#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(323) ------------------------------------------------- « استقامت عالَم » بر قائمه « قامت قلم » ! ----------------------------------------------- من چه بسیار« غُل ها و زنجیرهای اسارت» و « تیغ ها و شمشیرهای شهادت» را دیدم که چه دست ها را که « بستند »! و چه پای ها را که « شکستند»! چه سرها را که « بُریدند»! و چه شکم ها را که « دَریدند»! اما هرگز نتوانستند در « بیشه بشریت » و « بوستان انسانیت »، «ریشه ها را گزند زنند» و « انديشه ها را به بند کشند». قلم ستیزان توانستند دست ها را « قلم » کنند؛ اما هرگز نتوانستند« قامت قلم» را « خَم » کنند! « پای » ها را بستند،اما « پایداری » را هرگز! « قامت »ها را شکستند،اما « استقامت » را هرگز! قلم با خون « سیاه» خود چه «سیاهه» ها که « نوشت » و چه «سیاهکاری» ها را که « دَرنوشت »! «گردش سیاه خامه» بر « سینه سپید نامه» ، چه « نهادینه ها نگاشت» و چه « گنجینه ها انباشت »! نیش قلم چه « نوش » ها آفرید و چه« خروش» ها پرورید! سینه قلم ،سینای « راز»هاست و گنجینه « سوز و ساز»ها! نفس قلم روان بخش « ریشه ها»ست و پاسدار« اندیشه ها»! ای قلم! تو « رازدار ملکوت » هستی،نه « ریزه خوار طاغوت»! پس بهوش باش! مبادا تا به «زور»ت ببرند و به «زر»ت بخرند و به «تزویر»ت بفریبند! مبادا که بر گردنت « یوغ گذارند» و از زبانت « دروغ نگارند »! و تو ای قلم به دست! مباد که زرمندان مزوّر، شکمت را « سیر » و قلمت را « اسیر » کنند! #شفیعی_مطهر --------------------------------------- دَرنوشتن: درهم پیچیدن قائمه : ایستاده،پابرجا،پایدار،استوار ------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 16 تير 1395 | 17:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
عید فطر : جشن رهایی ------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- کل یوم لا یعصی الله فیه فهو عید هر روزی که در آن خدا نا فرمانی نشود آن روز عید است . " امام علی(ع) " بود آن روز بر ما عید مطلق که در جنبش در آید پرچم حق عید نماد پیروزی، شادمانی ، جشن و نشاط است . عید فطر جشن پیروزی سپاه سپیده بر نیروهای شبرنگ اهریمنی است . دین باوران سبزدل ،جان را در جویبار رمضان شُسته ، سپاه سیاه شب را درهم شکسته و بر اریکه سپید سحر ، رهایی از قفس و پیروزی بر هوا و هوس را جشن می گیرند . روزه داری که در لحظات پر رمز و راز رمضان دل را از زباله رذایل پیراسته و با زیور قضایل آراسته ، عید فطر را جشن پیروزی و آغاز بهروزی می داند . اوج و عروج پرنده دل در گرو خروج از گل است . تا پرنده دل از گل نَرَهد، بر اوج فضایل نپرد . ایمان شیرازه کتاب زندگی است . بدون این شیرازه کتاب روزهای زندگی ، اوراق پراکنده ای است در دست باد . صحیفه حیات صفحاتی است از آفات . هر برگی به رنگی و هر رنگی سایه ای از ننگی است . روزه داران پیروز ، ستارگان ثواب را از آسمان آبی محراب صید کرده اند . ستارگانی که دل را صفا می بخشند و درد دل را شفا . نمازشان ضریح سبز یاد است و تسبیح سرخ فریاد . آنان با این سیمرغ زرین از قاف زمین به طواف یقین می رسند . روح انسان پرنده ای خوش آهنگ است و دنیا قفسی تنگ . نماز کلید طلایی رهایی است از این زندان تنگ تنهایی . روزه داران نماز را تنها همدم تنهایی و یگانه شاهد شکیبایی می دانند و بر این باورند که هر که از بند " تن " رها شود، در جمع " تن " ها " تنها " شود ! اینان رهاتر از موج اند وفراتر از اوج . آن دلسوخته خودساخته - شریعتی - گفت : " " علی تنهاست !" آری چون انسان در این دنیا تنهاست . اگر یاد سبز خدا نبود، چه کسی حجم زرد تنهایی های انسان را پر می کرد ؟! اگر امید سبز " قرب الهی " در دل نمی شکفت، چسان می شد این " غربت " را در گل نهفت ؟! اگر نبود این " ذکر زلال "- " فکر ضلال " انسان را ملول می ساخت و پیوسته در " ملال " می سوخت ! در عید سعید فطر روزه دار پیروز ، سر فراز و دل فروز پیروزی یک ماه مجاهدت را جشن می گیرد . او یک ماه از هوا و هوس گریخته و با دیو نفس درآویخته . دل را با یاد دلدار نرم و با عشق او گرم کرده است . تیره دلان، زهر زور نوشیده اند و او نهر نور . آنان از ضلال سراب سیراب شده اند و او از ذکر زلال محراب . دیگران در فکر فریب اند و او در ذکر حبیب . بی خدایان در دام غرور اسیرند و او سیر . آنان در زنجیر اسارت اسیرند و او بر سریر امارت امیر . بندگان هوس با خوردن خوراک خوشگوار خوش اند و او با دل سپردن به یار . آنان به خاک دل بسته اند و او از افلاک وارسته . دنیا دوستان فریفته حباب اند و او شیفته حبیب . اینان در تمنای خیال اند و او در " منا"ی وصال . روز اول ماه شوال عید فطر - یکی از دو عید بزرگ جهان اسلام - است . جشن و سرور این عید فرخنده به خاطر پیروزی و موفقیت در رزم بزرگ و آزمون سترگ روحی و جسمی و انجام یک فریضه ارزشمند دینی و پایان یک ماه تمرین هوس سوز و زندگی ساز " روزه " است . دین باوران حق یاور هر ساله در ماه مبارک رمضان در پرتو یک ماه روزه داری و تزکیه با زلال " عبادت" ، ضلال " عادت " را می شویند و با پای " جان" راه " جانان " را می پویند . عید فطر جشن وصال است و مرحله ای از کمال . جشن و سرور عید فطر با دو عبادت اصیل آغاز می شود : تجدید پیمان با خالق و تحکیم پیوند با مخلوق . مسلمین با تکبیر نماز عید به نیایش با خدا می پردازند و با پرداخت زکات فطره فقر و فاقه را ریشه کن می سازند . جالب است که ویزای ورود به نماز عید فطر پرداخت زکات فطره است . پرداخت فطریه نشانه تحکیم پیمان و پیوند اغنیا با نیازمندان و فرودستان جامعه است . اگر این فریضه مالی به صورت صحیح اجرا شود ، بسیاری از مشکلات مالی و اجتماعی جامعه اسلامی برطرف می گردد . ادای این زکات گامی است به سوی استقرار عدالت اجتماعی . عدالتی که تضمین کننده پویایی و پایایی نظام اجتماعی است . عید سعید فطر - جشن پروزی حق باوران - بر همه یاوران حق مبارک باد ! ----------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 15 تير 1395 | 19:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
بن بست!! ------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- پس از مدت ها تعقيب و گريز مجرم و پليس، سرانجام مجرم به سر كوچه اي رسيد. مجرم پيش خود گفت: «خدا كند بن بست نباشد.» اين را گفت و به سوي انتهاي كوچه شروع به دويدن كرد. پليس نيز پيش خود گفت: «خدا كند بن بست باشد.» با اين اميد به دنبال مجرم دويد. در انتهاي كوچه، كوچه اي ديگر به سمت چپ گشوده بود. مجرم با همان اميد «بن بست نبودن» و پليس نيز با اميد «بن بست بودن» هر دو به دويدن ادامه دادند. در سر پيچ نهم مجرم با همين اميد باز شروع به دويدن كرد؛ اما وقتي به انتهاي كوچه رسيد، با تعجب ديد كوچه بن بست است. ناگزير خود را براي تسليم آماده كرد. ولي هرچه منتظر شد. خبري از پليس نشد. زيرا پليس در ابتداي پيچ نهم نوميد شده و باز گشته بود!! در هر كشاكش پيروزي نهايي از آن حريفي است كه يك لحظه بيشتر مقاومت كند. ---------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : سه شنبه 15 تير 1395 | 10:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(322) ---------------------------------------------- « تُربت » یا « تربیت » ؟! ----------------------------------- من دو حیوان « بي شعور و متضاد» و نیز « غریزه مدار مادرزاد» را دیدم که در « سایه تربیت » و بر « پایه هدایت » ، « همزیستی مسالمت آمیز » و « دوستی مهرانگیز » را مي فهميدند؛ اما انسان هايي « عاطفه دار » و « خردمدار» را ديدم كه از مهر و مدارا « مي گريختند » و خون يكديگر را « مي ريختند» !! بنابراین دانستم که « خوش رفتاری » و مدارامداری » در « تربیت » است ،نه در « تُربت »! ---------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- تُربت : خاک،گِلِ اوّلیه، ذات ---------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 15 تير 1395 | 5:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(321) --------------------------------------------------- « آزمونه رسالت » در « گردونه ضلالت » ! ------------------------------------------------------- من جهان هستی را چون « پازلی دقیق » و « عاملی عمیق » دیدم که هر « پدیده رایگان » و هر « آفریده شایگان » و نیز هر « فرد انسان » در عرصه « نبرد آژمان » در ساختار « پازل هستی » و « عامل اَلَستی » « جایگاه شایسته » خود را « می جوید » و « راه بایسته » خود را « می پوید». جهان چون خط و خال و چشم و ابرو است که هر چیزی به جای خویش نیکو است من با خود« اندیشیدم » و هنر هر انسان را در این « دیدم» که هر کس باید از خود بپرسد در این « بُرهه زمانی » و « نقطه مکانی »، و در این « گردونه ضلالت » ، « آزمونه رسالت » من چیست؟! هر انسان « مکانتی » دارد و « امکاناتی ». هر انسان باید در « سناریوی هستی»،« نقش اَلَستی »خود را بیابد و « لحظه لحظه زندگی »، « لَمحِه لَمحِه اَرزَندگی » خود را به نمایش بگذارد. باید از این « سودا »، « سود » جوید و از آن « سواد »، « سُوَیدا »! #شفیعی_مطهر ----------------------------------- رایگان : آنچه که در راه یابند،مفت،مجانی،بیهوده،باطل شایگان : شایسته، سزاوار، شاهوار، درخور، هرچیز خوب و نیکو آژمان: بی زمان،جاودانه،همیشگی بُرهه : روزگار،قسمتی از وقت و زمان مکانت : جایگاه،منزلت،مقام اَلَستی :روز ازل،آغاز آفرینش لَمحِه : یک بار اندک دیدن چیزی را،نگرش دزدکی،درخشیدن سودا : داد و ستد،خرید و فروش،معامله سواد : سیاهی ،شهر بزرگ،پایتخت سُوَیدا : دانه سیاه،دانه دل،حبّه القلب --------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar

تاريخ : دو شنبه 14 تير 1395 | 5:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
ایران و انیران!! ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر -------------------------------------------- گفت: از این همه مکر و فریب و دروغ به تنگ آمدم. گفتم: کدام دروغ و فریب؟ باز هم احساساتی شدی؟ کلی بافی می کنی؟ گفت: نه ، به هيچ وجه . در كوچه، خيابان، اداره، پارك و... همه جا و با هر كس صحبت مي كني ، گويي نقابي كاذب بر چهره دارد. هر كسي مي كوشد شخصيت واقعي خود را پشت نقابي ساختگي پنهان كند. لبخندها دروغين و تعارف ها بي محتوا و الفاظ فريبكارانه است! گفتم : خب ! روزگار است ! برخي فكر مي كنند امورشان اين گونه بيشتر و بهتر حل مي شود. گفت : روزي روزگاري ما ايرانيان مظهر و نماد پاكي، راستي ، عدل و داد ، صلح و دوستي بوده ايم . نياكان ما بر اين باور پاي مي فشردند كه همه پاكي ها و راستي ها ويژه ما ايرانيان است و كسي كه مرتكب كارهاي زشت شود ، نه از ايران ، كه از انيران ( غير ايراني ) است . گفتم : مثلا ؟ گفت : پادشاه آشور( آشور نصیر پال) در کتیبه ای اعلام می کند: به فرمان خدایان بزرگ 600 هزار از لشکر دشمن را بدون ملاحظه سر بریدم و سه هزار اسیر را زنده در آتش سوزاندم. حاکم شهر را به دست خود زنده پوست کندم و پوستش را به دیوار شهر آویختم. بسیاری را درآتش کباب کردم و دست و گوش و بینی بسیاری بریدم و هزارن چشم و زبان بیرون کشیدم و سرهای بریده را از درختان شهر آویختم... پادشاه بابل (نبوکد نصر) نیز می گوید: فرمان دادم که صد هزار چشم در آوردند و صد هزار ساق پا را شکستند و هزاران دختر و پسر را در آتش سوزاندم... این موارد، نمونه هایی از جنایاتی است که به فرمان پادشاهان آشور و بابل در تاریخ ثبت شده. اگر چه جهان بشری به سمت تکامل حرکت می کند، ولی هنوز هم با جنایت و انسان کشی دست و پنجه نرم می کند. اما ایران عزیز ما، در باب انسان دوستی، برگ های زرینی در کارنامه خویش دارد. 2549 سال پیش در ایران فرمان کوروش صادر شد. فرمانی مبتنی بر انسان محوری و آزادی عقاید و نفی بردگی و... از مردی بزرگ منش و بزرگوار و حکیم. کوروش، بابلیان را که به خاطر نوع دین و نژاد در اسارت بردگی بودند، نجات داد و چیزی را بر آن ها تحمیل نکرد و برای صلح و آرامش کوشید و به آبادانی پرداخت و مردم آواره را به سرزمین هایشان بازگرداند. با آن که اندیشه جهانگیری نداشت، ولی به خاطر رفتار انسانی و جوانمردی هایش، شاهنشاهی او گسترش یافت. چرا که او به اندیشه ها و آداب و رسوم دینی همه ملت ها با نظر احترام می نگریست. همه ملت ها به کوروش احترام می گذارند. یونانی ها به کوروش «سرور » می گفتند. حتی اسکندر که به ایران حمله کرد، درآرامگاه او ادای احترام نمود. در تورات نام او جزو پیامبران نجات بخش ذکر شده است. در آن دوران ایرانیان و یهودیان زندگی برادرواری داشتند. فردوسی، پیدایی و روشن سازی جهان بینی انسانی ملت ایران را از زبان منوچهر بیان می کند. منوچهر فرزند یک انسان ارزشی به نام ایرج است. او اصول عقاید مورد احترام ملت ایران را چنین اعلام می کند: هر کس در هر کجای این جهان به مردم ناتوان ستم کند، فرمانروایانی که مردم خود را خوار دارند، کسانی که مال و منال را مایه فخرفروشی به مردم قرار دهند، آنان که دردمندان را آزار دهند، دین دانایانی که دین فروشی کنند، از اهریمن بدکنش نیز بدترند و مورد نفرین خداوندگار و مردمان اند. هر آن کس که در هفت کشور زمین بگردد ز راه و بتــــــــابد ز دیـــــــــــــن نماینـــــــده رنــــج، درویـــــــــــش را زبون داشـــتن، مردم خویــــــــش را بر افراخـــــتن،سر ز بیشی گِـــــنج به رنجور مردم، نماینــــــده رنـــــــج همه سر به سر نزد من کافـــــــرند وز اهــــریمن بد کنــــش بدتر انــــد هر آن دین وري،کو، نه بر دیــن بود زیزدان و، و ز منــــش نفـــــرین بود وقتی سپاه سلم از منوچهر شکست می خورد، آن ها از منوچهر درخواست بخشش می کنند. منوچهر به ملت و مردم ایران فرمان می دهد که خون هیچ کس به کین یا کام نباید ریخته شود. او منشور آزادگی، عدل، انسان دوستی و بزرگ منشی مردم ایران را این گونه ثبت تاریخ می کند: من هرگز تسلیم هوا و هوس خون ریختن نخواهم شد و هرگز نام خود را به ننگ خودکامگی نخواهم آلود. شما آزادید به خانه های خود باز گردید. به جای کینه ورزی، مهر جویید و از زشتی و سیاهی خود را در امان دارید. ما آرزومندیم که روان روشن جایگاه شما باشد. چنین داد پاسخ:که من کام خویش به خاک افکنم، بر کشم نام خویش کنون روز دادســــــت و، بی داد شد سران را، سر از کشــــــتن آزاد شد همه مهر جویید و افســـون کنیــــد زتن آلت جنــــگ، بیــــرون کنیــــــد خردمنــــد باشید و، پاکیــــــزه دین از آفت همه پاک و، بیرون زکـــــین همه نیکویـی بادتان، پایـــــــــــگاه به روشــن روان بادتان، جایــــــگاه از این پس، به خیره مـــریزید خون که بخت جفا پیشگان،شد نگـــون ---------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 13 تير 1395 | 11:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(320) ----------------------------------------------------- یک « سر » برای یک « کشور »! --------------------------------------------- من ماري را ديدم كه یک « بَر » و دو « سر »داشت؛ اما نه هيچ « دُعایی » داشت و نه هیچ « ادعایی » ؛ ولي آدم هايي را ديدم كه يك « سر » و یک « نظر »بيشتر نداشتند ، ولي به جای يك ملت مي انديشيدند و برای سرنوشت یک ملت تصميم مي گرفتند!! بزرگ ترین « فاجعه بشری » و « ضایعه نظری » این است که یک « سر » برای یک « کشور » تصمیم بگیرد! آفرینشگر « فَرجاد »،انسان را « آزاد » آفرید تا درباره سرنوشت خود « آزادانه » بیندیشد و « پژوهشگرانه » تصمیم بگیرد! امیر بیان،پیشوای پرهیزگاران،امام علی(ع) چه نیکو فرمود در این رهنمود: «و لا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ و قد جَعَلَکَ اللهُ حُرَّاً» «خود را برده دیگران مساز، در حالی که خداوند تو را آزاد آفریده است.» و همچنین در جای دیگری فرموده است: «الناسُ کُلُّهُم اَحرارٍ اِلاّ من اَقَرَّ علی نفسِهِ بالعبودیةٍ» «تمام مردم آزاد آفریده شده اند، مگر کسانی که از روی اختیار، بردگی را برای خود پذیرفته اند.» ------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر ------------------------------------------- بَر : پهلو،سینه،کمر فَرجاد: دانا،دانشمند ------------------------------------ برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 13 تير 1395 | 5:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(319) -------------------------------------------------- « نواله ای از نان » و « هاله ای از احسان » ! ------------------------------------------------- من در این شهر کسانی را دیدم که از « بی کسی افسُردند» و از « گرسنگی مُردند »! در حالی که خویشاوندانی داشتند که در « شعار»، « سعی بلیغ » و « نهایت تبلیغ »را عرضه می کردند، اما در « رفتار »، دریغ از « نواله ای از نان » و « هاله ای از احسان » !!! این « خویشان ریاکار » و « بستگان سوگوار » در سوگ اینان چه « گوسفندها سر بُريدند »و چه « سفره ها گُستردند»! چه « پرچم های عزا برافراشتند » و چه « آيين های کَذا به پا داشتند »! آن جا که « ریا »، « ریاست » « دارد» و « کیا »، « کیاست » را « فرو می گذارد »، آن چه بر« باد» می رود،« کرامت انسان » است و آن چه از « یاد » می شود،« سلامت ایمان »! -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- سعی بلیغ: کوشش کامل ،تلاش رسا هاله : حلقه و دایره ای که بعضی شب ها به سبب بخارات زمین بر دور ماه دیده می شود،خرمن ماه،شایورد نواله : لقمه خوراکی برای گذاشتن در دهان، مقدار خوراکی که به کسی اختصاص دهند کَذا :چنین،همچنین کیا : پادشاه،حاکم،والی کیاست : زیرکی،تیزفهمی،هوشیاری،دانایی،فراست -------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 12 تير 1395 | 2:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
بد ترین نوع بی سوادی!! ---------------------------------------------- بد ترین نوع بی سوادی، بی سوادی اجتماعی و سیاسی است: شادروان حبیب یغمائی تعریف می کرد: در دوره رضاشاه که عزا داری، سینه زنی، و قمه زنی ممنوع شده بود، یک روز ملک الشعرای بهار به شوکت الملک ( امیر بیرجند ) گفته بود: سپاس خدای را که در این دیار هم برق دارید، هم آب، هم مدرسه، هم سالن نمایش، همه چیز دارید،این که بعضی ها هنوز شکایت می کنند! دیگر چه می خواهند؟ شوکت الملک گفته بود: این ها برق نمی خواهند!این ها محرم می خواهند.!؟ این ها مدرسه نمی خواهند،روضه خوانی می خواهند. کربلا را به این ها بدهید، همه چیز داده اید!!... حبیب یغمائی متعلق به کوره دهی بود به نام " خور " و خیلی به آنجا عشق می ورزید. در آنجا درمانگاه و کتابخانه و مدرسه ای ساخت و برای آبادانی آنجا جلوی هرکس و ناکسی ریش به خاک مالید و زانو زد... مهم تر آن که کتابخانه ای درست کرد و همه کتاب های خطی اش را که در طول عمر با خون دل جمع آوری کرده بود، به آنجا منتقل کرد و وصیت کرد بعد از مرگش او را آنجا دفن کنند... می دانید مردم قدر شناس(!!!) خور با جنازه اش چه کردند؟؟ وقتی پیکر نحیف و رنج کشیده اش را با کاروانی متشکل از شاگردانش، دکتر اسلامی، دکتر باستانی پاریزی، دکتر زرین کوب، سعیدی سیرجانی و دیگر چهره های نامدار وطن ما به روستای خور رسید، همان کودکانی که در مدرسه " یغمائی " درس خوانده و یا می خواندند، و همان مردمانی که در درمانگاهش درد های خود و عزیزانشان را درمان کرده بودند ، چه که نکردند ( !!!). به فتوای آخوندک ابله همان روستا، دامنشان را پر از سنگ ریزه کردند تا جنازه این خدمتگزار صدیق به فرهنگ ایران را سنگباران کنند!! دردناک تر آن که پس از دفن جنازه فرزندانش دو سه روزی در مقبره اش کشیک دادند؛ مبادا پیکرش را از زیر خاک بیرون بیاورند و به لاشخورها بدهند..؟!؟؟؟!! با تاثر فراوان باید اذعان کرد که میهن ما از این ناسپاسی ها و قدر نشناسی ها بسیار دارد که خود عاملی است بسیار مهم در عقب مانگی ما از کاروان تمدن... کسانی که نمی دانند، تصور می کنند می دانند.
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 11 تير 1395 | 9:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(318) ------------------------------------------------------ « عُصاره های کمال » و « انگاره های ضلال »! ---------------------------------------------------- من در این « دِیر سوخته » و «دیار دهن دوخته» ، « دهان هایی باز » و « زبان هایی دراز » را دیدم که نه « شعری برای آموختن » داشتند و نه « شعوری برای لب دوختن »! این کوتوله های « بی مایه » و « درازسایه » نه « حرفی برای گفتن » داشتند و نه « ظرفی برای نهفتن »! اینان تنها زبانی برای « گفتن » دارند و تنها گوش هایی می خواهند برای « شنُفتن »! خود را « خداوند خلود » می دانند و دیگران را « نیازمند رهنمود»! اینان گویی « عُصاره کمال » اند و دیگران « انگاره ضلال »! خداوند همه « بشر »ها را « بشیر » آفریده و همه « بصر » ها را « بصیر »! خداوند به هر انسان خَرَد داده تا خود « بیَندیشد» و از فراز و فرود روزگار « نَپَریشد». پیروی انسان از انسان ،« مردود » و از نشانه های « جمود »است! ------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------- دِیر : صومعه،دنیای مادی ظرف : ظرفیت،سعه صدر خلود : همیشه بودن،جاویدبودن،همیشگی،جاویدزیستن انگاره : وهم ،پندار،گمان،داستان،،افسانه،سرگذشت ضلال : گم شدن،گم کردن راه،گمراه شدن بشیر : مژده آور،مژده رسان،بشارت دهنده،نیکوروی،خوبروی پریشد: پریشان و بدحال شود،مضطرب شود،تهیدست شود جمود : جامدشدن،افسرده شدن،افسردگی ------------------------------------ برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 11 تير 1395 | 2:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 118 119 120 121 122 ... 241 صفحه بعد