هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 878)
«تهدیدی ویرانگر» یا «فرصتی بهره ور»؟!
«طوفان و باد» در هر «بام و بامداد»
در هر «دار و دیار» و بر هر «شهر و شهریار» می وزد،
گاه «تُند و ویرانگر» و گاه «کُند و مستمر».
کسانی را در زندگی می توان «کامیاب» و «شاداب» دانست،
که در برابر طوفان و باد «آسیاب بادی» می سازند، نه «ديوار بی اعتمادي».
خشم طوفان چون «برآشوبد»،دیوارها را «درهم می کوبد»،
اما «پروانه های آسیاب» و «کرانه های خیزاب» را به جنبش درمی آورد.
باد،«نیرویی نوشین» و «جادویی حیات آفرین» است.
هم می تواند «فرصتی بهره ور» باشد و هم «تهدیدی ویرانگر».
این نگاه ماست که می تواند از آن برای «بشر،شر» بسازد،
یا برای «جهان،جان».
بیاییم از «دیدها»،«نُصرت» بسازیم
و از «تهدیدها»،«فُرصت»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
بام: سپیده دم،صبح زود،نزدیک طلوع/ سقف،طرف بیرونی سقف خانه
خیزاب: موج،کوهه آب
نُصرت: پیروزی،یاری
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 877)
«هماهنگ با حقيقت» یا «همرنگ با جماعت»؟!
من آن گاه که «ایده حقيقت» و «پدیده جماعت» را ديدم و شناختم،
حقيقت را همواره «قشنگ» و «يك رنگ»،
ولی جماعت را هر لحظه به «رنگي ناهمرنگ» و «نیرنگی رنگارنگ» ديدم؛
بنابراين دانستم كه براي «گریز از ریایی» و «پرهيز از رسوايي»
بايد «هماهنگ با حقيقت» بود، نه «همرنگ با جماعت».
هر کس بخواهد با جماعت «همرنگ» و «هماهنگ» شود
«راهی دشوار» و «گناهی نکبت بار» در پیش دارد،
زیرا جماعت خود نه «یک رنگ»،که «هزار رنگ» دارد!
«چه سخت است دوران»و «چه شوربخت است انسان»،
آن گاه که «اصالت انسانی» و «رسالت جهانی» خود را وانهد
و «همرنگی با جماعت» و «هماهنگی با جمعیّت» را فراپیش نهد!
«جماعتی که بانی ساخت» و «جمعیتی که مبانی شناخت» ندارد،
«مُقلِّدان کور» و «مُرَدَّدانِ بی شعور» را
از «دارِ دلالت» به «دیارِ ضلالت» رهنمون می شود!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
بانی: بناکننده،سازنده،موسس،بنیانگذار
مبانی: جمع مبنا ،پایه ها و بنیان ها
مُرَدَّد: دو دل، سرگردان،دو دله
دار: سرا ،خانه، شهر
دلالت: راهنمایی،راهنمایی به راه راست،بُرهان و دلیل
ضلالت: گمراهی،گمراه شدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 876)
«واپسین انقلاب» و «آخرین انتخاب»
من درختي را ديدم «تنها در بیشه» و «رها از ریشه» ،
كه نه شاخساران با تنه «پیوندی» داشتند
و نه تنه با ریشه «پایبندی»!
سرنوشت چنین درختی نه تنها «پژمُردن» و «افسُردن» ،
که در نهایت «مُردن» و «جان سپردن» است!
«جنبش های مردُمی» و «خیزش های تهاجُمی»
که صِرفاً بر «پایه قدرت» و «سرمایه سَطوَت» شکل می گیرند،
نمی توانند «همیشه بپایند» و «بی اندیشه بیاسایند»!
این «خیزش های کور» و «مبتنی بر شرّ و شور»،
چون «نهالی بی ریشه» و «استدلالی بی اندیشه» هستند.
نهضت هایی می توانند همیشه «پوینده و پیش رونده» و «زنده و بالنده» بمانند،
که شاخسارانشان بر «ریشه های پویا» و «اندیشه های پایا» برویَند.
همان گونه که «خیزاب» در «مُرداب» «نمی آساید»،
«انقلاب» هم با «اِرعاب» «نمی پاید»!
در انقلاب ها،اهدافی «قابل حصول» است که «مُقابلِ اصول» است .
اصول انقلاب باید مبتنی بر «کرامت انسان» و «سلامت وِجدان» باشد.
هر قدرتی که در برابر «آزادی انسان» و «آبادی جهان» بایستد،
در زیر چرخ های «محکم» و «مستحکم» فطرت انسان
محکوم به «نابودی» و «مردودی» است!
همیشه «واپسین انقلاب» و «آخرین انتخاب»، جنبشی است
که انسان را به همه «آرمان های مطبوع» و «حقوق مشروع» برساند.
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
سَطوَت: حمله،قهر و غلبه،ابهت
مُقابل: برابر با،
وِجدان: قوای باطنی انسان که به وسیله آن خوب و بد هر چیز را درک می کند
مطبوع: مناسب با طبع انسان،لازمه طبیعت و فطرت بشر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 874)
«نبوغِ ذکر» و «فروغِ فکر»!
من «ملت هایی غافل» و «دولت هایی کاهل» را دیدم
که «تاریخ نگاشته» با انبوهی از «توبیخ انگاشته» بر صفحات ذهن هایشان
کتابی بود با «سطر هایی ستُرده» و «برگ هایی بادبُرده» ؛
بنابراين آنان ناگزير بودند همه «رويدادهاي عبرت انگيز» و «تجربه هاي خطرآميز»را
بارها و بارها تكرار كنند و باز هم...
گاه از «مار عنید نمی ترسند» و گاه از «ریسمان سیاه و سپید می هراسند».
«گمراه های آلوده» بارها «راه های پیموده» را
«باز می آزمایند» و دوباره «از آغاز می پیمایند»!
نه «نبوغی از ذکر» و نه «فروغی از فکر»!
در اینجا «خائبِ بزرگ،ملّت» است و «غائبِ سترگ،عقلانیّت»!
همه می دوند،امّا با «مدیری مُقدَّر» و بر «مداری مدوَّر» !
هر چه «با سبقت بپیمایند» و «بر سرعت بیفزایند» ،
زودتر به «مکان آغازین» و «نقطه نخستین» می رسند!
همه می روند،امّا به «طرفِ ویرانه » ، نه به سوی «هدف یگانه»!
آن چه «اصالت دارد» و بر نابخردی «دلالت دارد»،
«غافلانه دویدن» است،نه «عاقلانه رسیدن»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------------
نبوغ : برآمدن،ظاهرشدن،هوشیاری و ذکاوت
ذکر: یادکردن،بر زبان راندن،یاد،آوازه
ستُرده: تراشیده،پاک کرده،زدوده،محوکرده
عنید: ستیزه کننده ،ناسازگار، مخالف حق
خائب: ناامید،بی بهره،مایوس
مُقَدَّر: آنچه تقدیر شده،نصیب و قسمت،سرنوشت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 872)
«بالیدن» یا «نالیدن»؟!
در «نسل بشر» و در «عرصه خیر و شر»
آن چه علت می خواهد «مرگ ناگهانی» است ،نه «زندگانی جاودانی».
ولی برای برخی انسان ها «اِمرار زندگی» و «اِستمرار ارزندگی»علت می خواهد!
برخی با مرگشان همه را به «سوگ و ثبور» می نشانند
و بعضی به «سور و سرور»!
مرگ برخی برای همه «جانسوز» است و مرگ بعضی ،«دلفروز»!
نفس های برخی انسان ها برای جهان انسانیت،
«پلّکان حیات» است و «نردبان نجات»،
ولی دم ها و بازدم های بعضی «شیب سقوط» است و «سراشیب هبوط»!
وجودِ آنان برای بشریت «زایلِ صَرف» است و «عاملِ مَصرف».
برای دیگران نه «سودی» دارند و نه «جودی»!
نه تنها «بود و نبود»شان یکی است،که «عدم»شان به زِ «وجود»!
بهترین انسان کسی است که برای دیگران «خدمتگزارتر» و «دوستدارتر» باشد.
«فُقدانِ جودِ اینان»،«خُسرانِ وجودِ انسان» است.
خوشا آنان که میلادشان نه تنها برای «خاکیان»،که حتّی «افلاکیان»،
چون «طلوع مهرِ امید» است و مرگشان،«غروبِ خورشید»!
بکوشیم و به گونه ای زندگی کنیم که انسانیت به زندگی ما «ببالد»
و از مرگ ما «بنالد»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
اِمرار : گذرانیدن،گذراندن وقت
ثبور: هلاک شدن،واویلاگفتن،وای
سور: مهمانی، جشن، جشن عروسی
دلفروز: دل افروز،آن چه دل را شاد و روشن کند
سقوط: افتادن،فرودآمدن بر زمین
هبوط: فرودآمدن
زایل: نابودکننده
صرف: خرج کردن
فُقدان: گم کردن،از دست دادن
جود: کرم ،بخشش، عطا، جوانمردی
خُسران: ضررکردن،زیان بردن،زیانکاری
بالیدن: نموکردن،رشدکردن،بزرگ شدن،فخرکردن،نازیدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 871)
«پَر واداشتن» و «پَروا داشتن»!
عشق واقعی چون «دیدن سیمای ارواح» است و «شنیدن صدای اشباح».
خیلی ها از آن «خبری می گویند» و «اثری می جویند»؛
ولی کمتر کسی از آن ها «سیمایی دیده» یا «صدایی شنیده» است.
عشق،«خود دادن» و «خدا دیدن» است،
نه «خود شیفتن» و «خدا را فریفتن»!
عاشق واقعی کسی است که «جان را می بازد» تا «جانان را بنوازد».
او پروانه ای است که از آتش عشق نه «پر وامی دارد» و نه «پروا دارد»!
این پروانه «از بستر پاک برمی خیزد» و «با خاکستر خاک درمی آمیزد».
بر «موج سوختن» تا «اوج افروختن» بال و پر می گشاید
و از «جان جهان» تا «جنانِ جانان» با پایِ سر می پیماید!
عشق،نه «هَوَس»،که «فریادرس» است،
ولی برای «عاشق راستین» و «فارغ از نفرت و نفرین».
عاشق،«قُقنوسِ دلباخته» است و «اُقیانوسِ گداخته».
اگر او را «بارها بسوزند» و با «خارها بیفروزند»،
باز «دلنواز» و «سرافراز»،
نه از «بستر نرم»،که از «خاکسترِ گرم» برمی خیزد
و در «سرای باقی» با «مینای ساقی» در می آویزد!
خوشا آنان که در این «سرای فانی» ، «لقای آنی» را درمی یابند
و با «سرنوشت عاشقانه» به سوی «بهشت جاودانه» می شتابند!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
اشباح: جمع شَبَح)،کالبد،سیاهی جسم که از دور به نظر آید
خود شیفتن: آشفتن،سرگشته خود شدن،خود را فریب دادن
پَر وادارد: بال و پر را بازدارد
پَروا دارد: می ترسد،ترس دارد
جنان: جمع جنّت،بهشت
دلنواز:دلارام،دلپذیر،دلجو،نوازش دهنده
درمی آویزد: می پیوندد
لقا: دیدار (در فارسی به معنی روی و چهره هم می گویند)
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 870)
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
«خسته خاکستر»یا «دسته تبر»؟!
انسان ها چون «درختان جنگل»اند ،ولی با «حیاتی لَم یَزَل».
انسان ها «می میرند» و درختان نیز «فناپذیرند»!
درختان را «می بُرّند» و انسان ها را به دیار دیگر «می بَرَند»!
اینان با «بُرش» و آنان با «میرش»!
چوب درختان گاه «عصایی پشتیبان» می شوند و چون «عیسایی مهربان»
خود، «شکست را می پذیرند»،ولی از «ناتوانان دست می گیرند» .
و برخی دیگر به جای گرفتن «دست بشر»،«دسته تبر» می شوند
و با کمک «تیغه سخت»،«ریشه درخت» را برمی آورند!
بعضی نیز «مرعوبِ عفریت» شده، «چوبِ کبریت» می شوند
و «بوستان را به آتش می کَشَند» و «دوستان را از عَطَش می کُشَند».
برخی نیز «تختِ تکیه گاه» می شوند و «تخته سیاه».
آن به پیران،«آسایش» می دهد و این به نونهالان،«آموزش»
ما نه «سختیم» و نه کم از «درختیم».
بیاییم اگر «کبریت» هم شدیم،«عفریت» نباشیم!
خود «در نار بسوزیم» ،ولی «نور بیفروزیم»!
اگر عصا شدیم،در برابر «طغیان ،عصای عصیان» شویم ،
ولی در برابر «شایان،عیسای شایگان».
بیاییم به جای «تخت شاه»،«تخته سیاه» شویم
تا معلمان،مشقِ «سیمینه ماه» را بر «سینه سیاهِ» ما بنگارند
و «جذرِ ریشه» و «بذرِ اندیشه» را در آن بکارند!
اگر باغبان «پیکرمان را بسوزد» و «اخگرمان را بیفروزد»،
«خسته خاکستر»می شویم،ولی «دسته تبر»نمی شویم!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------------
لَم یَزَل: بی زوال، پاینده، جاودان
مرعوب: ترسیده،ترسانیده شده
عفریت: خبیث،موجود زشت و پلید،دیو،غول
شایان: شایسته،سزاوار،لایق،درخور
شایگان: شایسته و سزاوار،لایق،درخور،هر چیز خوب و پسندیده و گرانمایه
جذر: بیخ،ریشه،اصل
اخگر: آتش،پاره آتش،تکه هیزم یا زغال افروخته
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 868)
«دیوانه» یا «از خود بیگانه»؟!
«سخت ترین گونه» و «شوربخت ترین نمونه» از خودبیگانگی
نه «نسخِ شخصیّت»،که «مسخِ هویّت»است.
مسخ نه تنها«صفات»،که «ذات» انسان را دگرگونه می کند؛
مسخ، انسان را چنان «دگرگونه» و «وارونه» می کند،
که نه تنها «دیگران» حتی «خودِ انسان» نیز
خود را «نمی شناسد» و از خود «می هراسد».
بازگشت به «خویشتنِ خویش» و «ایمِن از تشویش»،
«جهادی جانکاه» و «استعدادی خودآگاه» می طلبد.
انسانی که «میل به مال را شَرَف» و «نِیل به آمال را هَدَف» می پندارد،
نه «دیوانه»،که «از خود بیگانه» است.
چنین انسانی «رنگ باخته» و «فرهنگ نشناخته»،
«نه کیش را باور دارد» و «نه خویش را بارور می پندارد».
«درونی خالی» دارد و «اندرونی خیالی»!
بیاییم در «بوستان بشریت» و در جمعِ «دوستانِ انسانیت»،
از «ریشه بروییم» و «راه اندیشه بپوییم»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
نسخ : باطل کردن،ردکردن،برگرداندن چیزی
مسخ: تغییردادن،زشت کردن،اشتباه کردن
ایمِن: رستگار،در امان و بی خوف،آسوده خاطر
آمال: آرزوها،(جمعِ اَمَل-در اینجا یعنی آرزوهای پوچ و خیالی)
کیش : دین،آیین،مذهب
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 867)
«تندیسِ آفت» و «ابلیسِ سخافت»!
مشکل «خدا ستیزان» و «حق گریزان»
«خدایگان» است ،نه «خدای مهربان»؛
خدایگانی که خود را نه تنها «سایه خُدا»،که «سازمایه هُدا»می داند.
خدایگان همه انسان ها را نه تنها «بنده»،که «شرمنده» می خواهد.
او همه «شهروندانِ پارسا» و «ورجاوندانِ پریسا» را
«بسی ریز» و «بسیار ناچیز» می نگرد.
او از بس «حقیر» و «شایسته تحقیر» است،
برای «جبران حقارت» و «فقدان بصارت»،
«شایستگان زمانه» و «بایستگان فرزانه» را
«تحقیر» می کند و به «زنجیر» می کشد!
او «کوتوله» است و سلاحش،«گلوله»!
بنابراین در بوستان فضیلت ها هر «سروِ سرافراز» و «تَذَروِ تیزپرواز»،
که بیشتر «قامت افرازد» و «قیامت آغازد»،
در پای «بُتواره غرور» و «پتیاره مغرور» قربانی می شود.
او نه تنها «ضحّاکی غدّار»،که «سفّاکی خونخوار» است.
اگر «ماری بر دوش»ندارد،«مِنقاری چون وُحوش» دارد!
خوراک نفس او نه تنها «مغزِ جوان»،که«نغزِ انسان» است!
«خودکامه شرّ» برای «عامّه بشر»
«تندیسِ آفت» است و «ابلیسِ سخافت»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
تندیس: پیکر،تن مانند،تصویر،مجسمه،کالبد
آفت: آسیب،زیان،بلا،هر چیزی که مایه تباهی و فساد شود
سخافت: کم عقلی،ضعف و سبکی در هر چیز،سبک عقل بودن
سازمایه: مصالح ساختمانی
هُدا: راستی، رستگاری، راهنمایی،راه راست
ورجاوند: ارجمند،بلندپایه ،برازنده،نیرومند
پریسا: پری بند،افسونگر،کسی که جن و پری را تسخیر کند
بصارت:بینایی و دانایی
تَذَرو: خروس صحرایی،قرقاول،نر آن دم دراز و پرهای خوشرنگ و زیبا دارد
پتیاره: آفت،آسیب،بلا،زشت و مهیب،اهریمنی،دیو بدکار
غدّار: بی وفا،خائن،حیله گر،فریبکار
سفّاک: بسیار خونریز
مِنقار:نوک،چنگ،نوک مرغ
نغز: خوب،نیکو،لطیف،هر چیز عجیب و بدیع که دیدنش خوشایند باشد
عامّه:همه مردم،همگان
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 866)
«رذالت» یا «عدالت»؟!
در هر جامعه ای که شهروندانِ «جفادیده» و «ستم رسیده»،
برای «رفع ستم» و «دفعِ اَلَم»،
هیچ «کسی» و هیچ «دادرسی»،
هیچ «دادگاهی» و هیچ «دادخواهی»
جز «گریه و دعا» در «درگاه خدا» ندارند،
که ناگزیر به درگاه او «شکایت برند» و از او «حمایت طلبند»،
چنین جامعه ای نه با «نشانه اسلامی»،که در «آستانه سونامی» است!!
آن جامعه قطعا «دچارِ بیداد» است و «گرفتارِ استبداد»!
در جامعه ای که «سیر را بر سریر بنشانند» و «فقیر را حقیر بخوانند»،
بر آن جامعه «رذالت» حاکم است،نه «عدالت»!
هر کجا که «بویی از عدالت» و «رویی از دلالت» دیده نشود،
این جامعه نه «آیتی از آیین» دارد و نه «درایتی از دین»،
اگر چه از همه «ناره های شهر» و «مناره های دهر»،
«سروش تبشیر» و «خروش تکبیر»،
«با سلام و صلوات برخیزد» و «با احساسات درآمیزد»!
شهری که مردم را نه تنها «ریز»،که حتّی «ناچیز» ببینند،
آنان با «طاغوت،یگانه» اند و با «لاهوت،بیگانه»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
رذالت: فرومایگی ،پستی، ناکسی، زشتی ،زشت و پست شدن
اَلَم: درد،رنج
سونامی: طوفان ، عبارت است از آشفتگی شدید جوّی و اختلال شدید فشار هوا. گاه براثر برخورد دو جبهه هوای سرد و گرم، توفانی به وقوع میپیوندد که میتواند موجب قطع درختان، خرابی ساختمانها و شکستن شیشهها شود. گردباد در نقاط مختلف بهصورت تندباد، گردباد دریایی یا گردباد خشکی ظاهر میشوند. وقوع طوفان اغلب با بارانهای شدید و سیلآسا همراه است
سریر: تخت، تخت پادشاهی ،اورنگ
درایت: دانستن،دریافتن،آگاهی داشتن
ناره: زبانه ترازو یا قپّان،سنگ قپّان،نماد سنجش حق
تبشیر: بشارت دادن،مژده دادن
طاغوت: سرکش،شیطان،هر چیز و هرکس که آن یا او را پرستش کنند
لاهوت: خداوندی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 865)
«دیوارهای سنگی» یا «حصارهای فرهنگی»؟!
در «سال های پیشین» در رویداد تخریب «دیوارِ برلین»،
من «مردم برلین» را با احساسی آکنده از «نفرت و نفرین»دیدم
که با «شعارِ مکرّر» با هر «ابزارِ ویرانگر» ،
«برآشوبیدند» و «درهم کوبیدند»
دیواری را که سال ها آزادي هایشان را «سلب»
و ذهن هايشان را به سوي خود «جلب» کرده بود!
این «دیوارهای حقیقی» را با «ابزارهای منجنیقی» می توان درهم کوبید؛
در حالي كه هنوز صدها «ديوار مجازي» و «ابزار دغلبازي»
«ریشه های فِکر» و «انديشه های بِکر» را
«در شَراشِرِ جان» و «در سراسر جهان» محصور و محاصره كرده است.
وقتی «انسان برمی آشوبد»،آن چه را که «آسان درهم می کوبد»،
«دیوارهای سنگی» است،نه «حصارهای فرهنگی»!
آن،«بیشه» را محصور می سازد و این،«اندیشه» را!
بیاییم «دیوارهای تعصُّب» و «حصارهای تصلُّب» را
«درهم بکوبیم» و «بنیانش را بروبیم»
و «قناری اندیشه» را از «حصاری همیشه» برهانیم!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
منجنیق: چوب بست های بلند،در قدیم نام آلتی برای پرتاب سنگ یا گلوله های آتش
شَراشِر: سراسر اندام شخص، تمامی تن ،نفس
تصلُّب: سخت شدن، سفت شدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 863)
«شادی جاودانه» در «آزادی از هر بهانه»
ازدواج ،«کتابِ نانوشته» است با «سراب سرشته» .
آفرینشگر این کتاب ،«وصلِ نوشین» و «فصل نخستینِ» را
در قالبِ «شور و شار» و «شعر و شعار» سروده ،
ولی «اصول دفتر» و «فصولِ دیگر» را
به صورت نثر «انگاشته» و نانوشته «گذاشته».
«شعرها،زیبا» هستند و «شعارها،فریبا»،
نثرها هم می توانند «بسی زیبا» و «بسیار فریبا» باشند.
نثرها را نه «سران»،که «همسران» می نویسند!
این «همسران هوشیار» و «همسفران دوستدار» هستند،
که می توانند«سایرِ فصول» را تا «آخرِ اصول»
در «کتاب زندگی» و «آفتاب ارزندگی»،
«باصفا بینگارند» و «زیبا بنگارند» !
بیاییم نه تنها «انتخاب بهشت»،که «کتاب سرنوشت» را نیز خود «بنگاریم»
و «شادی جاودانه» را در «آزادی از هر بهانه» «بینگاریم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
شار (شاره): حُسن و جمال،زینت،هیئت و لباس
سران: اولیای هر دو خانواده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد862 )
«کار» و «ابتکار»
«رازِ بهروزی» و «رمزِ پیرورزی»
در دنیای «جوان های کامیاب» و «انسان های شاداب» این است ،
که از «کار»،«ابتکار» آفریده اند
و از «خار»،«بهار» !
آنان «شغل» را «اشغال» نکرده اند،
بل که از «ایده شغل»،«پدیده اشتغال» آفریده اند!
کار برای آنان هم «مایه دلگرمی» است و هم «سرمایه سرگرمی»!
کوشیده اند «کاری را برگزینند» یا «ابتکاری را بیافرینند»،
که بتوانند به آن «بیرزند» و بدان «عشق ورزند»!
بنابراین کسی که کار خود را دوست دارد،
هیچ گاه از کار نه «زار» می شود و نه «بیزار»!
او نه از «تلاش،خسته» می شود و از «پرخاش،خسته»!
بیاییم برای جامعه بشری «دُرّی بایسته» و «عُنصُری شایسته» باشیم!
تا می توانیم از «آفات جان» و «مشکلات جهان»،
«گرهی را بگشاییم» و «گریوه ای را بپیماییم»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------------------
زار: ناتوان ،رنجور، ضعیف، نحیف، خوار، زبون، درمانده
بیزار: آزرده و روگردان و گریزان از چیزی،کسی که از چیزی بدش بیاید و از آن دوری کند
دُرّ: مروارید درشت
گریوه: پشته، تپه، گردنه کوه
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 861)
«کاروانِ زمان» و «دَوَرانِ کهکشان»
«قطار لحظه ها و دقایق» چه از «اقطار مغرب باشد یا مشرق»،
برای هیچ «مسافر پشیمان» و «مهاجرِ پریشان» ترمز نمی کند.
این قطار نه لختی «سَرِ ایستایی» دارد و نه لحظه ای«سِیرِ قهقرایی»!
پیوسته «پیش می تازد» و واپسگرایان را «به تشویش می اندازد»!
این «انسان و جهان تاونده» است که باید خود را با «زمان پیشرونده»
«همسنگ» و «هماهنگ» سازد
وگرنه از «کاروانِ زمان» و «دَوَرانِ کهکشان» بازمی ماند.
در «راژمانِ بینش» و «جهانِ آفرینش»
از «ریزترین ذرّاتِ جهان » تا «عظیم ترین کُرات و کهکشان»
همه «در حالِ خیزش» اند و «در روالِ گردش».
انسانی که در برابر «پذیرشِ تاثیر» و «گزینشِ تغییر» مقاومت می کند،
ناگزیر در زیر «کوبنده های زمان» و «چرخ دنده های دوران»،
نه تنها «لِه»،که «والِه» می شود.
و کسی که «هماهنگِ وجدان» با «ضرباهنگِ زمان» پیش می تازد،
در حقیقت همیشه «بهنگام» است و با همه کائنات ،«همگام».
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
اقطار: اقلیم و ناحیه و کرانه(جمعِ قُطر)
قهقرا:بازگشت به عقب،پس پس رفتن
تشویش: شوریده ساختن،آشفتگی،بی آرامی،به هم زدن
تاونده: مقاومت کننده،از عهده برآینده
راژمان: دستگاه،سیستم،نظام
والِه: اندوهناک، شیفته، اندوه دار
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد860 )
«کلامِ نهانی» و «پیامِ پنهانی»
شهریارانی که با «گوشی گران» و «هوشی نگران»
و «کیاستی خام» و «سیاستی ناکام» ،
از شنیدن «کلام گویا» و «پیامِ پویا»ی مردم ناتوان اند،
ناگزیر هرگونه «راه صلاح» و «نگاه اصلاح» را می بندند؛
در نتیجه «راه درمان، مسدود» و «اصلاحگران، مطرود» می شوند؛
بنابراین برای مردم تنها «انتخاب»،«انقلاب» است!
برای مردم، انقلاب نه یک «گزینه مطلوب»،که یک «هزینه معیوب» است.
انقلاب نه یک «اعتقادِ تحصیلی»،که یک «رویدادِ تحمیلی» است.
در هر انقلاب «برساخته ها ،ویران» و «پرداخته ها،پریشان» می شود!
چه بسیار مردم ناگزیر با «اتلاف مایه ها» و «اسراف سرمایه ها»،
با «راژمان ها می ستیزند» و «بنیان ها را فرومی ریزند».
«چه رنج ها به باد» می رود و «چه گنج ها به بیداد»!
در هر انقلاب ،«پیروزی» لزوما به معنی «بهروزی» نیست!
معمولا «مبارزان دیروز» و «انقلابیون پیروز»،
با «زمینی سوخته» و «سرزمینی افروخته»رو به رو هستند،
که همه «ستون های فرسوده» و «کانون های شالوده» را
باید «بازسازی» و «نوپردازی» کرد.
امّا اگر «نسیمی از درایت» و «شمیمی از عقلانیت»
بر «شامِ والی» و «مشامِ اهالی» بوَزَد،
هوشمندانه «گوش ها را تیز» و «هوش ها را تجهیز» می کنند
و «کلامِ نهانی» و «پیامِ پنهانی» مردم دردمند را می شنوند
و پیش از «وقوعِ واقعه» و «طلوعِ طالعه»،
«انفجار» را «جار» می زنند
و از «سیلاب ویرانگر»،«آب بهره ور» جاری می سازند!
آن گاه خردمندانه چون مهر بر «فرازِ آسمان می درخشند»
و بر «جهان و جهانیان،جان می بخشند»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
کیاست: زیرکی،هوشیاری
مطرود: رانده شده،دورکرده شده
معیوب: عیب دار،ناقص و نادرست
تحصیل: حاصل کردن،فراهم آوردن،به دست آوردن
راژمان: نظام،سیستم
افروخته: شعله ور
درایت: دانستن،دریافتن،آگاهی داشتن
شالوده: بنیاد،پی دیوار،طرح و نقشه
شمیم: بوی خوش
والی: فرمانروا،حاکم،استاندار،صاحب امر و اختیار
طالع(طالعه): طلوع کننده،برآینده،بخت،اقبال
جار: فریاد،داد(جارزدن:مطلبی را با آواز بلند در کوچه و بازار به مردم اطلاع دادن)
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد859 )
«نواله ای نان» و «جُرعه ای جان»
من «مظلومانی خاموش» و «محرومانی دستفروش» را دیدم
که نه تنها «دست ها»،که همه «هست ها»ی خود را می فروختند،
تا برای خانواده خود «نواله ای نان» و «جُرعه ای جان» فراهم آورند.
دستفروش ممکن است «سَدِّ معبر» کند،ولی «رَدِّ منبر» نمی کند!
«مدیران راستاد» و «امیران اقتصاد»،
که «کانِ روزی» و «دُکانِ بهروزی» او را درهم می کوبند،
آیا برای او «شغلی شرافتمندانه» و «اشتغالی آبرومندانه»فراهم کرده اند؟
هر دستفروش اگر برای «اشتغال»،معبری را «اشغال»کند،
قطعا نه «راحم»،که «مُزاحم» است،
ولی مسئولیت آن نه بر عهده «دستفروش بی حمایت»،
که بر دوش «مدیران بی کفایت» است که نتوانسته اند برای او
«شغلی شایسته» و «اشتغالی بایسته» فراهم آورند.
هر جامعه آن گاه «راه رشد و رویش را می پیماید»،
که هر شهروند بتواند«پایِ پویش را بگشاید».
آن«توده»ای «ستوده» است،
که بر«انگیزش از شالوده» و «ارزش افزوده»ببالد .
وظیفه «شهریار» است که برای هر «شهروند»،
«فُرصت اشتغال» و «نُصرت فعّال» ایجاد کند،
تا او بتواند همواره بر «امیدِ آیش» و «تولیدِ ارزش»بیفزاید.
هر شهروند،بالقوه یک «جذرِ رویا» و «بذرِ پویا» است.
این شهریار است که می تواند با «کیاستِ استعدادی» و «سیاستِ اقتصادی»،
از این «جذرها» و «بذرها»،
«جنگلی بهارآفرین» یا «حَنظَلی از نفرت و نفرین» بسازد!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
نواله:لقمه،توشه،گلوله خمیر
راستاد: وظیفه،مستمری،جیره،مواجب ماهانه
کان: معدن
راحم: رحم کننده، مهربان، بخشاینده
توده: انبوه مردم
شالوده: بنیاد،پی دیوار،طرح و نقشه
نُصرت: یاری،کمک،پیروزی
آیش: بارورشدن،میوه دادن
جذر: ریشه،بیخ،اصل
رویا: روینده،رشدکننده
حَنظَل:میوه ای بسیار تلخ مثل هندوانه کوچک تر از نارنج و زردرنگ
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد858 )
«توده خواب» و «سوده سراب»!
«دردآمیزتر» و «فاجعه انگیزتر»
از «گرسنگی نانِ همیشه»،«گرسنگی فکر و اندیشه» است.
آن،از «حیات جان می کاهد»و این،«ممات جهان را می خواهد».
گرسنگی نان و تشنگی آب برای «ناس» ،«قابلِ احساس» است،
ولی فقیرِ فکری، «فَرناس» است و «فاقدِ احساس».
او نه «بودی» احساس می کند و نه «کمبودی»!
نادان، «سیرِ سَرخوش» است و «اسیرِ توحُّش».
او «رانده از سهلِ شب» و «مانده در جهلِ مرکّب»است.
در «دنیای بی خبری» و «هیولای بی بصری»،
«اساسِ خوشی» را در «احساس سرخوشی» می پندارد.
چون «امیدِ فهم» ندارد،«مُریدِ وهم»می شود.
و چون در «دنیای استدلال»،«لال» است ،
در «رویای خیال»،اسیرِ «قیل و قال» است.
«نُطق»دارد،ولی «منطق» ندارد!
«تفکُّر را نمی شناسد» و «از تدبُّر می هراسد».
«کلید» او،«تقلید» است!
نه از «شعار»،«عار» دارد و نه با «ابتکار» ، «کار»!
بیدارگری این «توده خواب» و «سوده سراب»،
بر دوش روشنگرانی است که «فرجاد از فهم»اند و «آزاد از وهم»!
بیاییم در این «هزاره هوار» بر فرازِ «مناره نار»
در «نارِ وهم بسوزیم» و «نورِ فهم برافروزیم»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
سوده: ساییده شده،فرسوده
ناس: مردم،مردمان،آدمی
فَرناس: غافل،نادان،خواب آلود
سهل: زمین هموار و نرم
فرجاد: فاضل،دانشمند
هوار: صدای فروریختن سقف یا بنا
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد858 )
«توده خواب» و «سوده سراب»!
«دردآمیزتر» و «فاجعه انگیزتر»
از «گرسنگی نانِ همیشه»،«گرسنگی فکر و اندیشه» است.
آن،از «حیات جان می کاهد»و این،«ممات جهان را می خواهد».
گرسنگی نان و تشنگی آب برای «ناس» ،«قابلِ احساس» است،
ولی فقیرِ فکری، «فَرناس» است و «فاقدِ احساس».
او نه «بودی» احساس می کند و نه «کمبودی»!
نادان، «سیرِ سَرخوش» است و «اسیرِ توحُّش».
او «رانده از سهلِ شب» و «مانده در جهلِ مرکّب»است.
در «دنیای بی خبری» و «هیولای بی بصری»،
«اساسِ خوشی» را در «احساس سرخوشی» می پندارد.
چون «امیدِ فهم» ندارد،«مُریدِ وهم»می شود.
و چون در «دنیای استدلال»،«لال» است ،
در «رویای خیال»،اسیرِ «قیل و قال» است.
«نُطق»دارد،ولی «منطق» ندارد!
«تفکُّر را نمی شناسد» و «از تدبُّر می هراسد».
«کلید» او،«تقلید» است!
نه از «شعار»،«عار» دارد و نه با «ابتکار» ، «کار»!
بیدارگری این «توده خواب» و «سوده سراب»،
بر دوش روشنگرانی است که «فرجاد از فهم»اند و «آزاد از وهم»!
بیاییم در این «هزاره هوار» بر فرازِ «مناره نار»
در «نارِ وهم بسوزیم» و «نورِ فهم برافروزیم»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
سوده: ساییده شده،فرسوده
ناس: مردم،مردمان،آدمی
فَرناس: غافل،نادان،خواب آلود
سهل: زمین هموار و نرم
فرجاد: فاضل،دانشمند
هوار: صدای فروریختن سقف یا بنا
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد857 )
«فهمِ استدلالی» یا «وهمِ بی خیالی»؟!
چه بسیار «نشنیدن ها» و «نفهمیدن ها»،
برای «افراد خوش خیال» و «عاری از استدلال»،
«مایه رامش» است و «سرمایه آرامش».
در دنیای نفهمیدن ها می توان «خوش نگریست» و «خوشبخت زیست»!
برای اینان «وهمِ عامیانه» به از «فهمِ عالمانه».
نفهمیدن،«خوابی نوشین» و «شرابی شیرین»در بردارد؛
ولی فهمیدن،«تعهُّدی سنگین» و «تقیُّدی وزین» بر دوش می گذارد.
این ،برای عقل و خرد، «بالشِ نرم و فراغ» است و آن، «چالشِ گرم و داغ» !
این ،برای چشم،«سراب را می نمایاند» و آن،«خواب را می رباید».
«ارمغان نشنیدن» و «شایگانِ نفهمیدن»،
«خوابی خیال انگیز» است و «سرابی وهم آمیز»؛
ولی «زیان شنیدن» و «خُسران فهمیدن»،
عمری«سوختن و ساختن» است و «آموختن و گداختن»!
با این حال یک لحظه «شعور» به از عمری از «شور» است
و یک «آن بیداری» به از یک «جهان بیعاری»!
بیاییم بین «فهمِ استدلالی» و «وهمِ بی خیالی»،
«فهمیدن» و «اندیشیدن» را برگزینیم،
گرچه چون«شمعی می سوزیم»،ولی «جمعی را می افروزیم»!
باید بدانیم آن که «عطشِ فهم» دارد،ناگزیر در «آتشِ وهم» می سوزد!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
وهم: پندار، خیال، تصور
عاری: برهنه،لخت،بدونِ...
تقیُّد: مقیّدبودن،دربندبودن،پایبند به امری
فراغ: آرامش و آسایش،آسودگی
چالش: جنگ و جدال
شایگان: شایسته و سزاوار،لایق،درخور
شور: هیجان و آشفتگی،آشوب،غوغا و فریاد،فتنه
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 856)
«نگاهِ استدلال» یا «جلوه گاهِ جدال»؟!
«زلال ترین آیینِ گفت وگو» با «کمترین تزیینِ هیاهو»
در «پیوند پیامی» و «نیوندِ کلامی»،
در میان «خردسالان» و «نونهالان» دیده می شود ؛
در حالی که بزرگسالان هر یک در پشت «قابی ریایی» و «نقابی اهورایی»
از شخصیت خود ،«مسیحایی کاذب» را با «سیمایی جاذب» به نمایش می گذارند.
اینان در گفت وگو تنها یک «من» می بینند و یک «دشمن»،
که باید «من،پیروز» شود و «دشمن،عجوز»!
گفت وگو دریچه ای است گشوده به «باغ بینش» و «بوستان آفرینش».
زبان و قلم دو «حنجره گویا» و «پنجره مصفّا» است كه
«نهانخانه دل» را به «خزانه فضایل» پيوند مي زند.
آن که راه گفت وگو را با «افراد فکور» و «اشخاص باشعور» می گشاید،
خود را در «قاموس لالِ حکمت» و «اقیانوسِ زلالِ معرفت» شناور می بیند.
بیاییم عرصه گفت وگو را با «نگاهِ استدلال» ببینیم،نه «جلوه گاهِ جدال».
در گفت وگو «بیش» و «پیش» از
«گشودن دهان» و «فرسودن زبان»،
«گوش را بگشاییم» و «هوش را بشاییم»!
#شفیعی_مطهر
—-------------------------------------------
نیوند: فهم ،ادراک
عجوز: بسیار عاجز و ناتوان،درمانده
قاموس: دریا،میانه دریا،دریای عظیم / کتاب لغت
بشاییم: شایسته باشیم
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
https://t.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 855)
«خیابان دلالت»یا «بیابان ضلالت»؟!
کسی که «سیمای مقصد» را در «سینمای قصد» می نگرد،
اگر چه «دیر بشتابد»، مقصد را «دور نمی یابد».
کسی که «کوریِ اشتباه را بشناسد»،از «دوریِ راه نمی هراسد».
انسانی که از «بدایتِ پگاه»،«نهایتِ راه» را می داند،
نه «راه را دور می بیند» و نه «همراه را کور برمی گزیند».
در هر گونه سفر نخست باید «هدف را شناخت»،آن گاه خود را «مکلَّف ساخت»،
تا «آگاهانه گام بردارد» و «خردمندانه راه بسپارد».
کسی که «مبدا را ترک کند»،ولی «مقصد را درک نکند»،
نه در «خیابان دلالت»،که در «بیابان ضلالت»
«همیشه، سرگردان» می ماند و در «اندیشه،پریشان»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
بدایت: آغاز،اول چیزی،اول کار
نهایت: پایان ،آخر،پایان امری یا چیزی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 854)
«راهِ رویِش» و «پایِ پویِش»
انسان هایی دارای «هویّتی وزین تر» و «شخصیّتی سنگین تر» هستند،
که همه «رشته های بستگی» و «سرشته های وابستگی» را «گُسستند»،
ولی برای سبک شدن،بلور بغض خود را «نشکستند» .
«بزرگیِ شخصیّت» به «سترگیِ ظرفیّت» است.
باید «آستانه سرای تحمُّل» و «کرانه دریای تامُّل» را
تا «مرزهای جاودانگی» و «اندرزهای فرزانگی» گسترش داد.
در «راهِ رویِش» ، «پایِ پویِش» را «باید گشود»
و «قُلّه قِداست» و «قلعه قناعت» را «شاید پیمود».
بیاییم با «قامتی استوار» و «استقامتی پایدار»،
از «کوه ،شکوه» بیافرینیم و از «ستوه ، نستوه»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
شاید: شایسته است
ستوه: خسته و درمانده،افسرده و ملول،به تنگ آمده،خلاف نستوه
نستوه: خستگی ناپذیر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 853)
«اصالت ذاتی» و «رسالت حیاتی»
انسان ها چون «دانه های زیتون» و «دُردانه های مکنون» هستند.
تنها هنگامی «جوهر جان» و «گوهر گران» خود را بروز می دهند،
که از «شوخه بستگی» و «شاخه وابستگی»
«وارسته» و «درهم شکسته» شوند.
کسی که با «هزار رشته» به دنیا «آغشته» است،
«جانش،اسیر» و «پایش در زنجیر» است.
او هرگز نمی تواند «در سپهر، پرواز» کند
و با «مهر، همراز» گردد.
بیاییم با «خداباوری» و «خودباروری»،
«بُتِ غرور» و این «تشتّتِ مستور» را
که از خویش «ساخته ایم»
و عمری به طواف آن «پرداخته ایم»،درهم شکنیم
و«اصالت ذاتی» و «رسالت حیاتی» خویش را «بیابیم»
و چون «مهر فروزان» بر سینه «سپهرِ دوران» «بتابیم»!
#شفیعی_مطهر
—----------------------------------
دُردانه: دانه دُر،مروارید بزرگ و گرانبها،مردارید یکتا
مکنون: پوشیده و پنهان کرده،پنهان داشته شده
شوخ(شوخه): چرک،چرکینی،چرک بدن
تشتُّت: پریشانی،پراکندگی
مستور: پوشیده،درپرده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
https://t.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 853)
«اصالت ذاتی» و «رسالت حیاتی»
انسان ها چون «دانه های زیتون» و «دُردانه های مکنون» هستند.
تنها هنگامی «جوهر جان» و «گوهر گران» خود را بروز می دهند،
که از «شوخه بستگی» و «شاخه وابستگی»
«وارسته» و «درهم شکسته» شوند.
کسی که با «هزار رشته» به دنیا «آغشته» است،
«جانش،اسیر» و «پایش در زنجیر» است.
او هرگز نمی تواند «در سپهر، پرواز» کند
و با «مهر، همراز» گردد.
بیاییم با «خداباوری» و «خودباروری»،
«بُتِ غرور» و این «تشتّتِ مستور» را
که از خویش «ساخته ایم»
و عمری به طواف آن «پرداخته ایم»،درهم شکنیم
و«اصالت ذاتی» و «رسالت حیاتی» خویش را «بیابیم»
و چون «مهر فروزان» بر سینه «سپهرِ دوران» «بتابیم»!
#شفیعی_مطهر
—----------------------------------
دُردانه: دانه دُر،مروارید بزرگ و گرانبها،مردارید یکتا
مکنون: پوشیده و پنهان کرده،پنهان داشته شده
شوخ(شوخه): چرک،چرکینی،چرک بدن
تشتُّت: پریشانی،پراکندگی
مستور: پوشیده،درپرده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
https://t.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 853)
«اصالت ذاتی» و «رسالت حیاتی»
انسان ها چون «دانه های زیتون» و «دُردانه های مکنون» هستند.
تنها هنگامی «جوهر جان» و «گوهر گران» خود را بروز می دهند،
که از «شوخه بستگی» و «شاخه وابستگی»
«وارسته» و «درهم شکسته» شوند.
کسی که با «هزار رشته» به دنیا «آغشته» است،
«جانش،اسیر» و «پایش در زنجیر» است.
او هرگز نمی تواند «در سپهر، پرواز» کند
و با «مهر، همراز» گردد.
بیاییم با «خداباوری» و «خودباروری»،
«بُتِ غرور» و این «تشتّتِ مستور» را
که از خویش «ساخته ایم»
و عمری به طواف آن «پرداخته ایم»،درهم شکنیم
و«اصالت ذاتی» و «رسالت حیاتی» خویش را «بیابیم»
و چون «مهر فروزان» بر سینه «سپهرِ دوران» «بتابیم»!
#شفیعی_مطهر
—----------------------------------
دُردانه: دانه دُر،مروارید بزرگ و گرانبها،مردارید یکتا
مکنون: پوشیده و پنهان کرده،پنهان داشته شده
شوخ(شوخه): چرک،چرکینی،چرک بدن
تشتُّت: پریشانی،پراکندگی
مستور: پوشیده،درپرده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
https://t.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد852 )
«بازتولید بیداد» و «تمجیدِ استبداد»!
«خودکامگی» و «از خود بیگانگی»،
خوی و خصلتی نیست که تنها در ذاتِ «شهریاران» و «کارگزاران» باشد،
بلکه هر جامعه «سربه زیر» و «ستم پذیر»،
برای «سلاطینِ ستمگر» و «مَُستبدّینِ تاجور»
«برترین همراه» و «بهترین پرورشگاه» است.
هر «سُلطانِ غدّار» و « انسان قدرتمدار»،
که «خشمِ قدرت» را دور از «چشمِ نظارت» ببیند،
و «زمینه بیداد» و «زمانه استبداد» را در مردم بیابد،
«بادِ بُروت» در نهادش چون «بشکه باروت»منفجر می شود
و «خلقِ خاموش» و «جامعه حلقه به گوش» را به زیر سلطه می آورد!
جامعه «کافته» و «توسعه نیافته»،
حتّی از یک «دادخواه علّامه»،«شاه خودکامه» می سازد.
چنین مردمی برای «بازتولید بیداد» و «تمجیدِ استبداد» ،
هم «اعتقاد» دارند و هم «استعداد».
«نهالِ بیداد» و «خیال استبداد» را
باید هم از «ریشه»خشکاند و هم در «اندیشه»!
«زمینه رویش این نهال» و «زمانه یورشِ این خیال» را باید از بین برد.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
تمجید: بزرگ شمردن،کسی را به بزرگی نسبت دادن،گرامی شمردن
غدّار: بسیار حیله گر،بی وفا، خائن، فریبکار
بادِ بُروت: عُجب و تکبُّر و غرور،لاف زدن
کافته: شکافته،ترکیده،افسرده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد851 )
«شاهی» که به «یک شاهی» نیرزید!
من «شهریاری» را دیدم در «شهرِ یاری»!
که در میان میلیون ها از «تن ها»،«تنها» ماند!
و به «گاهِ نیاز» حتی هیچ «دُژآگاه دغلباز»
نه او را «یاری» و نه با او «همکاری» کرد!
زیرا او برای «آبادیِ شهر» آمده بود و «آزادیِ دهر»!
ولی هر چه «زمین گشت» و «زمان گذشت»،
او نه در «گفتارش»،بلکه در «رفتارش»،
«از داد زدود» و «بر بیداد افزود».
بنابراین «غرورِ خودکامگی» و «شرورِ از خودبیگانگی» کاری کرد،
که مردم،«سکّه شاهی» و «سبیکه شاهنشاهی»را،
به «چیزی» و «پشیزی» نخریدند
و «شاهی» را به «یک شاهی»نسنجیدند!
این «سرشتِ تباه» و «سرنوشتِ سیاه»همه خودکامگانی است،
که تا «تاجِ همایونی» را در «تاراجِ سرنگونی» نبینند،
صدایِ «خلقِ محروم» را از «حلقِ مظلوم» نمی شنوند!
اینان تا «مرزِ سَقَط» را نبینند، «طرزِ سقوط» را نمی فهمند
و «خروشِ سهمگینِ» را با «گوشِ سنگینِ» درک نمی کنند.
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
شاهی: واحد پول خُرد در ایران،یک بیستم ریال،پنج دینار
دُژآگاه: بداندیش،بددل،بدخو،نادان و بی تربیت
گشت: گردید،گردش کرد،چرخید
سبیکه: شمش،شوشه زر و سیم،تکه سیم یا زر
پشیز: پولک،پول خُرد، فلزی کم ارزش،پول سیاه
سَقَط: فضیحت و رسوایی،مُردن و تلف شدن حیوان
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد850)
«مسابقه» در «حُسنِ سابقه»!
عمری کوشیدم «از ریشه برویَم» و «راه اندیشه بپویَم»،
همیشه دغدغه ام این بود که در «پویِشِ راه» و «جویِشِ همراه»،
«رهبری نیکو» یا «رهروی پرتکاپو»
«بیابم» و با یاری او به سوی هدف «بشتابم».
می خواستم کسی را بیابم که از او «نرنجم» و خود را با او «بسنجم»
و بکوشم هماره از او راه را «بهتر بپویم» و هدف را «برتر بجویم».
با این «آمال واهی» یا «خیال خودآگاهی»،
«بسی تاختم» و «بسیاری را شناختم»،
ولی هر چه «بیشتر شتافتم»،«کمتر یافتم»!
سرانجام تنها «رهرو همراه» و «رهبر سربه راه» را
نه در «زمانه و زمینه»،که در «سیمای آیینه» یافتم.
تنها کسی را که من می توانم هر «روز» به صورت «کارآموز»
«سیمایش را بنگرم» و «یاسایش را بنگارم»
و راه را «با مشقّت بپویم» و از او «سبقت بجویم» ،
همان کسی است که از «درون آیینه»،«بدون کینه»
برای من نه «سرگران»،که «دل نگران» است.
او تنها رقیب است که «امروزِِ من» باید بهتر از «دیروزِ او» باشد.
او تنها «هماوَرد» در این تنها «نبرد» است،
که من باید در «حُسنِ سابقه» با او «مسابقه» بدهم!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
سابقه: پیشینه
یاسا: قاعده و قانون،حکم و اوامر پادشاه
سرگران: سرسنگین،ناخشنود،خشمناک،مغرور،مست
هماورد :حریف، هم نبرد
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد850)
«مسابقه» در «حُسنِ سابقه»!
عمری کوشیدم «از ریشه برویَم» و «راه اندیشه بپویَم»،
همیشه دغدغه ام این بود که در «پویِشِ راه» و «جویِشِ همراه»،
«رهبری نیکو» یا «رهروی پرتکاپو»
«بیابم» و با یاری او به سوی هدف «بشتابم».
می خواستم کسی را بیابم که از او «نرنجم» و خود را با او «بسنجم»
و بکوشم هماره از او راه را «بهتر بپویم» و هدف را «برتر بجویم».
با این «آمال واهی» یا «خیال خودآگاهی»،
«بسی تاختم» و «بسیاری را شناختم»،
ولی هر چه «بیشتر شتافتم»،«کمتر یافتم»!
سرانجام تنها «رهرو همراه» و «رهبر سربه راه» را
نه در «زمانه و زمینه»،که در «سیمای آیینه» یافتم.
تنها کسی را که من می توانم هر «روز» به صورت «کارآموز»
«سیمایش را بنگرم» و «یاسایش را بنگارم»
و راه را «با مشقّت بپویم» و از او «سبقت بجویم» ،
همان کسی است که از «درون آیینه»،«بدون کینه»
برای من نه «سرگران»،که «دل نگران» است.
او تنها رقیب است که «امروزِِ من» باید بهتر از «دیروزِ او» باشد.
او تنها «هماوَرد» در این تنها «نبرد» است،
که من باید در «حُسنِ سابقه» با او «مسابقه» بدهم!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
سابقه: پیشینه
یاسا: قاعده و قانون،حکم و اوامر پادشاه
سرگران: سرسنگین،ناخشنود،خشمناک،مغرور،مست
هماورد :حریف، هم نبرد
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 849)
«بنیانِ دالّ» و «راژمانِ استدلال»!
زندانی واقعی کسی است که «اسیرِ حیله های هوس» است،
نه آن که «درگیر میله های محبس» است.
چه بسیار انسان های «شاد» و به ظاهر «آزاد»،
که نه «امیرِ فهم»،که «اسیرِ وهم» اند.
آنان که در دامِ «پندارهای پوسیده» و «انگارهای بیوسیده» درمانده اند،
برای «تحمُّلِ اسارت» و «تذلّلِ حقارت»،
نه به «زنجیر» نیاز دارند و نه به «تحقیر»!
«افکارِ موهوم» و «پندارِ مسموم»،
«از هر بندی،نژندتر» و «از هر کمندی،پایبندتر» است!
هر «بانی ساخت» اگر بدون «مبانی شناخت»،
«جذرِ ریشه ای را بنشاند» و «بذرِ اندیشه ای را بیفشاند»،
قطعا «حاصلی جز حِرمان» و «محصولی جز خُسران» برنمی دارد.
«هر عصر و همیشه»،«قصرِ اندیشه»،
«پایه ای پایدارتر» و «سازمایه ای استوارتر»
از «بنیانِ دالّ» و «راژمانِ استدلال»ندارد!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------------
بُنیان: بنیاد،شالوده،پی،بناء
دالّ: دلالت کننده،راهنمایی کننده،راه نماینده
حِرمان:نومیدی،بی بهرگی
راژمان: دستگاه،سیستم،نظام
انگار:(انگاره):پندار،تصوّر،فکر و خیال،افسانه،سرگذشت
بیوسیده: مورد طمع،مایه دلخوشی
تذلُّل: خود را خوار و ذلیل نشان دادن،اظهار خواری،خواری و زبونی
نژند: اندوهگین،افسرده،پژمرده،سرگشته،خشمگین
جذر: بیخ، ریشه، اصل
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 848)
«ایستایی» و «میرایی»!
هر انسانِ «فکور» و «ذی شعور»،
در عرصه «آفرینش» ناگزیر از «گزینش» است؛
چون همه «پدیده ها» و «آفریده ها» در حالِ شُدن هستند.
همه «جهان» از جمله «انسان»
در «حالِ تغییر» است و در «خیالِ تاثیر» .
بنابراین هر انسانِ «عاجز از تغییر» و «حاجز از تاثیر»،
یا باید «عوض» شود،یا «عوضی»!
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 847)
از «جَنین» تا «جِنان»!
من سالهاست که «جهان را ديده ام» ، اما معنای این«بیان را نفهمیدهام»،
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 846)
«خُشونت» نمادی از «رُعونت»!

----------------------------------------------
رُعونت: نادانی،کم عقلی،سستی،یاوه سرایی
جالیز: کشتزار خربزع و هندوانه و خیار و....
هنگ: زور،قدرت،سنگینی/ گروه
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد844 )
«گوهرِ کرامت» و «جوهرِ شخصیّت»
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد843 )
«اعتماد» یا «اعتقاد»؟!
گمشده این نسل «اعتماد» است، نه «اعتقاد»!
در این «عصرِ دروغ» و «حصرِ نبوغ»،
«نسلِ نو» و «قشرِ پیشرو» می بینند،
که «اربابِ دستار» و «اصحابِ انحصار»،
نه «رفتار»هایشان،«گفتار»هایشان را تایید می کند
و نه «نهفته»هایشان ، «گفته»هایشان را!
بین«دعا» تا «ادّعا»،
«فاصله ای است به درازای «نفاق» تا «اِنفاق»،
در این صورت نه بر «اعتماد»ها، «اعتقاد»ی دارند،
و نه بر «اعتقاد»ها، «اعتماد»ي.
نسل جوان امروز،«حال» را می نگرند،نه «قال» را،
از «تحجُّر» و «تظاهُر» بیزارند
و به «تفکُّر» و «تدبّر» روی می آرند.
مبلّغان باید به جای «اِشباعِ گوش» به «اقناعِ هوش» بپردازند.
به جای نشان دادنِ «بُرهانِ یال و کوپال»،باید « زبانِ استدلال» گشود.
جوان امروز نه در «باورِ قفس» می گنجد و نه در «خاطرِ محبس».
او «بر اوجِ آسمان سرمی ساید» و «بر موجِ آرمان می آساید».
جوان می خواهد خود تجربه کند که نه «سراب،آب» دارد و نه «مُرداب،شتاب»!
گاه دل را بر «رَخشِ خیال می نشانَد» و تا «آذرَخشِ آمال می رانَد».
بیاییم به او اجازه دهیم خود «ببیند» و خود «بیندیشد»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
یال و کوپال: کنایه از تن و توش و بُرز و بالا و زور بازو
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد842 )
«تغییر» یا «تدمیر»؟!
در «دارِ گردون» و در «مدارِ قرون»
تنها اصلی که «ثبات» و قابلیتِ «اثبات» دارد،
«اصلِ تغییر» و «فصلِ تدبیر» است.
هر که از «کاروانِ تغییر بازمانَد»، در «طوفانِ تقدیر درمی مانَد».
زمان،«رودی جاری» است که در گوش زمین «سرودی ساری» می سراید.
در این «رودِ روان» و «دریای خروشان»،
هر که با «شنا»،«آشنا» نیست،
در «خیزابِ خلوت» و «غرقابِ غفلت»غرق می شود.
«گردانه زمان» و «گردونه زمین»،
نه «سَرِ ایستایی» دارد و نه «سِیرِ قَهقرایی».
«انسانِ رهرو» باید «نو به نو»،
«پا به پای زمان» و «پو به پویِ زمین»،
هر «لحظه» و هر «لمحه»،
یا «تغییر» را بپذیرد،یا «تدمیر» را!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
دار: خانه،سرا
مدار: جای دورزدن و گردش،آنچه چیزی بر آن می گردد
ساری: رونده در شب ،نفوذکننده
خیزاب: موج،کوهه آب
خلوت: تنهایی،جای خالی از غیر
پو: پویه،دو،رفتار تند
لمحه: یک بار نگریستن با شتاب به چیزی نظرکردن،چشم برهم زدن
تدمیر: هلاک کردن،تباه ساختن،نابودکردن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد841 )
«غنچه های لبخند» بر «لب های نژند»!
مهر و محبت ،«مایه ای بی کرانه» و «سرمايه اي جاودانه» است،
كه انسان هيچ گاه از «هزينه كردن» و «بیشینه کردن» آن پشيمان نمی شود.
محبّت،«خارها را گُل» و «دارها را پُل» می کند.
محبت به آسمان،«رفعت» می آموزد و به صحرا،«عظمت».
محبت به سپیده،«عصمت» می بخشد و به جنگل،«حشمت».
محبت،به باران «سخاوت» می آموزد و به گلبرگ ،«لطافت».
محبت ،به صبح،«صداقت» می دهد و به صخره،«صلابت».
محبت به رود ،«کوشش» می آموزد و به چشمه،«جوشش».
محبت،«سراب را سیراب» می سازد
و «گلبرگ های کتاب را پُر از دُرواژه های ناب».
محبت با «دست های نور» گیسوی سیاهِ «شب دَیجور» را «می گشاید»
و چکامه سپید روز را «می سراید».
محبت می تواند خواب سبز دشت ها را «تعبیر» و رویای آبی دریاها را «تفسیر» کند.
محبت، «خونِ سپیدِ کهکشانِ عزّت» را بر
«بلندایِ سقفِ سیاهِ شبِ ذلّت» «می ریزد»
و آبشارِ سیمگونِ سپیده سحر را با زُلال نور «درمی آمیزد».
محبّت، «پویاتر از نسیم» و «پایاتر از تسنیم»،
«بهار انسانیّت را طراوت» می بخشد و «نهال بشریّت را لطافت».
محبّت ،از «خداوندان خشم و خشونت» و «قدرتمداران قساوت و قسوت»
می تواند «پویندگان دیار آیینه و آب» و «جویندگان سرچشمه آفتاب» بسازد.
بیاییم از «خارهای خشونت» ،«گلبرگ های محبّت» «برویانیم»
و بر «لب های نژند»،«غنچه های لبخند» «بنشانیم»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
نژند: اندوهگین،افسرده، پژمرده، سرگشته، خشمگین
بیشینه کردن: افزودن آن،زیادکردن آن
دَیجور: تاریک،تاریکی شب
تسنیم: نام چشمه ای در بهشت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد840 )
«دهرِغُصّه ها» و «شهر قصّه ها»
من «زاغِ غُصّه ها» و «كلاغ قِصّه ها»را
نه در «تاب های کوکی»،که در «کتاب های كودكي»ديدم،
كه هم «پر و بال» داشت و هم «آرزوي وصال»؛
اما نه به «خانه اش» رسيد ،نه به «آشيانه اش»؛
زيرا در «دهرِ غُصّه ها» و «شهر قصّه ها» مانده بود.
قصّه ها،«حاملِ تَمثیل» اند و «قابلِ تَاویل».
«قصّه ها را می سازند»،تا با آن «غُصّه ها را بپردازند».
گاهی «حکایتی»،«آیتی» است
از «حقیقتِ وجود» و «واقعیتِ موجود».
در شهر قصّه ها همه «پدیده ها» و «آفریده ها» با ما سخن می گویند.
آن ها «رازِ هستی» و «آغازِ اَلَستی» را
با «زبانی نمادین» و «بیانی بنیادین»به ما بازمی گویند.
برای «درکِ این زبان» و «فهمِ این بیان»،
باید «هوشی ژرف» و «گوشی شگرف» داشت.
گاهی نمی توان به کتابی بیان نمود
حرفی که یک حکایت کوتاه می زند
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
تاب: بادپیچ،بازپیچ،ریسمانی که دو سر آن را به شاخه درخت یا جایی دیگر ببندند و در آن بنشینند و در هوا به جلو و عقب حرکت کنند
کوک: بخیه بزرگ،به هم دوختن پارچه با نخ و سوزن
دهر: روزگار بی پایان،زمان دراز
تاویل: بازگشت کردن از چیزی،بازگردانیدن،تعلبیر و تفسیر باطن کلام،شرح و بیان
پرداختن: آراستن،فارغ شدن،کارسازی کردن،مرنب کردن
آیت: نشان،نشانه،دلیل،حجت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد839 )
«امید آینده» و «نوید پاینده»!
من «قایق سهراب*» را «زورقی پرشتاب» دیدم،
انباشته از «مسافران خسته» و «مهاجران دل شکسته» ؛
آنان که روي به سوي «روياها» داشتند
و سفر به سوي شهري پشت «دریاها» .
در حالی که اگر شهر رویاها «خوب» و «مطلوب» است،
باید آن را «با ملاک شناخت» و در «همین خاک ساخت»!
این سرزمین، «خانه شید» است و «آشیانه نشید».
ما با این خانه «یگانه» ایم و با دیگر خانه ها،«بیگانه»!
«پناه» و «زادگاه» ما این خاک است.
ما «ریشه در خاک» داریم و «اندیشه در افلاک».
«امید آینده» و «نوید پاینده» را
نه در «فردوس برین»،که باید در «همین سرزمین» بسازیم.
#شفیعی_مطهر
------------------------------------------
شید: نور،روشنایی،آفتاب
نشید: سرود و آواز
*- اشاره به شعری از سهراب سپهری:
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.....
پشت دریا شهری است
که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.
پشت دریاها شهری ست!
قایقی باید ساخت!
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 838)
«تلاشیِ آنی» و «فروپاشیِ ناگهانی»!
در جوامع تحت حاکمیّتِ «شاهی خودکامه» با «سپاهی بی برنامه» ،
که «سِنسورها،خاموش» است و «سوپاپ ها،مخدوش»،
هر لحظه باید چشم به راهِ «انزجارِ توده ها» و «انفجارِ شالوده ها» باشیم.
ای کاش «خشم ها» را می شد با «چشم ها» «دید»
و برای «رفع» و «دفع» آن ها چاره ای «اندیشید»!
«رگ،نمودِ دُمَل» است و «برگ،نمادِ جنگل».
آن گاه که «رگه ای از دُمَلِ فساد» و «برگه ای از جنگلِ بیداد» دیده شود،
باید همه «سوپاپ ها به جوش» آیند و «سِنسورها به خروش»؛
امّا آن گاه که «خُناقِ شَدید» و «اختناقِ سَدید»،
«سوپاپِ دهان ها را بسته» و «سنسورِ قلم ها را شکسته»،
نظام، سرنوشتی جز «تلاشی آنی» و «فروپاشی ناگهانی» ندارد!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
تلاشی: از هم پاشیده شدن،نیست و نابودشدن،اضمحلال
آنی: فوری،بی درنگ،در یک لحظه
سنسور:حساس، حسی، ضبط کننده، عضو حسی، دریافتگر، حسگر، گیرنده یا دریافت کننده خاطرات حسی
سوپاپ: پولک روی دهانه دریچه های سرسیلندر یا در دیگ زودپز برای اطمینان و ایمنی از خطر انفجار
انزجار: بیزاری،به هم برآمدن،نفرت
شالوده: بنیاد،پی دیوار،طرح،نقشه
دُمَل: آبسه،زخم و ورم پر از چرک و خونابه
خُناق: دردِ گلو،دیفتری
اختناق: خفه شدن،گلوگیرشدن،خفگی
سدید: محکم و استوار،راست و درست
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.