وب نامه مطهر
مقالات و سروده ها و روزنوشت ها و معرفی آثار
« کار» ، ارزش است يا ضد ارزش؟!!
--------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------
در نظام ارزشي اسلام ، « کار » شانی بس شایسته و جایگاهی بس بایسته دارد .
تا آنجا كه اين نگارنده مي داند تقريبا در همه كشورها و همه ملت هايي كه انقلاب مي كنند ، به منظور جبران عقب ماندگي ها و خرابي هاي ناشي از استبداد و لطمات جنگ و انقلاب بر ساعات كار خود مي افزايند.
با نگاهی به سیر تحول و تطور ملت ها درمی یابیم که نقش كار مهم ترین نقش را در ایجاد تحول بر عهده داشته است. ملت های انقلابی دنیا پس از پیروزی انقلابشان برای جبران عقب ماندگی ها بر ساعات کار خود افزوده اند.
« تسوئی چونگ یوان » وزیر وقت چین ( در آغاز انقلاب چین) که خود روزی ۱۲ تا ۱۴ ساعت کار می کرد ، مي گفت:
« ما در آغاز برنامه پنج ساله دوم توسعه فرهنگی (۵۷-۱۹۵۱) این شعار را برگزیدیم: دانش آموزان را برای همه کارها تربیت کنیم . کوشیدیم از هر دانش آموز یک کارگر ، و از هر كارگر يك دانش آموز بسازيم.»
یک روزنامه نگار کمونیست ایتالیایی به نام « آلبر توجاکوویلون » نوشته است:
« هزاران مدرسه کار کشاورزی در چین ایجاد شده تا تمام افراد جامعه از شهری و روستایی بتوانند در آن کار بدنی بکنند. داوطلبان قبل از پذیرفته شدن در این مدارس باید صلاحیت سیاسی و اجتماعی خود را ثابت کنند . برای این کار باید از دفتر کار خود بیرون بیایند ، با فقيرترين مردم بياميزند و حقيرترين كارها مانند : پاك كردن توالت ها و جاروكشي و زباله جمع كني را انجام دهند تا صلاحيت ورود به مدرسه را پيدا كنند. اين كارها را هم نبايد شبانه يا به طور مخفي ، بلكه در روز روشن بايد انجام دهند و فريادزنان به همه بگويند كه اين كارها را انجام مي دهند.»
در کاوش رمز پیروزی و راز بهروزی ژاپنی ها درمی یابیم که این هر دو نهال، ریشه در زلال فرهنگ کار دارد.
درباره فرهنگ تاریخی و ویژگی های فردی و اجتماعی ژاپنی ها می نویسند:
۱ - سخت کوشی و خوداتکایی دو خصیصه ای است که با موقعیت تاریخی و انزوای طبیعی و شرایط نامساعد زندگی در این جزیره رابطه ای نزدیک دارد.
۲ - نظم پذیری و رعایت ضوابط و دستورالعمل ها به طور موثر و خودکار.
۳ - برخورداری از روحیه قناعت و صرفه جویی.
۴ - جمع گرایی و اثر پدیده خاص وابستگی به خانه و گروه و توجه به « ما » در مقابل دیگران.
۵ - رعایت سلسله مراتب و احترام به تجارب و سابقه کار، اطاعت از روي احترام ، نه ترس.
۶ - آگاهي دادن به افراد هر جامعه يا گروه... و برقراري نوعي مديريت گروهي با شيوه پدرانه.
۷ - برخورداري از وجدان كاري بسيار بالا و اهميت قائل شدن براي كار و ارجح شمردن مصالح شركت و موسسه بر منافع شخصي.
۸ - توجه به نظافت و بهداشت و سرزندگي و نشاط و خنده رويي .
۹ - توجه خاص به زيبايي و طبيعت و گل .
اين موارد نمونه هايي است از نوع نگرش ملت ها به كار ؛ ملت هايي كه كار كرده اند تا نهال آرزوهايشان به بارنشيند . پس نخستين گام ما بايد تبيين فرهنگ كار و ارزش نهادن به آن باشد ، نه كاستن از ساعات كار به بهانه روزه داري و پر رنگ كردن عبادت !! زيرا كار ،خود بهترين عبادت است.
اكنون به نمونه هايي از نتايج و برونداد نهادينه كردن فرهنگ كار در برخي كشورها عنايت فرماييد:
* - تولید ناخالص ژاپن GNP در سال 1951، معادل یك سوم بریتانیا و یك بیستم آمریكا بود. در سال 1992 این نسبت به 3 برابر بریتانیا و نزدیك به دوسوم آمریكا رسید.
تا سال 1987 ژاپنیها فقط 4 جایزه نوبل در علوم گرفته بودند. حال آن كه در آمریكا این رقم به 142 رسیده بود. در سال 1992 ژاپن از نظر نسبت دانشمندان و مهندسان با صلاحیت در رأس سایر كشورهای جهان قرار داشت (حدود 60 هزار نفر در یك میلیون) تقریباً 800 هزار نفر ژاپنی در حوزه تحقیق و توسعه كار میكردند، كه بیش از مجموع این افراد در بریتانیا، فرانسه و آلمان بود.
در سال 1991، از 10 بانك بزرگ جهان 7 بانك و از 5 شركت بزرگ بیمه جهانی 4 شركت متعلق به ژاپن بود. ژاپن سهچهارم روباتهای جهان را در اختیار دارد.
دانماركیها از 3300 تن ماهی فاسد شده در انبار یك كشتی به گِل نشسته (پس از 6 ماه) الكتریسیته تولید كردند و بقایای آن را به عنوان كود شیمیایی مصرف كردند.
* - هلند با وسعتی کمتر از یک پنجم خاک ایران 60 درصد نیازهای گل و گیاه جهان را تأمین میکند؛ در حالی که استعداد و امکانات طبیعی کشور ایران در زمینه تولید و پرورش گلوگیاه به مراتب بالاتر از کشور هلند است. (ایران، 10/3/76)
صادرات گل ایران 0/2 درصد از صادرات گل دنیاست.
* - آقای ماهاتیر محمد توانست در كمتر از دو دهه، اقتصاد وابسته مالزی را به یك اقتصاد صنعتی و در حال رشد تبدیل كند. درآمد سرانه این كشور را از 300 دلار به 4000 دلار افزایش دهد.
مالزی برای بیش از یك دهه دارای 8 درصد رشد سالانه بوده است.
تولید ناخالص داخلی امارات در 25 سال گذشته 700 درصد رشد داشته است.
* - دكتر حسین عظیمی (اقتصاددان): اقتدار ملّی در تولید سرانه است. بنابراین وقتی تولید سرانه 1500 دلاری یك شهروند ایرانی را با تولید سرانه 38 هزار دلاری یك فرد ژاپنی مقایسه میكنیم، وضعیت ایران و جایگاه آن در اقتصاد جهانی كاملاً مشخص خواهد بود.
هر فرد در یك اقتصاد پیشرفته 40 برابر یك فرد ایرانی تولید میكند. اگر از این زاویه به مسائل نگاه كنیم، خواهیم دید كه اقتدار ملّی كشور چقدر آسیبپذیر است. ایران در اقتصاد جهانی عددی نیست.
زنده یاد دكتر عظیمی می گوید: در كشورهای صنعتی به ازای هر یك ساعت كار 40 دلار ارزش افزوده ایجاد میشود. در حالی كه در ایران از یك ساعت كار، كمتر از دو دلار ارزش افزوده حاصل میشود.
در اقتصاد ملی، نادرترین ثروت، زمان است و با احتساب 70 میلیون نفر جمعیت برای كشور، سالانه حدود 60 میلیارد ساعت، زمان در اختیار خواهیم داشت.
از 60 میلیارد ساعت در اختیار، فقط از حدود 27 میلیارد ساعت آن استفاده میشود. به عبارت دیگر فقط از 45 درصد این ثروت استفاده ، و 55 درصد آن تلف میشود. 27 میلیارد ساعت مربوط به مجموع اشتغال ملّی با احتساب 2000 ساعت كار در سال و بیكاری پنهان است.
میزان تولید سرانه در ایران را حداكثر 1500 دلار و متوسط تولید سرانه در كشورهای صنعتی را 32 هزار دلار است. بحث توسعه كه تعریف آن یافتن توان استفاده از ظرفیت است، مهم ترین و حیاتیترین بحث در ایران است.
* - ایران به لحاظ خلاقیتهای جغرافیایی پتانسیلهای كشاورزی میتواند برای 200 میلیون نفر جمعیت غذا تولید كند؛ ولی متأسفانه هماكنون برای تأمین غذای 80 میلیون نفر هم با مشكل مواجه هستیم.
بر اساس آمار رسمی، ضایعات محصولات باغی ایران حدود 40 درصد و در محصولات زراعی حدود 50 درصد و بیشتر از آن است.
حال اين پرسش مقدر روي دست ما مي ماند كه اگر كار يك ارزش اسلامي ، انساني و اجتماعي است ،چرا به بهانه ارج نهادن به يك عمل عبادي از ساعات و ارزش آن مي كاهيد؟!!
---------------------------------
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید:
telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
تاريخ : پنج شنبه 10 تير 1395
| 7:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(317)
--------------------------------------------------
قدرت،« شایسته قداست»یا « بایسته نظارت »؟
------------------------------------------------------
من در « پهنای زمین » و « درازنای زمان » ،
چه بسیار « مکتب های سیاسی » و« مَشرَب های مردم هراسی» را دیدم
که چند صباحی به « قدرت رسیدند» و در شیپور « شوکت دمیدند».
چه داعیه دارانی که با « کِسوَت دَلق » و با شعار « خدمت به خلق » آمدند؛
اما در حقیقت نه « شیفته خدمت»،که « فریفته قدرت » بودند!
در طول تاریخ چه تفکرهایی « پُرزرق و برق»
از سوی « غرب و شرق» آمدند
با «سلاح اندیشه» و با داعیه « اصلاح از ریشه» ،
« رنگ ریاست » را با « نیرنگ قداست » « آمیختند »
و « چلچراغ آزادی » را از « سقف شَیّادی » « آویختند ».
« فساد مکتب ها » و « بیداد مشرب ها »
آن گاه « بُروز » کرد که « به روز » شد!
دنیای بشریت آن گاه « روی آرامش » را می بیند
و به « سوی آسایش » می رود،
که « قدرت عشق » بر « عشق به قدرت » « برآشوبد »
و بنیادش را « درهم کوبد »!
مکتب های « سُست بنیاد » آن گاه به « فساد و بیداد» می آلایند
که به « قدرت می رسند » و متولیانشان را به « شوکت می رسانند».
«عُمّال قدرت » بدون « اِعمال نظارت»
به « فساد می گرایند» و با « بیداد می پایند» !
بنابراین هر قدرتی ،نه « شایسته قداست»،
که « بایسته نظارت »است!
-------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------
مَشرَب : طریقه دینی و فلسفی،نسلک،نحله
کِسوت : جامه پوشیدنی،لباس
دَلق: جامه پشمین و ساده درویشان
عُمّال :ج عامل،کارگزاران،کارکنان
--------------------------------------
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید:
telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : پنج شنبه 10 تير 1395
| 2:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(316)
----------------------------------------------
آرزوهای « بافتنی » یا « یافتنی »؟!
-----------------------------------------------
من آرزو را نه « آبی زیبنده » که « سرابی فریبنده »ديدم .
اما در عین حال اگر آرزو در « خیال » ،« مردود »
و در « آمال » ،« نابود» شود،
همه از تشنگی خواهند مُرد !
آرزو،« کوهی گران » است برای « گروهی نگران » ؛
« کوهی صعب الصعود » برای « گروهی خوشنود ».
آرزو « شمعی فروزان » است برای «جمعی پریشان »
« شمعی که امید می آفریند»
برای « جمعی که بر سر سفره تردید می نشیند»!
آرزو،شاهین بلندپروازی است که
نه در « باور قفس » می گنجد
و نه در « خاطر محبس »؛
بر « اوج آسمان سر می ساید»
و بر « موج آرمان برمی آساید »!
آرزو نه « بافتنی » که باید « دست یافتنی » باشد.
آرزو را نخست باید « عاقلانه دریافت»
و سپس به سوی آن « عارفانه شتافت».
آرزوهای « نشسته بر بال خیال » و « وابسته به یال امیال »
« سر از سراب » در می آورد و « پر از مُرداب »!
---------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
----------------------------
آمال : آرزوها،جمع اَمَل
صعب :دشوار،سخت
صعود : برآمدن،بالارفتن
امیال : میل ها،جمع میل
-----------------------------------------------
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید:
telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 9 تير 1395
| 1:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(315)
---------------------------------------------------
« نیش » و « نوش »!
--------------------------------------------------
من كساني را ديدم كه از «دردهای کوچک » و « غم های کوچک »می نالند؛
اما وقتی درد « سنگین » و ضربه « سهمگین» باشد ،
از زبان « لال » می شوند و از « ناله » چون « نال » .
خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است
کارم از گریه گذشته به آن می خندم
دردهای کوچک « توانفرسا »است و دردهای بزرگ،« جان افزا »!
آن ، روح را « می رنجاند»؛
اما این ،روان را « می رهاند»!
آن،دل را « می آلاید »؛
اما این،بر ظرفیت سینه « می افزاید»!
زندگی « آمیزه ای» از « تلخ و شیرین »است و
« ستیزه ای » بین « نیش و نوشین » ؛
بنابراین آیا بهتر نیست برای رویارویی با « سختی ها » و « شوربختی ها »
بر ظرفیت « سینه ها » « بیفزاییم »
و از این « آیینه ها » ، « کینه ها » را « بزداییم »!
« نیش » و « نوش » را « شاید شناخت»
و با « کیش » و « کوش » « باید ساخت »!
« سَختی»،« شخصیت ساز» است و « لَختی» ،« هویت سوز»!
-------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
نال : نی،نی باریک و سُست و میان تهی،کنایه از ضعیف و لاغرشدن
شاید : شایسته است
کیش : دین، آیین،مذهب
کوش: کوشیدن،کوشش ، تلاش
لَختی : تنبلی،بی حالی،بی حسّی و شُلی
-----------------------------------------------
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید:
telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 8 تير 1395
| 2:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(314)
-------------------------------------------------------
« ترکِ غرور »لازمه « درک و شعور »!
--------------------------------------------
من كساني را مهم مي دانم كه « درک » دارند ، نه « مدرک »؛
زيرا « درك، نور » مي آفريند و « مدرك، غرور » !
وزنِ « شعور » را نه با « ترازو » می توان سنجید و نه با « سنگِ کیلو »!
درک و فهم و شعور نه تنها در « گفتار »، که در « رفتار » تبلور می یابد .
انسان فهیم « رفتاری عاقلانه » و « گفتاری خردمندانه » دارد.
از کلامش « حکمت » می بارد و از پیامش،« معرفت ».
نخستین گام در وادی « درک و شعور »،« ترکِ غرور » است!
هر انسان در درک و شعور، « نسبی و محدود» است
و در عین حال گاه نسبت به دانسته هایش،«مغرور و خشنود »!
تا نیاز به « دانش، احساس » نشود،
نسبت به « آموزش،حسّاس » نمی شود!
----------------------------------------
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید:
telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 7 تير 1395
| 8:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | فرق عدالت شکافت !
----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------------------------
امشب شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان شب قدر و شب شهادت حضرت امیر مومنان علی علیه السلام است. ضمن عرض تسلیت و التماس دعا این قطعه را به پیشگاه مولا و همه دوست داران فضیلت و تقوا تقدیم می کنم.
همواره با زمین و هوا گریه کرده ایم
بیش از هزار سال تو را گریه کرده ایم
با ابر های سوخته هر جا که رفته ایم
با زخم های آینه ها گریه کرده ایم
علی جان !
بیش از هزار سال است که غبار فراق نتوانسته ذره ای از فروغ اشتیاق ما بکاهد . آن گاه که شاخساران سخنانت شکوفه می کرد و صحن و سرای مسجد کوفه را عطرآگین می نمود، نه فیض سماع داشتیم و نه فوز استماع .
اما قرن ها ست که زلال حقیقت را از چشمه ساران نهج البلاغه می نوشیم و همراه با آب های صاف و روشن از چشم چشمه ها می جوشیم .
سبوی تشنگی را از زلال کوثر امامت پرآب و کام جان را از جام جانان سیراب می کنیم .
گل های معطر حکمت را از گلستان ولایت می چینیم و شمیم عطرآگین حریت را از نسیم بهارآفرین عصمت می بوییم .
تصویر زیبای انسانیت را در قاب آشنای معصومیت می بینیم و سروش هدایت را از خروش تندیس طهارت می شنویم.
علی جان !
سرو، وامدار قامت توست و کوه شرمسار استقامت تو .
هر روایت تو رایت هور است و هر حکمت تو مناره نور .
پرتو سخن تو انسان را در اقیانوس ضلالت، فانوس دلالت است و در روند بلوغ درایت، فروغ هدایت .
در عصر سیاه حاکمیت جور و جهل و جمود با قامتی به بلندای قیامت قد برافراشتی و بر گذرگاه خرد چراغ هدایت افروختی .
فروغ جهان افروز پیام تو از دامنه قیام تا دامان قیامت را روشن کرد .
علی جان !
تو آمدی و با آمدنت به انسانیت معنا بخشیدی و به محور هستی محتوا .
تو برای آفرینش بشر بهترین بهانه ای و برای آفرینشگر برترین نشانه .
در عرصه سخن شیوایی را کمال بخشیدی و رسایی را جمال .
یتیمان را مهربان ترین پدر بودی و درماندگان را صمیمی ترین یاور .
نگاه تو برای بینوایان نوا بود و برای دردمندان دوا .
کوچه های کوفه با بوی تو خو گرفته و نفس نسیم از عطر شمیم تو بو گرفته بود .
شب ها با کوله باری از مهربانی و انبانی انباشته از شادمانی یر دز خانه های یتیمان و درماندگان می رفتی .
بی سرپرستان را تکریم و عشق را در میانشان تقسیم می کردی .
ناتوان ها را با مهر می نواختی و دردشان را درمان می ساختی .
شبنم اشک از گونه های ستمدیدگان می ستُردی و غبار غم محرومیت را با زلال زمزم محبت می بُردی .
در شب های سیاه غربت و تنهایی با سبدی پر از شکوفه های شادمانی کوچه های کوفه را در می نوردیدی .
به هر پنجره دیجور شاخه نور می بخشیدی و به هر دل درد مند، گل لبخند .
علی جان !
چون شب پرده سیاه سکوت را بر سر شهر می کشید، غریبانه سر بر شانه های شب می نهادی .
جور حاکم و جهل محکوم را می نگریستی و تنهایی را می گریستی.
رواق دل را با سرشک دیده می شُستی و آفاق فضائل را در اشک سپیده می جُستی .
دل را در تنور سرخ مهر بر سینه سپهر می افروختی و به دوست داران خود ادب پرواز در مکتب نماز را می آموختی .
با شرار راز و نیاز شب های دراز را مهتابی و آسمان تیره را آبی می کردی .
در مکتب تو آموختیم که ما نیز زلال عشق و نیاز را با نور نماز درآمیزیم و جام قناعت نماز را بر قامت آز بریزیم .
از مناجات تو یاد گرفتیم که نوای نیاز را از نای نماز سردهیم و خسته از اهریمن غماز بر دامان نماز سر نهیم .
از مرداب حرص و آز بگریزیم و به دامن نماز آویزیم.
قطره وار تن به سوز و گداز بسپاریم و روی به پرواز آریم.
از مشی و مرام تو فرا گرفتیم که از جاده شعور بگذریم و سر بر سجاده نور بگذاریم .
انگاره رذایل را از سنگواره دل بزداییم و فواره فضایل را بگشاییم .
علی جان !
با صبر و تحمل خود خاطر خاکستری خاک را با زلال جاری افلاک شاد و کویر جان را با لطف جانان آباد کردی .
ما چگونه خود را دوست دار تو بدانیم و خود را مدعی اداره بخشی از جامعه اسلامی بنامیم؟ در حالی که تو در زمان ولایت در خانه همسر یک شهید صورت خود را در برابر آتش تنور گرفته با خدا چنین مناجات می کنی :
" خدایا ! ببخش اگر نتوانستم...ببخش اگر دامن محبتم آن قدر وسیع نیست که تمام بچه های یتیم را در خود پناه دهد .
خدایا ! ببخش اگر دست نوازشم را توان آن نیست که تمام اخم های گره خورده صورت های کوچک غمگین را لمس کند .
...و ببخش مرا اگر نتوانستم کوله بار اندوه تمام زنان و پیرزنان بی سرپرست کوفه را به دوش بکشم .
از تو خجالت زده ام که آن قدر قوت در بازوانم نیست تا تمام زمین های خشک اطراف شهر را نخل بکارم و محصول همه شان را به دست های خسته و منتظری بسپارم که هر شب گوش به صدای پای من می سپارند .
...وببخش اگر نتوانستم دلم را بین همه شان تقسیم کنم... واین از خوبی تو بود که کوتاهی های مرا نادیده گرفتی..."
(خلاصه آسمان-محمد سادات اخوی)
علی جان !
شرمنده ایم که تو چه گفتی و ما چه کردیم ؟!
هنگامی که از کنار جمعی گذشتی به آنان سلام کردی . تو را نشناختند . حق داشتند چون تو مثل مردم عادی تنها و بدون محافظ و ملازم و همراه حرکت می کردی و لباست به سادگی فقیرترین مسلمانان بود . اما وقتی یکی از مردم گفت : او امیر مومنان است، به سرعت دنبالت دویدند و پشت سر شترت حرکت کردند تا از برکت حضور تو بهره ببرند . چند قدمی بیشتر نرفته بودند که ایستادی و با لبخند پرسیدی :
" آیا کاری دارید ؟ "گفتند " نه . فقط می خواستیم در رکاب شما باشیم . "
تو چهره ات محکم شد و مصمم فرمودی :
" پس برگردید . زیرا که همراهی پیاده با سواره باعث تباهی سوار و مایه حقارت پیاده است ."
( با الهام از "امام علی صدای عدالت انسانی"- جرج جرداق)
علی جان !
وقتی تلاش های مزورانه بعضی از مدعیان مقدس نما را در عرصه قدرت طلبی می بینیم ، چگونه بار سنگین این سخن تو را بر شانه های درد مند دل برتابیم؟ آن گاه که حکومت بر دنیا را با کفش بی ارزش خود مقایسه می کنی و می گویی :
" به خدا سوگند ! این یک جفت کفش برای من از امارت و خلافت بیشتر ارزش دارد . مگر این که بتوانم حق کسی را بگیرم یا ظالمی را سر جایش بنشانم . "
علی جان !
هر کس نداند یا نخواهد که بداند، تو خوب می دانی آنان که بشریت را از بشارت حکومت تو محروم کردند، نه تنها به تو که در حق تمام بشریت در همه عصر ها و به همه نسل ها ستم کردند.
این حقیقت را چه زیبا و شیوا بیان می کند آن تنها یادگار پیامبر خدا (ص) حضرت فاطمه زهرا (س) آن گاه که در بستر بیماری با نوایی رنجور و ضعیف در حضور زنان مدینه قسم یاد کرد که :
" به خدا سوگند ! اگر پای در میان می نهادند و علی را بر کاری که پیغمبر بر عهده او نهاده می گذاردند ، آسان آسان ایشان را به راه راست می برد . و حق هر یک را به او می سپرد . چنان که کسی زیان نبیند و هر کس میوه آنچه را که کشته است، بچیند . تشنگان عدالت از چشمه معرفت او سیراب و زبونان در پناه صولت او دلیر می شدند . اگر چنین می کردند، درهای رحمت از زمین و آسمان بر روی آنان می گشود . اما نکردند و به زودی خدا به کیفر آنچه کردند، آنان را عذاب خواهد فرمود ."
...و آیا هنوز ما در آتش این عذاب نمی سوزیم ؟!!!
علی جان !
هرچه از زلال کوثر تو می نوشیم، تشنه تر می شویم . اما چه کنیم که این مقال ظرفیت این زمزم زلال را ندارد . پس برای حسن ختام و ختم کلام قطراتی از زلال گوارای سخنت را می نوشیم :
-- هر که به زمان تکیه کند، به زمین می خورد .
-- عدل مایه زنده بودن احکام است.
-- مسئولیت کاری را که در آن تخصص ندارید، برعهده نگیرید .
-- حکمت را از هر کس برای تو آورد، بگیر . بنگر به آنچه می گوید، نه بدان کسی که می گوید .
--- آزادگی از مکر و حیله پاک است.
-- آرا و افکار مردم را به هم ضمیمه کن . سپس نزدیک ترین آن ها را به صواب و دورترینش را به شک و گمان برگزین .
-- از گفتار حق یا مشورت عادلانه خودداری نکنید . زیرا من خویش را در آن مرحله فکر نمی کنم که دچار خطا و لغزش نگردم .
-- آگاه باشید ! که مبادا دیگران را کوچک بشمارید و خود را از نظر عقیده و اندیشه از دیگران برتر و بالا تر بدانید . چرا که این امر از تکبر و غرور بر می خیزد و نتیجه آن جز شکست چیزی دیگر نیست.
----------------------------------------------------------
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید:
telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تاريخ : یک شنبه 6 تير 1395
| 5:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(313)
--------------------------------------------
« شَکّ با مَحَک » یا « یقین با تلقین»؟!
-----------------------------------------------
من « شَکّ » مبتنی بر « مَحَک » را
بسی راهگشاتر از « یقین » مُبتنی بر « تلقین » دیدم.
آن،ذهن را به « نیوَند شادابی » می رساند و
این ، به « گَند مُردابی »!
آن که برای یافتن «صفای حقیقت » و « سیمای واقعیت»
صدها « چشمه سار زلال حکمت »
و هزارها « جویبار لایزال معرفت » را می نوشد،
قطعا بیشتر می تواند به سوی حقیقت « بشتابد» و واقعیت را « دریابد »،
تا کسی که یک « کتاب می خواند»
و یک « سراب » را به جای « آب » « می نشاند »!
باورهایی که « رنگ قداست » « می گیرند»
و « اَنگ سیاست » « می پذیرند»،
با « بنیان اعتقاد می ستیزند»
و « بنیاد اعتماد را فرومی ریزند »!
زنهار!« اعتماد » مردم را « نبازیم »!
و بر « اعتقاد » مردم « نتازیم »!
--------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
مَحَک : سنگی که طلا یا نقره را به آن می مالند و عیار آن را می آزمایند
تلقین :فهماندن ویاددادن کلامی به کسی،کسی را وادار به گفتن کلامی کردن
نیوَند: فهم ،ادراک
قداست: طهارت،پاکی،مقدس شمردن چیزی یا کسی
اَنگ: نشانی و علامتی که روی عدل های مال التجاره می نویسند
----------------------------------------
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید:
telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : یک شنبه 6 تير 1395
| 2:35 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | هر گونه تحول را از درون خود بياغازيم!
--------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------------------------------------
شب قدر است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلــــــــــــــع الفجر
دلا در عاشقی ثابت قــــــــــدم باش
که در این ره نماند کار بی ا جـــــــــر.
بنا به باور بسياري از دين باوران ، سرنوشت هر انسان در طول سال در شب قدر تعيين و نوشته مي شود.برخي نيز با استناد به نفي بينش جبرگرايي در اسلام ، تعيين سرنوشت هركس را منوط به اراده و تصميم خود او مي دانند. به ديگر سخن اينان بر اين باورند كه اين انسان ها هستند كه سرنوشت خود را مي سازند.
با نگاهي به محتواي دعاهاي مخصوص ماه مبارك رمضان به ويژه دعاهاي شب هاي قدربه اين باور نزديك مي شويم كه مومنان در اين شب ها بايد با التماس و تذلل به درگاه خداوند مهربان ، حسن عاقبت و گسترش مغفرت را از قادر منان درخواست كنند.
من بدون اين كه بخواهم رخنه اي در بناي مستحكم باورهاي خالصانه و بي شائبه مومنان مخلص ايجاد كنم، مي خواهم با نگرشي نو، مفهوم مسئله « شب قدر» را واکاوی کنم.
ما در يكي از دعاهاي يوميه مصرا از خدا مي خواهيم:
اللهم غير سوء حالنا بحسن حالك
خدايا ! بدحالي ما را به نيك حالي خود تغيير بده .
اين فراز از دعا دقيقا يكي از كليدي ترين و محوري ترين پيچ هاي سرنوشت ساز دعاهاست.
همه نمازها ، عبادات و دعاها هنگامي موثر و مقبول است كه به تغيير مثبت در ما منجر شود. آيا سر رشته اين تغيير مثبت در دست ما نيست؟
هميشه هركس با رفتن به راه هاي گذشته به نتايج گذشته مي رسد. اگر كسي خواهان رسيدن به هدفي متفاوت ، مطلوب و تازه باشد ، بايد راهي تازه و متفاوت با گذشته برگزيند و با رفتن به راه هاي متفاوت به مقصد متفاوت برسد.
خداوند در باره دگرگونى هاى مردم مى فرمايد:
ان الله لايغير مابقوم حتى يغيروا ما باءنفسهم ؛ (رعد، ۱۲)
خدا چيزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند، تا آن مردم خود دگرگون شوند.
بنابراين هرگونه تغيير در حال و دات هركس دقيقا به تصميم و اراده خود او بستگي دارد.
بايد چشم ها را شست و جور ديگر ديد. بايد خود آغازگر هر تحول دروني و بيروني باشيم. صدها قدر و رمضان بيايد و برود و هزاران فريادها و ضجه هاي « الغوث الغوث...» در فضا طنین اندازدُ تا تصمیمی از درون و اراده ای قلبی مبنی بر تغییر اتفاق نیفتد، در هیچ نقطه ای از کائنات هیچ تغییری روی نمی دهد.
امام سجاد (ع) در یکی از سفرهای حج در منی ، وقتی یکی از یارانش از بسیاری تعداد حجاج آن سال به شگفتی می آید و به آن حضرت می گوید:
« مااکثرالحجیج؟!» . امسال چقدر حج گزار زیاد شده است؟!
حضرت در پاسخ می فرمایند :
« ما اکثرالضَجیج و اقلّ الحَجیج؟!» .
چقدر ضجه و فریاد زیاد است ، ولي چقدر حج گزار كم است؟!!
پس بياييم هر گونه تحول را از درون خود بياغازيم!
شب قدر هرکسی آن لحظه ای است که تصمیم به تغییر می گیرد.
--------------------------------------
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید:
telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات
موضوعات مرتبط: مقالات
تاريخ : شنبه 5 تير 1395
| 9:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(312)
---------------------------------------------------
« رویت آب » یا « رؤياي سراب»؟!
-------------------------------------------
من مردمي را ديدم كه در تبيين ايده ئولوژي خود به آخر خط رسيده بودند.
در آغازين سال هاي هزاره سوم اين مردم « سُست باور » با « باورهای نابارور »
کشتی باورهایشان چنان « درهم شکسته » و « به گِل نشسته »است
كه اگر كسي منحط ترين « پندارهاي خرافي » و « بافتارهای انحرافی » را
از موزه هاي « غُبارگرفته » و « زنگارپذیرفته » تاريخ
يا اوهام قبايل بدوي را بر ايشان عرضه کند، گروهي بدان مي گروند.
من بر اين باورم كه اگر ريشه هاي نهال باورانسان،
از زلال ژرفناي چشمه ساران عقلانیت و خرد بنوشد،
شاخساران سرسبز اين نهال مي تواند
بشريت را در سايه سار« حيات آفرين» خود پناه دهد
و با ميوه هاي« شيرين و عطرآگين» ارتزاق نمايد.
اين« تصوري» نيست كه به« تصوير» كشيده ام،
بل صورت« سعادت ابد » است كه بر« لوح خرد» ديده ام.
اين باور نه« رؤياي سراب»، كه« رؤيت آب» است.
آنان كه از آفتاب حقيقت روي« بر مي تابند»،
ناگزير جز سايه خويش را« درنمي يابند ».
پس بياييم با آفتاب « بتابيم »
و بيش از اين سايه نشيني آفتاب را « برنتابيم ».
-----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
بافتار : بافته شده،بافتنی،تار و پود،بافت
---------------------------------------------------
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید:
telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 5 تير 1395
| 4:22 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(311)
-----------------------------------------------------
« بینایی » یا « بینش »؟!
---------------------------------------
من « احساس بینایی » و « حواس شنوایی » را
« پنجره ای روشن » و « حنجره ای الکن » دیدم،
گشوده به روی « بالاترین فضیلت آگاهی » و « برترین موهبت الهی » ؛
اما داشتن « بينش ژرف » و « گزینش شگرف » را
هزار مرتبه « برتر از بينايي » و « بالاتر از شنوایی » مي دانم.
زیرا « آن » تنها « می بیند »،
ولی « این » به ارزیابی « می نشیند »!
--------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
حواس : نیروی نفسانی که اشیاء را درک می کند
حنجره : نای گلو،حفره ای که در عقب دهان و در زیر حلق واقع است و اصوات از آن خارج می شود
الکن: کُند زبان،کسی که زبانش می گیرد(حنجره الکن یعنی زبان ساکت و خاموش)
ژرف: گود،عمیق،دور و دراز
شگرف: عجیب،طُرفه،نیکو و خوشایند،کمیاب و بی نظیر در خوبی وزیبایی
-----------------------------------------
رای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید:
telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : جمعه 4 تير 1395
| 3:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | درباره وب
نويسندگان
موضوعات وب
لينک دوستان
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
لينک هاي مفيد
برچسبها وب
آخرین مطالب
پيوندهاي روزانه
آرشیو مطالب
لينک هاي مفيد
امکانات وب