اعلام داشتند.
اين قضايا گذشت. من در تيرماه ۱۳۶۷وقتي به عنوان مديركل آموزش و پرورش يكي از استان ها منصوب شده و قصد خداحافظي با مسئولان شهر داشتم ، آقاي شهردار با لحني بغض آلود به من گفت:
آقاي شفيعي مطهر! مردان بزرگ دير شناخته مي شوند و شما يكي از ايشان هستيد . من افسوس مي خورم چرا شما را دير شناختم.
***************
در سال ۱۳۷۷ نيز كه من به عنوان مديركل آموزش و پرورش استان قم خدمت مي كردم، خاطره اي مشابه آن دارم .
اين دفعه هزينه ضابطه مند بودن بسيار سنگين تر بود و جايگاه مرا به باد داد.
اين دفعه عروس يكي از شخصيت ها معلم شده بود و آن شخصيت بسيار بزرگ!!!(که حتی هنوز جرات ندارم نامشان را ذکر کنم!!) انتظار داشت محل كار عروسشان را در نزديكي خانه شان تعيين كنيم. وقتي ما خواستيم پاي ضوابط بايستيم، ديديم که ...
------------------------------------------
شد غلامي كه آب جوي آرد
آب جوي آمد و غلام ببرد !!
موضوعات مرتبط: خاطرات
موضوعات مرتبط: خاطرات
تاريخ : شنبه 14 فروردين 1395
| 13:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(230)
---------------------------------------------
« تغییر » یا « تدمیر »؟!
--------------------------------------------
من دنیا را دیدم ،
در حالی که همه « پدیده »ها و « آفریده»های آن در حال تغییر بودند.
هر آفریده و هر پدیده برای رهایی از کهنگی و « ممات » و استمرار « حیات »
ناگزیر از « تغییر » و ناچار از « توفیر» است .
همه پدیده ها از جمله انسان ها در صورت عدم تغییر
در زیر چرخ های سرد و سنگین « گردون زمین » و « گردونه زمان » له می شوند.
آنان که از « تغییر » « می گریزند »،در حقیقت با « تدبیر » « می ستیزند ».
« فرار از اغتنام تغییر »، « قرار در دام تقدیر» است .
کسانی که از تغییر و توفیر ،طفره می روند،
« معمار نابودی » و « منکر بهبودی » خویش اند!
یا باید با « تدمیر » « بمیریم » یا « تغییر » را « بپذیریم »!
-------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
توفیر : افزودن،تمام کردن،افزونی،زیادتی
گردون : چرخ،هر چه دور خود یا گرد محوری بچرخد،آسمان
گردونه : چرخ،ارابه،هر چیز شبیه چرخ که دور خود بچرخد
اغتنام : غنیمت شمردن،غنیمت دانستن چیزی
قرار : جاگرفتن،آرام گرفتن،پابرجاشدن در جایی
تدمیر : هلاک کردن،تباه ساختن،نابودکردن
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 14 فروردين 1395
| 8:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | زن ،مظلوم همیشه تاریخ
--------------------------------------------------------
( سخنی تحلیلی به بهانه روز بزرگداشت مقام زن)
---------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
هر کس به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا می شکند
بیگانه اگر می شکند باکی نیست
از دوست بپرسید چرا می شکند
از پگاه پیدایش پرتو پاینده آدم و از طلوع طلیعه فلق و آغاز سپیده دم نبرد بی امان حق با ناحق و پیکار پی گیر پاکی و پارسایی با پلیدی ، پلشتي و پستي و از سجود سرخ هابيل بر سجاده سپيد سحر و پيروزي ستم و سالوس و سياهي ، شايد اگر ما را مظلوم ترين و معصوم ترين عنصر تاريخ بنامند، سخني به گزاف نباشد ؛ مظلوميتي به وسعت تاريخ و معصوميتي به عصمت سپيده .
چه دشمناني كه در جنگ هاي خونين تاريخ ، قتل عاممان كردند ، به زنجير اسارتمان كشيدند و به كنيزيمان بردند و....
و چه دوستاني كه از شدت غيرت و حميت جاهلانه و بي جا زنده به گورمان كردند و يا در اندروني ها محبوسمان نمودند!
چه سلاطين و فرمانروايان ستمگري كه جابرانه گوهر عفافمان را به زنجير هوس هايشان كشيدند و زينت حرمسراهايشان گردانيدند.
در حرمسراي شاهان عثماني صدها زن و دختر بدبخت به عنوان كنيز و برده محبوس و طعمه هوس راني سلاطين عثماني بودند. مراد سوم از زنان حرمسرا ۱۰۳ نفر فرزند به جاي گذاشت. محمد سوم جانشین او ۱۹ تن از برادرانش را خفه كرد تا به آسودگي به سلطنت بپردازد . ابراهيم بر اثر سوء ظن به يكي از زنان حرمسرا ۲۸۰ تن زنان حرم را در كيسه هايي نهاد كه در ته آن سنگ گذاشته بودند و آن ها را وسط تنگي بسفر در دريا غرق كردند.
( فرمانروايان شاخ زرين، نوئل باربر، عبدالرضا هوشنگ انصاري ، نشر گفتار، تهران ، ۱۳۶۸)
چه فرومايگاني كه جاهلانه عطر عاطفه و عشق آسمانيمان را در گنداب تعفن اوهام خود به بيگاري كشيدند.
« تحجر» به نوعي به استثمارمان كوشيد و « تجدد» به گونه اي به ابتذالمان كشيد.
« شرق» به شكلي خوارمان كرد و « غرب » به صورتي بي بند و بارمان نمود.
غرب متحجر قرون وسطي قرن ها مطالعه و بررسي كرد، همايش ها برگزار نمود و پژوهش ها و تحقيقات بسيار انجام داد تا پذيرفت كه « ما انسانیم !!» و می توانیم مالک دارایی خود باشیم!!
و شرق متقدم ما را وسیله سرگرمی ها و هوس رانی های شاهان و امپراتوران قرار داد.
در تحجر غرب ، انسان بودن ما رسمیت نداشت و زمانی که تازه داشتیم هویت انسانی خود را می یافتیم که در بینش تجدد و تمدن جدید غربی ُ خود را «کالا» و « مهره » ای یافتیم که :
- در فروشگاه ها و سوپرمارکت ها وسیله ای در دست سرمایه داران برای آب کردن اجناس بنجل و مصرفی بارآوردن مردم شدیم !
- جاذبه جنسی ما عامل فروش و رونق فیلم های مبتذل و بی محتوا شد.
- زیبایی ما وسیله پرشدن جیب ابرسرمایه داران جهانی شد.
- عروسکی شدیم که مایه سرگرمی و وسیله ارضای شهوات و امیال انسان های متمدن و متجدد قرن بیست و یکم باشیم .
- مانکنی شدیم تا انواع مدهای لباس و کفش و آرایش گیسو و .... را برای هرچه بیشتر مصرفی کردن و مقلد بار آوردن مردم جهان سوم به نمایش درآوریم.
غرب متجدد ماشینی شده که انبوه تولیدات تجملی و صنعتی نساجی و پارچه های رنگارنگ در دستش بی مصرف مانده بود ، به منظور آزمودن و مصرف كالاهاي پر زرق و برق و پوشاندن لباس هاي رنگين و جلف خود بر پيكر معصوم ما ، چادر و حجاب را مانع تحقق مقاصد پليد خود مي ديد ، ناگهان منادي آزادي زن و مبتكر مبارزه با چادر شد و بار ديگر با طرح شعار « ازاد زنان دوش به دوش آزاد مردان! » از ما عروسکی بزک کرده ساختند تا بر رونق بازار سکس و تجارت و مصرف کاذب بیفزایند.
بدین گونه ما شدیم عروسک خیمه شب بازی سیرک جهانی سرمایه داری که هر لحظه ناخودآگاه به سازی می رقصیدیم و بوقلمون وار به رنگی درمی آمدیم.
در این سرزمین زمانی نه چندان دور فردی قدرتمند به نام رضاشاه پهلوی عزم جزم کرد تا با زور و قدرت ، چادر را براي هميشه از فهرست لباس هاي زن ايراني بزدايد. او همه قدرت خود را به صحنه آورد ؛ اما پس از چند صباحي - در زمان پسرش - به اين نتيجه رسيدند كه فرهنگ سازي با زور پاسخ نمي دهد. عرصه فرهنگي با منش سرهنگي هم خواني ندارد.بنابراين گزير را در گريز از منطق زور يافتند.
پس از انقلاب نيز كه ارزش هاي حاكم بر جامعه دگرگون شد ، بنا به رويكرد فرهنگي - كه بارزترين رويكرد انقلاب اسلامي است - « حجاب » به عنوان یک ارزش در فهرست ارزش های محوری انقلاب قرار گرفت.
یکی از متفکران می گوید:
« انقلاب ها هر چند اصیل باشند، تا به فرهنگ تبدیل نشوند، ماندگار نمی شوند.»
فكر نمي كنم هيچ خردمند منصفي با اين سخن مخالف باشد يا آن را درك نكند كه « فرهنگ سازی با زور امکان پذیر نیست.»
ما در روند فرهنگ سازی با انسانی با کرامت و فکور طرف هستیم که حتی خداوند هم در منطق ۱۲۴ هزار پیامبر با زبان زور با سخن نگفته است.
بی تردید عقل و خرد از مهم ترین و ارزشمندترین نعم الهی است و تفکر از بالاترین عبادات انسان مومن می باشد . اسلام بیشترین ارزش را برای عنصر تفکر و تعقل قائل است . علامه طباطبایی (ره) مفسر بزرگ قرآن می فرماید :
" اگر کتاب الهی را تفحص کامل کرده ، در آیاتش دقت کنید ، خواهید دید شاید بیش از سیصد آیه هست که مردم را به تفکر ، تدبر و تعقل دعوت کرده و یا به پیامبر استدلالی را برای اثبات حقی و یا از بین بردن باطلی می آموزد . خداوند در قرآن حتی در یک آیه نیز بندگان خود را امر نفرموده که نفهمیده به قرآن و یا به هر چیزی که از جانب اوست ، ایمان آورند و یا راهی را کورکورانه بپیمایند ."
(المیزان ، ج5 ، صص255-270)
گذشته از آیات قرآن ، روایات زیادی نیز مسلمانان را توصیه به بهره گیری از این عنصر فطری و الهی می کند . نمونه هایی از روایات و احادیث درباره تعقل و تفکر را به عنوان برگی از کتاب و و بارقه ای از آفتاب تقدیم می دارم :
امام علی (ع) می فرماید :
" العقل دلیل المومن . العقل رسول الحق . العقل داعی الفهم " .
عقل و خرد ، راهنمای مومن است . عقل فرستاده حق است . عقل دعوت کننده به درک و فهم است .
پیامبر اکرم (ص) اندیشیدن و تفکر را بالاترین عبادت می داند و هیچ عبادتی را چون تفکر ارج نمی نهد :
" افضل العباده التفکر . لا عباده کالتفکر " .
امام علی (ع) دانستن یک حدیث را از روی تفکر و درایت بهتر از نقل هزار حدیث می داند .
" حدیث تدریه خیر من الف حدیث ترویه "
( بحارالانوار ، ج1)
امام حسین (ع) ، اندیشیدن و نقادی انسان را دلیل دانایی انسان می داند .
" من دلایل العالم انتقاده لحدیثه " (تحف العقول)
امام حسن عسکری (ع) در تعریف عبادت پا را فراتر نهاده و اصولا عبادت را تفکر و اندیشیدن درباره خدا می نامد ، نه بسیاری نماز و روزه .
" لیست العباده کثره الصیام و الصلوه و انما العباده کثره التفکر فی امرالله "
( تحف العقول)
زن یک انسان ذی شعور و خردمند است . آیا بدون اقناع عقل و خرد او می توان ارزش یا ضد ارزشی را بر او تحمیل کرد؟
همه قبول داریم که حجاب یک مسئله فرهنگی است ؛ اما تجربه اداره جامعه در اين 38 سال نشان داده هر جا كه از منطق كم مي آوريم ، از سلاح زور كمك مي گيريم .... و اين است رمز نهادينه نشدن حجاب در جامعه ما.
هنوز بعد از 38 سال فرهنگ سازي مي شنويم كه توصيه مي كنند در دانشگاه ها از زور نمره و در ادارات از زور اداري براي حاكم كردن حجاب - يعني يك ارزش فرهنگي و اسلامي - سود بجوييم !!
آيا نبايد از تجارب اين سی و هشت ساله بياموزيم كه اين روش ها نتيجه معكوس مي دهد؟!
ما عادت كرده ايم در بازي هاي جناحي از هر پديده حتي ارزش هاي ديني استفاده ابزاري بكنيم. در صورتي كه استفاده ابزاري از آموزه هاي ديني يكي از بزرگ ترين خيانت ها به دين است.
اين كه يك جناح سياسي ، جناح ديگر را به گسترش فرهنگ بدحجابي متهم كند ، دردي را دوا نمي كند .
عزيزان ! بياييد براي خدا همه دست در دست يكديگر دهيم و همه دلسوزان جامعه كمك كنيم و اصل مسئله را حل كنيم. حل همه مسائل فرهنگي - از جمله حجاب - تنها يك راه حل دارد و آن اين است كه با كار فرهنگي و گفت و گوهاي منطقي و اقناعي بكوشيم انسان ها به حقانيت باور خود جلب كنيم.
دلايل قوي بايد و معنوي
نه رگ هاي گردن به حجت قوي
چهارشنبه بیستم جمادی الثانی فرخنده زاد روز حضرت فاطمه زهرا(س) و روز بزرگداشت مقام زن و مادر را گرامي مي داريم و اين مناسبت ميمون و مبارك را به همه خواهران و بانوان فرزانه و فرهيخته تبريك و تهنيت مي گوييم.
@amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
تاريخ : چهار شنبه 11 فروردين 1395
| 8:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | درباره وب
نويسندگان
موضوعات وب
لينک دوستان
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
لينک هاي مفيد
برچسبها وب
آخرین مطالب
پيوندهاي روزانه
آرشیو مطالب
لينک هاي مفيد
امکانات وب