هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1095)
«وهمِ سفیه» یا «فهم فقیه»؟!
آن چه «دین را تلاشی» و «آیین را متلاشی» می کند،
نه «لرزشِ کمرِ دخترِ نونهال»،که «قلمِ قاضیِ کهنسال» است.
اینان که در جامعه خود را «ارباب» و «مالکُ الرّقاب» می پندارند،
و سال هاست که «شیره عشیره را دوشیدند»،
آیا «سیره عسیره را نیز نیوشیدند؟»
نه «خارها،خوار»اند و نه «مدارها،دار»!
آن گاه که «وهمِ سفیه» به جای «فهم فقیه» می نشیند،
«تحجُّر» جای «تدبُّر» را می گیرد
و واپسگرایی،«سیمای اسلام را می خراشد» و «بنای نظام را فرومی پاشد»!
فردا که «پابرهنگان کوخ ها برآشوبند» و «ارکان کاخ ها را درهم کوبند»،
آنان که باید پاسخگو باشند،«فقیهان مسئول» اند،نه «سفیهان معلول»!
صدای خش خشِ«برگ های ریزریز» از «جفای پاییز»،
«بی افاده» و با «زبان ساده» می گویند،
که «خشکیدنِ درخت» در این «فصلِ سخت»،
از کدام «ریشه،آب»می خورد و از کدام «اندیشه،سراب»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
وهم: خیال، تصور، گمان، پندار
سفیه: نادان،بی خرد،بی حلم، بدخو
تلاشی: ازهم پاشیده شدن،پراکنده شدن اجزای چیزی،اضمحلال،نیست و نابودشدن
مالک الرّقاب: مهتر و سَروَر
عشیره: قبیله،طایفه
سیره: رفتار، روش، سنّت، سیرت، هنجار
عسیر(عسیره): دشوار،سخت،مشکل
بی افاده: بدون خودنمایی و تکبر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1094)
«ماندگاری ایمان» و «استواری بُنیان»
«ساخت هر پدیده» و «شناخت هر عقیده»،
به «بانی شفیق» و «مبانی دقیق» نیاز دارد.
وقتی شناخت ،«عمیق» و از روی «تحقیق» نباشد،
گاه تو را در «سیمای ماه» می بینند و گاه در «ژرفای چاه»!
بسیاری از «خلافات» و «اختلافات»،
در میان «ابنای بشر» در تحلیل «خیر و شر»،
ریشه در «مبانی شناخت» و «پریشانی پرداخت» دارد.
بیاییم «ساخت اندیشه» را از «شناخت ریشه» بیاغازیم.
نمی توان «عمادِ مدار» را بر «بُنیادِ پندار» بنا کرد.
«ماندگاری ایمان» بر «استواری بُنیان» است.
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
شفیق: مهربان،دلسوز
خلاف: ناسازگاری،مخالفت،ضد موافقت
ابنا: فرزندان،پسران
پرداختن: جلادادن و آراستن،ساختن،مرتب کردن،انجام دادن
عماد: تکیه گاه،ستون،پایه
مدار: جای دورزدن،جایی که چیزی دور می زند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1093)
«آبِ بقا» و «سرابِ فنا»!
چون از «دوران اَلَستی» پای به «جهان هستی» می گذاشتیم،
ما «گریان» بودیم و همه،«خندان».
بیاییم «به گونه ای شایسته» و «نمونه ای بایسته» زیست کنیم،
که «به گاهِ رحیل» در «پگاهِ گُسیل»،
ما «خندان» باشیم و همه ،«گریان».
همه ما «دَمی می آییم» و «بازدَمی می آساییم».
ما «رسالتی بزُرگ بر دوش» داریم و «دلالتی ستُرگ در گوش».
خوشا انسانی که «دلالت را به قَوام» و «رسالت را به انجام» برساند!
این «بازه زمانی» در برابر عمرِ «سازه جهانی»،
«لحظه ای زودگذر» و «لمحه ای مختصر» است.
اینجا «سرابِ فنا» است و آنجا «آبِ بقا»!
اینجا «دقایقی عجولانه می شتابیم» و آنجا «حقایقی جاودانه می یابیم»!
بیاییم این «دم را قیمت» و «بازدم را غنیمت» بدانیم!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
رحیل: کوچ کردن،کوچ،کوچیدن
گُسیل: روانه کردن، فرستادن کسی به جایی
پگاه: زود،سر وقت،صبح زود،سحر
دلالت: راهنمایی،راهنمایی به راه راست
قَوام: هدل،اعتدال،راستی،استواری و پایداری،مایه زیست
لمحه: یک بارنگریستن، به شتاب به چیزی نگاه کردن،چشم به هم زدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1092)
«فراموشی» و «خواب خرگوشی»!
من «گرگی هار» را «بی مهار» دیدم،
که با «لباسِ میش» بدون «هراس و تشویش»
از «محلّه اَمشاسپَندان» وارد «گلّه گوسپندان» شد.
آمدنِ گرگ را نه «چوپانِ غافل» فهمید و نه «سگِ کاهل»!
ولی برخی «برّه های هشیار» از فراز «درّه های کوهسار»،
گرگِ مکّار را «شناختند»،ولی روحیّه خود را «نباختند»!
برّه های «روشنگر» و «پرده در»،
هر چه کوشیدند «چوپانِ ناآگاه» و «سگِ دُژآگاه» را
از «فراموشی» و «خواب خرگوشی» بیدار کنند،
نه «دادشان» اثر کرد و نه «فریادشان».
تا این که گرگِ «حاسِب» در لحظه ای «مُناسِب»،
بر «گلّه مَهجوم»،«هُجوم» آورد
و «گلّه بی سردار» را «تار و مار»
و خوابِ «چوپانِ خُفته» را «آشُفته» کرد!
این است «سرشتِ خودکامگانِ دون» و «سرنوشت شهروندانِ زبون»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
هار: درنده و گزنده،مبتلا به بیماری هاری
اَمشاسپند: فرشته،ملک،ملائکه
دُژآگاه: بداندیش،بددل،بدخو،تندخو،نادان و بی تربیت
حاسِب: شمارنده،حسابگر،شمارگننده
مَهجوم: مورد هجوم قرار گرفته،خیمه ای که طناب های آن گسسته و دیرک های آن به روی هم افتاده باشند
تار و مار: پریشان و پراکنده،از هم پاشیده،زیر و زبر شده،نیست و نابود
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1091)
«ریش های بی ریشه»و«مغزهای بی اندیشه»!
آن جا که «قلمدارها را، دار می زنند»،
«قلمه زارها،زار می زنند».
«خودکامگانِ دون» و «فرمانروایانِ زبون»،
دستانِ «اصحابِ قلم» را «قلم» می کنند ،
ولی «اندیشمندانِ مُنتقِد» و «خردپیشگان مُتعهِّد»
تا «پای دار»،«پایدار» می مانند!
جامعه ای که از «صمیمِ ریشه»،«حریمِ اندیشه» را «پاس ندارد»
و «اَصحابِ اندیشه» و «اَحبابِ خردپیشه» را «سپاس نگزارد»،
ناگزیر باید «قربانی تن» و «ویرانی وطن» را بپذیرد.
آن گاه که «مامِ میهن» و «زمامِ وطن»،
به دست «ریش های بی ریشه» و «مغزهای بی اندیشه» افتد،
از آن پس نه «رویی از رستگاری برای هموندان» است
و نه «بویی از بزرگواری برای شهروندان»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
قلمه: قلم مانند،شاخه درخت که آن را به شکل قلم بُریده، در زمین فرومی کنند تا ریشه کند و سبز شود
صمیم: از روی میل و رغبت و شوق
مام: مادر
زمام: مهار،عنان،افسار
هموند: عضو
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1089)
«شیوایی دهان» و «گویایی زبان»
از «فضای ذِهن» تا «تنگنای دَهَن»،
یک «نُقطه نمادین» و یک «نُکته بنیادین» فاصله هست.
بنابراین تا «ذهن، شکوفا» نشود،نباید «دهن ،گویا» گردد.
«سخنِ جاودانه» از «دهنِ بی پشتوانه» برنمی آید.
سخن، «رایحه ای روح انگیز» و «عطری دلاویز» است،
که از «گلزارِ تفکُّر» در «بهارِ تدبُّر» می تراوَد
و در «غربالِ ذهنِ شکوفا بیخته» و از «استدلالِ دهنِ گویا برانگیخته»می شود.
بیاییم هر سخن را نخست در «ترازوی خرد»و در این «آژوی مُخلَّد» بسنجیم
و سپس «شیوایی دهان» و «گویایی زبان» را با آن بیاراییم.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
بیختن: غربال کردن،سنجیدن
آژو: همّت و غیرت،کوشش،(واژه اوستایی)
مُخلَّد: جاویدان،پاینده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1088)
«قناعت» و «سعادت»
خوشبختی،احساسِ «کفایت به داشته ها» است،نه «رضایت به انباشته ها».
«داشته های بسیار» و «انباشته های تلنبار»،
برای هیچ «بشر»،«چه خیر و چه شر»،
«بی نهایت» و بی نیاز از «شکایت» نیست.
هر کس هر چه «دارد»،«می انبارد»
و باز «دستِ طلب» و «پای تَعَب» دراز می کند
و باز بیشتر «می خواهد»،هر چند از عزّت و آبرو «بکاهد»!
دنیا چون «آبِ شور» است و «سرابِ سرور» .
انسان هر چه بیشتر «بنوشد» و در کسب آن «بکوشد»،
باز «تِشنه تر» و برای جگر،«دِشنه تر» می شود!
بنابراین انسان برای «تحمُّلِ سختی» و «احساسِ خوشبختی» در زندگی
گزیری ندارد جز این که ضمنِ «تلاش» برای کسبِ «معاش»،
به هر چه دارد «قناعت» کند، تا احساسِ «سعادت» کند!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
کفایت: بس کردن، بس بودن، کافی بودن
تلنبار: هر چیز زیاد که روی هم ریخته و انبار شود
تَعَب: رنج،سختی،ماندگی،خستگی،ضدّ راحت
دِشنه: خنجر،کارد تیز و برنده و نوک تیز
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1087)
«شخص» یا «شاخص»؟!
«بهترین عیار» و «برترین معیار»،
برای «ساختِ بینش» و «شناختِ آفرینش»،
«شاخصِ دقیق» است،نه «شخصِ وثیق»!
هیچ «انسان» نمی تواند «میزان» باشد،
هر چند «ترسا» و «پارسا» باشد.
زیرا هیچ «انسان» از بین «شهروندان»،
به طور «مطلق»،«برحق» نیست؛
بنابراین نمی توان «تفکُّر را تدفین» و «تحجُّر را جایگزین» کرد.
هر انسان «سهمی ویژه» از «فهمی آویژه» دارد،
بنابراین برای تشخیصِ «راهِ هدف» از «چاهِ تلف»،
باید با «نورِ خرد»،«دَیجورِ رصد» را روشن کند
و بدون «تلقینِ شخص» به «تبیینِ شاخص» پردازد.
«رمزِ پیروزی» و «رازِ زراندوزیِ» بسیاری از خداوندانِ زور و زر و تزویر،
«پیروی کورکورانه» و «رهروی عامیانه»
«توده عوام» از «ستوده حُکّام» است.
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
شاخص: نمودار،ماخذ،پایه،راهنما،وسیله سنجش
وثیق: محکم، استوار ،مورد اطمینان و وثوق
میزان: ترازو،اندازه،وسیله سنجش
ترسا: ترسنده،بیم دارنده،راهب
تدفین: دفن کردن،به خاک سپردن
تحجُّر: سنگ شدن،سفت شدن،سخت شدن مانند سنگ
آویژه: ویژه،خاص،خالص
تلف: هلاک شدن،نیست شدن،تباه شدن
دَیجور: تاریکی،تیرگی
رَصَد: طریق، راه
تبیین: بیان کردن،آشکارساختن،توضیح و تفسیر
ستوده: پسندیده،ستایش شده
حُکّام: حاکمان،فرمانروایان،جمع حاکم
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1086 )
«بودها» یا «نمودها»؟!
چه زیباست که انسان در «چشمِ مردُم» با «خشم و توهُّم»،
«بسی فور» و «بسیار منفور» باشد،
به خاطر آن چه که «هست» گر چه با «شکست».
...و چه زشت است که در «نگاهِ نگران» و حتّی با «اشتباهِ دیگران»،
«بسی خوب» و «بسیار محبوب» باشد،
به خاطر آن چه که «نیست» و آن گونه که «نزیست»!
هر انسان «بَطنی» دارد و «باطِنی»
و «ظَهری» دارد و «ظاهِری».
باطن را «خدا» می بیند و ظاهر را «خلقِ خدا».
خدا ،«بودها» را می بیند و خلق،«نمودها» را.
انسان اگر «پارسا» باشد و او را «پریسا» پندارند،
بِه که «پریسا» باشد و او را «پارسا» انگارند.
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
فور: بور، رنگ سرخ کم رنگ
بَطن: شکم،میانه چیزی
ظَهر: پشت،مقابلِ بطن،مقابلِ رو
پارسا: پرهیزگار،پاکئدامن،زاهد
پریسا: افسونگر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1084)
«ناره نور» و «مناره شعور»
در «جوامعِ پویا» یکی از بدترین «فجایعِ جانگِزا»،
این است که «صدا و سیما»،در «انزوا» باشد.
این کُرسی نه «خاطِب» دارد و نه «مُخاطب».
با «شکستنِ دیش ها» و «بستنِ دگراندیش ها»،
نمی توان «گوشِ مُفت» و «حلقه به گوشِ هنگُفت» به دست آورد!
امروزه مردم نه تنها «شور»،که «شعور» هم دارند!
بنابراین نمی توان آنان را با «شعر، فریب» داد و با «شعار،نهیب»!
این «مَنبر» می تواند «مُعَنبَر» باشد،
به شرطی که «ندای ناس»از آن شنیده شود،نه «فرمانِ فرناس».
این تریبون که باید «هم گویا» و «هم شنوا» باشد،
بدون هیچ «فَرنود»،تنها «رهنمود» می دهد.
او نه «چشمی برای دیدنِ حقایق» دارد و نه «گوشی برای شنیدنِ سلایق».
صدا و سیما باید «مِلّی» باشد،نه «حِلّی».
این کانون باید «اُلگوی گُفتاوَرد» باشد،نه «سخنگوی یک فرد»!
آن گاه که «افیونِ ملّت» و «تریبون قدرت» شود،
از آن پس دیگر «صدا و سیمای میلی» است و «بلای ویلی».
در این صورت نه «اراده مردُم»،که «قلّاده توهُّم» است،
که بر آن «فرمان می راند» و «سُکّان می گرداند».
این «جعبه جادو» است،که با «شعار و هیاهو»،
«سبزکیشان را می فریبد» و «دگراندیشان را برنمی شکیبد».
اگر این تریبون «صدای مردُم» و «سیمای تفاهُم» باشد،
«پیامش بر دل ها می نشیند» و «کلامش محفل ها می آفریند».
در این تریبون هر «صدایی باید شنیده» و هر «سیمایی باید دیده» شود.
صدا و سیما باید «ناره نور» باشد و «مناره شعور»،
نه در «حصارِ انحصار» و «انکارِ ابتکار».
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------------
ناره: زبانه ترازو یا قپان
خاطب: سخنران،خطبه خوان
نهیب: ترس، بیم، هراس ،تشر
مُعَنبر: عنبرین، عبیرآلوده،خوشبو
فَرناس: غافل،نادان،خواب آلود
فرنود: دلیل، برهان ،حجت
حِلّه: محلّه،کوی،(حِلّی: محلّی،زبان بخشی از مردم،نه همه)
گُفتاوَرد: مناظره،گفتگو
افیون: تریاک، شیره خشخاش
ویل: فرارسیدن شر و بدی، هلاک، مصیبت،سختی
قلّاده: گردن بند،آنچه به گردن آویزند،افسار
توهُّم: گمان بردن،خیال و گمان کردن
سُکّان: دنباله کشتی،آلتی در دنباله کشتی برای حرکت دادن کشتی از سمتی به سمتی دیگر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1083)
«جامِ زمان» و «پیامِ زمین»!
هر «انسان»،«چه پیر و چه جوان»
و هر «کودک» هر چند «کوچک»،
برای ورق زدنِ «برگ های هدرشده» و «گلبرگ های پَرپَرشده» دفترِ عمر،
نه «تاب»،که بسی «شتاب» دارد.
او «زمانِ حالِ رونده را تلف»می کند و «دورانِ وصالِ آینده را هدف»می پندارد.
گویی «عروسِ هدف» و «وِنوسِ شعف»،
تنها در واپسین «صفحه هستی» از این «صحیفه اَلَستی»،
«خفته» و «نهفته» است.
غافل از این که «روزهای زندگی» چون «رودهای ارزندگی»
«نگران» و «شتابان» می گذرد.
هر قطره از «جامِ زمان را باید نوشید»
و هر واژه از «پیامِ زمین را باید نیوشید».
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
تاب: طاقت،توانایی،قرار و آرام
وِنوس: ربُّ النّوع عشق و جمال در نزد رومی ها و یونانی های قدیم
شَعَف: خوشحالی، شادمانی،خوشدلی
صحیفه: نامه ،ورق کتاب، کتاب کوچک، روزنامه
اَلَست: روز ازل و زمان بی آغاز
نیوشیدن: گوش دادن،شنیدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1082)
«آمونِ مقدّس» یا «قانونِ دادرس»؟
من مردمي را ديدم «سکون گریز» و «قانون ستیز»،
كه تنها آن گاه «عُیون» و «قانون» را
با «اعتقاد» به «یاد» می آورند،
که با هم «درمی آویزند» و «می ستیزند»!
در نگاه آنان ،قانون «خیزی برای کمین» است،نه «دستاویزی برای تمکین»!
قانون تا آن جا «شنُفته» و «پذیرُفته» می شود،
که تنها «سودِ من» را تامین کند،نه «سودای دُشمن» را .
قانون در نگاه اینان،«زار» است و «ابزار».
جامعه آن گاه می تواند از «عادت» بگذرد و به «سعادت» برسد،
که «برترین عیار» و «بهترین معیار»،
برای همه «فرادستان» و «فرودستان»،
نه «آمونِ مقدّس»،که «قانونِ دادرس» باشد.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------
آمون: ربّ النّوع خورشید در نزد مصریان قدیم
عُیون: جمع عین،شغل های بزرگ،کارهای بزرگ
آویز: جنگ،پیکار،نبرد،درآویختن با دشمن
کمین: پنهان شدن به قصد دشمن یا صید و ناگاه به درآمدن،جای پنهان شدن
تمکین: قبول کردن و پذیرفتن ،فرمان کسی را پذیرفتن
سودا: معامله، داد و ستد،خرید و فروش،خیال و آرزو
زار: بد و خراب، نابسامان،شوریده و درهم
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1081)
«صدای شنیدنی» و «خطای بخشیدنی»!
من نه تنها «افرادِ حَسود»،که حتّی «اشخاصِ عَنود» را
برای خود نه «ناقلِ حرام»،که «قابلِ احترام» دیدم.
زيرا آنان نه از «بیمِ جَلب»،که از «صميمِ قَلب»،
بر اين «انگار» و «پندار» هستند،
كه من از آنان «بسی برتر» و «بسیار بهتر» هستم!!
برای هر انسان، «نفرت و نفرینِ حسدورز»،«بهترین اندرز» است.
زیرا اینان چون «مگس» و «کرکس»،
بر روی «باشه های عَفِنِ عیوب» و «لاشه های مُتعفِّنِ معیوب»می نشینند
و گویی از «غیب»،محلِّ «عیب» را به انسان «می نمایانند»
و او را برای «دفعِ درد» و «رفعِ نبرد» «یاری می رسانند».
بیاییم با هر گونه «اعتقاد»،«نقد و انتقاد» را بپذیریم،
گر چه با «شگردِ دشمن» و «گُفتاوَردِ اهریمن» باشد.
دُشمن گر چه «رَیب ها را از پُشت می افزاید»
و «عَیب ها را دُرُشت می نماید»،
ولی کسی که «پیشه صلاح» و «اندیشه اصلاح» دارد،
از دشمن نیز به جای «ترس»،«درس» می گیرد!
«دُشمن» اگر واقعاً «دُشِ من» هم باشد،
«صدای او شنیدنی» و «خطای او بخشیدنی» است!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
عَنود:ستیزه کار،ستیزنده
ناقل: نقل کننده، جابه جا کننده
حرام: ناروا،گناه،ضدّ حلال
باشه: قوش،پرنده ای شکاری و زردچشم و کوچک تر از باز
عَفِن: گندیده،بدبو
گُفتاوَرد: مناظره،گفتگو
رَیب: شک،گمان،تهمت
دُش: ضد،بد و زشت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1080)
بستنِ «چشمه نور» با «کرشمه کور»
خودکامه ای که هر گونه «سور» را «سانسور»
و «حُقوقِ مردُم» را با «عُقوقِ تهاجُم» پاسخ می دهد،
او «جاه را می طلبد» و «وجاهت را می شکند»!
ولی افرادی که «سور را تدلیس» و «سانسور را تقدیس» می کنند،
«فاقِد فهم» اند و «مقلِّدِ وَهم».
کسی که «سانسور را می ستاید»،در حقیقت از انسان، «شعور را می زداید».
آن که خود را «لایقِ دانستن» و «شایقِ توانستن» نمی داند،
برای خویش،«فهم را حرام» و «وَهم را مرام» می پندارد!
کسی که «زلالِ فهمیدن را می نوشد» و برای «کمال اندیشیدن می کوشد»،
«شایسته آیش» است و «بایسته ستایش».
ولی فردی که «فهمیدن را جُرم» و «اندیشیدن را گُرم» می انگارد،
«انسانیّتِ خود را انکار» و «به حیوانیّتِ خویش اقرار» می کند.
زیرا تنها «رازِ برتری» و «امتیاز سروَری» انسان بر حیوان،
«ژرف فهمیدن» و «شگرف اندیشیدن» است.
بستنِ «چشمه نور» با «کرشمه کور»،
«دامی پلید» و «اقدامی عَنید» است،
ولی «ستودنِ این کار» و «پالودنِ این انکار»،
«عملی پوسانه» و «اَمَلی چاپلوسانه» است.
مردمی که «دیروز از تزویر حقارت رَستند»،
«امروز زنجیر اسارت را می پرستند»!
در اینجا «دشوارترین کار» و در عین حال «ماندگارترین ابتکار»،
«تنویرِ افکار» و «تغییرِ رفتار» است!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
کرشمه: ناز،غمزه،اشاره با چشم و ابرو
سور: مهمانی،بزم ،جشن، جشن عروسی
عُقوق: نافرمانی
وجاهت: زیبایی، عزت،وجیه شدن
تدلیس: عوام فریبی
تقدیس: به پاکی ستودن،پاک و منزه کردن
شایق: علاقه مند،راغب،مشتاق
مرام: مقصود ،آرمان،هدف،مراد
آیش: بارورشدن،میوه دادن
گُرم: اندوه، غم ،دلتنگی
عَنید: ستیزه کننده، ناسازگار، مخالف حق
پوسانه: چاپلوسی ،چرب زبانی برای فریب
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1079)
«بانی بیداد» و «قربانی استبداد»!
من مردمی را دیدم «بی رگ» و «بی رنگ»،
با «هویّت هایی پیچیده» و «شخصیّت هایی فروپاشیده» .
نه «اصيل» اند و نه «اصولي»؛
نه در «خاك، ريشه اي» دارند و نه در «افلاك، انديشه اي»؛
چون خاشاكي به روي «آب» و هوايي درون «حُباب»؛
نه «بندي با اَخلاف» دارند و نه «پیوندي با اَسلاف»؛
حلقه اي جداشده از «مامِ زنجير» و مانده در «دامِ تقدير»؛
گاه چون «خسي اسيرِ موج» اند و گاه چون «کرکسي اجیرِ اوج»؛
نه بر «موج ،اختياري» دارند و نه بر «اوج،افتخاري».
این مردم خود «بانی بیداد»اند و «قربانی استبداد»!
برای اینان تنها «راهِ رهایی» و «پگاهِ شکوفایی»،
بازگشت به «سلامتِ عقلانی» و «کرامتِ انسانی» است.
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
بانی: بناکننده،سازنده،بنیانگذار،موسس
اخلاف: جانشینان،بازماندگان،جمع خلف
اسلاف: گذشتگان،پیشینیان،جمع سلف
مام: مادر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1078)
«فهمی از حقیقت» و «سهمی از واقعیّت»
یکی از «نشان های برجسته»برای «انسان های وارسته»،
در «عرصه گفتگو» و «عرضه آرزو»،
این است که هیچ گاه «یقین» ندارند و «تلقین» نمی کنند ،
که تنها آنان «بر حق» و دیگران،«احمق»اند.
بلکه می دانند همه «نظرها» و «باورها»،
«فهمی از حقیقت» و «سهمی از واقعیّت» را دارند.
هیچ انسانی به طورِ «مُطلق»،«برحق» نیست،
بلکه همه «پندارها،نِسبی» و «رفتارها،حِسبی» هستند.
بپذیریم که در جامعه خود و در بین «هموندان»و «شهروندان»،
هیچ کس مطلقاً «خوب یا بد» و «صفر یا صد» نیست.
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
تلقین: فهماندن و یاددادن کلامی به کسی،کسی را وادارکردن به گفتن کلامی
حِسبی: به امید اجر و پاداش از خداوند
هموند: عضو
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1077)
«عرصه کتاب» یا «عرضه کباب»؟!!
مدیرانِ کشوری که «هزینه جنگ» را بر «گنجینه فرهنگ» برتری می بخشند،
مردم را به جای «رفاهِ موعودی» به ژرفای «چاهِ نابودی» می افکنند!
جنگ برای بشر یادگارِ «دورانِ جاهلیّت» و «فُقدانِ عقلانیّت»است.
انسانی که «زبانی پاسخگو» و «بیانی برای گفتگو» دارد،
چه نیازی به «جنگِ جاهلانه» و «تفنگِ دیوانه» دارد؟
ملّتی که «کتاب می خواند»،«اسرارِ آفتاب را می داند»
و خود را از «سراب می رهاند» و به «آب می رساند»!
ولی ملّتی که «عرضه کباب»* را بر «عرصه کتاب» ترجیح می دهد،
ناگزیر «ذلّتِ تباهی» را بر «عزّتِ آگاهی»برمی گزیند.
ملّتی که «اضطرابِ جنگ» را در «کتابِ فرهنگ» می خوانَد،
می داند که جنگ جز «ویرانی جهان» و «پریشانی انسان» در برندارد.
بیاییم «قصّه پُرغُصّه جنگ» و «حِصِّه پُرجُثّه نیرنگ» را
برای «بیداری فرزندان» و «هشیاری ورجاوندان» بنویسیم.
«حصّه هایی» برای «آگاهی و بیداری» و «دادخواهی و هوشیاری»،
نه «قصّه هایی» برای «لالایی خواب» و «فریبایی سراب»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
* - اشاره به خبری مبنی بر این که در تهران تعدادی از کتاب فروشی ها به کباب فروشی تبدیل شده است!
حِصّه: نصیب،بهره،بخش
جُثّه: بدن،تن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1075)
k
«نهفته ها» و «ناگفته ها»
من دیدم وقتی «درختی افتاد» و یک «سختی رُخ داد».
همه آن را «دیدند» و صدای افتادنش را «شنیدند»،
ولی وقتی «جنگلی انبوه» و «قُللی بشکوه»،
«بتدریج» و بدون «ترویج»،
«سر برمی کشند» و «سقفِ فلک را می خراشند»،
هیچ «فَرناس» آن را «احساس» نمی کند.
بنابراین معمولاً «افتادن» و «رخ دادن» ،
هم «صدا» دارد و هم «سیما» ،
پس آن «دیدنی»است و این «شنیدنی»،
ولی آنچه کمتر «دیده» و «شنیده» می شود،
«صدای بوییدن گُل» است و «سیمای روییدن سُنبُل».
بیاییم «چشمِ جان» و «گوش گران» را بگشاییم،
تا «نهفته ها را بنگریم» و «ناگفته ها را بشنویم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
ترویج: رواج دادن،رونق دادن
فَرناس: غافل، نادان ،خواب آلود
سُنبُل: خوشه، خوشه جو یا گندم
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1074 )
«یاری سختکوش»یا «باری بر دوش»؟!
عُقاب در «اوجِ پرواز» و بر «موجِ معراج»،
نه از «روی دادن» می ترسد و نه از «افتادن».
زیرا او «بال» دارد ،نه «وبال».
عُقاب «ابزارِ عروج» و «اختیارِ خروج» را
نه در «بیرون»،که در «درون» دارد،
نه به «مال» اتّکا دارد و نه به «آمال»!
کسی که «حلقه به گوش همگنان» است و «پای بر دوش دیگران» می گذارد ،
تا بر «قُلّه مقام خروشد» و «حُلّه فرنام درپوشد»،
او نه «امیری عزیز»،که «اسیری فتنه انگیز» است.
آن که «پَرِ پرواز» دارد،به «پایوَر، نیاز» ندارد!
«حلقه به گوش نگران» همیشه «پای بر دوش دیگران» می نهد
تا از «باریکه حقارت» بر «اریکه صدارت» تکیه زند،
ولی «پاک نهادِ آزاداندیش» با تکیه بر «استعدادِ خویش»،
«گام به گام» و با «کمالِ اهتمام»،
به سوی «بُنیادِ بهروزی» و «چکادِ پیروزی»
«راه می گُشاید» و «خودآگاه می پیماید»!
این به «استحقاق» می اندیشد و آن به «طُمطُراق»!
این «شیفته خدمت» است و آن «فریفته قدرت»!
نهایتاً این «یاری سختکوش»است و آن «باری بر دوش»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
معراج: پلّکان ،نردبان
روی دادن: اتفاق افتادن،حادثه،واقعه
اتّکا: تکیه کردن ،پشت دادن و تکیه زدن به چیزی
حُلّه: جامه،لباس نو،جامه بلند که بدن را بپوشاند
پایور: پایه ور،صاحب پایه،صاحب منصب
بُنیاد: پایه،اساس،اصل،شالوده
طُمطُراق: سر و صدا،کرّ و فرّ،خودنمایی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1073 )
«ژنِ خوب» با «وِرژنِ مرغوب»!
در یک «جامعه سالم» با مدیریت یک نظامِ «مردم سالارانه مداوم»،
برای رسیدن به «موجِ موفّقیّت» و «اوجِ مقبولیّت»،
نه «سانسور» وجود دارد و نه «آسانسور»؛
بلکه هر «فرد» با هر گونه «شگَرد»،
می تواند خود به طورِ «آزاد» و در «حدِّ استعداد»،
«پلّکانِ رشد» و «نردبانِ رشاد» را
از «دورانِ کودکی»،«یکی یکی» بپیماید.
در چنین «جامعه ای» هیچ «قائمه ای»،
جز «قانونِ عادلانه» نمی تواند «ستونِ این آشیانه» را برپا نگه دارد
تنها «آیینِ جلالت»،اجرای «موازینِ عدالت» است.
«ژنِ خوب» در هر «وِرژنِ مرغوب»،
جز اتّکا بر «نهاد» و «استعدادِ» خود،
نمی تواند «مقامی برگزیند» و بر کرسیِ «فرنامی بنشیند»!
در این شهر نه کسی «تن» می فروشد و نه «وطن»!
همه «دست ها دستیار»اند و همه «پای ها،پایدار».
«استمرارِ بهروزی» و «استقرارِ پیروزی»،
«سرشتِ معلوم» و «سرنوشتِ محتومِ» این مردم است.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
ژن: عامل انتقال دهندة صفات ارثی
شگرد: روش، طریقه،فن و طرز عمل
رشاد: راستی و ایستادگی و پیروزی
قائمه: ستون پایدار و استوار،ثابت و برقرار
جلالت: بزرگ شدن،بزرگی،عظمت،شوکت
فرنام: عنوان،لقب
نهاد: سرشت،طینت ،خلقت، بنیاد، پی، باطن، درون
مقام: منزلت،رتبه،پایه،جایگاه
سرشت: خوی، نهاد، طینت،فطرت
محتوم: حتمی، ثابت و استوار
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1072)
«مُعتقِد» یا «مُنتقِد»؟!
نه «موران» با هم سخن می گویند و نه «زنبوران»؛
امّا همه با هم «آشیانه دارند» و «دانه می انبارند».
آدمیان این شهر هم با هم «گفت و گو» دارند و هم «های و هو»،
ولی به جای «گزینه تفاهُم»،گویی «زمینه تهاجُم» دارند!
همه هم «زبان گویا» دارند و هم «بیان پویا»،
ولی نداشتن زبان مشترک «دیده ها را کور» و «دل ها را از هم دور» می کند.
انسان با دیگران باید به جای «تقابُلِ خشم انگیز» به «تعامُلِ مهرآمیز» پردازد
و به جای «ترکِ خالف» به «درکِ مخالف» دست یازد.
هر انسان حق دارد نسبت به «نظر» یا «باور» ما
«مُعتقِد» یا «مُنتقِد» باشد.
دگراندیشی نه «جُرم» است و نه «جریمه» دارد.
اگر «دیده ها» و «شنیده ها»ی خود را با دیگری عوض می کردیم،
چه بسا ما نیز دنیا را چون او «می دیدیم» و چون او «می اندیشیدیم».
بنابراین بکوشیم بین «خلاف» و «اختلاف» فرق بگذاریم.
اختلاف فکری لازمه «سبزکیشی» و «آزاداندیشی» است.
دگراندیشی برای انسانِ «فکور» و «ذی شعور» امری اجتناب ناپذیر است.
در جوامع زنده و پویا هر «شهروند آزاد» و «ورجاوندِ نقّاد» حق دارد
متفاوت با دیگران «هر زمینه را ببیند» و «هر گزینه را برگزیند».
«وحدت فکر» و «خلوتِ بِکر» تنها در دو جامعه وجود دارد:
«گلّه گوسپندان» و «محلّه گورستان»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
مُنتقِد: انتقادکننده،نقدکننده
خالف: گول،احمق،نانجیب
خلاف: ناحق و دروغ،ضد قانون
بِکر: تازه و دست نخورده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1071)
«نیرنگ سیاست» با «رنگ قداست»
جنگ،شایسته «وحوش» است،نه «انسانِ باهوش».
انسان هم «بُرهانِ عقل» دارد و هم «توانِ نقل»،
بنابراین می تواند با همه «ابنای بشر» در همه امورِ «خیر و شر»،
به جای «تقابُلِ وحشیانه» به «تعامُلِ صمیمانه» بپردازد.
حتّی «توسعه غَدر» را با «سعه صَدر» می توان درمان کرد.
صلح نه به معنی «نبودِ جنگ»،که به معنی «نمودِ فرهنگ»است.
پیش زمینه صلح،«قرارِ قیادت» بر پایه «استقرار عدالت» است.
خشونت،خشونت است،چه با «پرتابِ سنگ» و چه با «عتابِ تُفنگ».
انگیزه بسیاری از جنگ ها با«نیرنگ سیاست»،ولی با «رنگ قداست» است.
هیچ گاه نمی توان «جنایتِ مُطلَق» را حتّی با توسُّل به «آیت حق»
از «سیمای جنگ» و «بلای تفنگ» زدود!
علّت بسیاری از «پیکارهای بشر»،«انکارهای شَر» است.
«ستیزه های بیهوده» مولودِ «انگیزه های آلوده» است.
تنها «جنگِ مُجاز» و «آهنگِ تاخت و تاز»،
«دفاع از آزادی» و «نزاع با شیّادی» است.
تنها جنگی که بشر باید بدان «دست یازد» و در راه آن «جان بازد»،
پیکار با «اهریمنِ جنگ» و «دشمن فرهنگ» است!
از «زبان تفنگ،خون» می چکد و از «بیانِ فرهنگ،قانون».
بیاییم بر «ظرافتِ تحمُّل» و «ظرفیّتِ تعامُل» بیفزاییم،
تا بتوانیم «ریشه رعونت» و «اندیشه خشونت» را
از بین «دوستان بصیرت» و «بوستان بشریت» برکَنیم!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------
ابنا: پسران،(ابنای بشر: آدمی زادگان)
غَدر:خیانت ،بی وفایی، فریب، حیله،پیمان شکستن
قیادت:رهبری، راهنمایی ،پیشوایی
عتاب: خشم گرفتن ،درشتی کردن
دست یازیدن:دست درازکردن به سوی چیزی،اقدام کردن
رعونت: احمق شدن، نادانی، کم عقلی، سستی ،یاوه سرایی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1070)
«آرایه نور» و «پیرایه شعور»
شناختِ «جهل» بسیار «سهل» است،
ولی آن گاه که «خودکامگانِ شریر» و «خداوندانِ زور و زر و تزویر»،
جهل را با «نیرنگِ سیاست» به «رنگِ قداست» می آلایند،
جهل ،«لباسِ آیین می پوشد» و با «داسِ دین می خروشد» .
در این جا«دانایی جزایی سنگین» در بَردارد و «نادانی،حلوایی شیرین»!
ذهن های «علیل» از «تحلیل» درمی مانند
و «دانش ها،سَتَروَن» می شوند و «پژوهش ها،اَلکَن»!
«دیدن،جُرم» است و «اندیشیدن،جریمه» دارد!
جاهل،«تحمُّلِ اسارت را صواب» و «تذلُّلِ در برابرِ امارت را ثواب» می پندارد!
او «قصیده ذلّت» را «به قصدِ قُربت» می پذیرد
و «تازیانه حماقت» را «نشانه لیاقت» می انگارد.
«تنها علّامه دهر»،«حاکم خودکامه شهر» است.
دیگران نه «حقِّ فهمیدن» دارند و نه «رمقِ اندیشیدن».
یک نفر به جای همه هم «فکر» می کند و هم «ذکر»!
بیاییم در «پیکار با اوهام» در «نخستین گام»،
از «ساحتِ جهل» و «مساحتِ مَهل»،
«ننگِ سیاست» و «رنگِ قداست» را «بزداییم»
و انسانیت را با «آرایه نور» و «پیرایه شعور» «بیاراییم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------
آرایه: زیور و زینت
پیرایه :زیب،زینت،زیور،آرایش
سَتَروَن :نازا،عقیم
صواب: راست و درست،حق،شایسته،لایق،سزاوار،ضدّخطا
تذلُّل: خود را خوار و ذلیل نشان دادن،اظهار خواری و زبونی
امارت: امیرشدن،فرمانروایی
ثواب: مزد،پاداش،جزاء
رمق: باقی جان،نیمه جان
ذکر: یادکردن،بر زبان راندن،مطلبی را بر زبان آوردن
مَهل: آهسته کارکردن،نرمی و آهستگی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1069)
از «ایستگاه تباهی» تا «پگاه آگاهی»
در «هِند»،نه مردی «رِند»،
که گاوی «مقدّس» از روی «هَوَس»،
با کمالِ «میل» رویِ «ریل» می خوابد
و «قطار» را از حرکت به سوی «مطار» بازمی دارد.
هیچ کس نمی تواند او را «برخیزانَد» و از رویِ ریل «بگریزانَد»؛
زیرا گاو،«مقدّس است» و اراده اش محترم تر از «هر کس است» .
چه «داعیِ روشنی» و «تداعیِ مُبرهَنی» است،
«کند و کاو» درباره تشابُهِ «گاو»،
با افرادی که با «توسُّل به مقدّسات» و «تفاُّل با خرافات»،
مردم را از حرکت از «ایستگاه تباهی» به سوی «پگاه آگاهی» بازمی دارند!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------
رِند: زیرک، زرنگ، حیله گر، بی باک، لاابالی
مطار: فرودگاه،جای پرواز،ایستگاه
داعی: دعاکننده،طلب کننده،دعوت کننده
تداعی معانی: از یک معنی به معنی دیگر پی بردن،به یادآوردن یک معنی ،معنی دیگر را
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1068)
«آتشِ آلام» و «عطشِ انتقام»
«زاری»،نتیجه «بیزاری» است.
«سوختنِ سینه» به خاطر «اندوختنِ کینه» است.
«عطشِ انتقام» باعث شعله ورشدن «آتشِ آلام» می شود.
آن که در «سینه خویش»،«کینه دگراندیش» را می پرورد،
«پیش از دشمن» و «بیش از اهریمن»،
خود را «با شکنج می گدازد» و «به رنج می اندازد» .
آن گاه که «سینای سینه» را از «سیمای کینه» می زداییم،
«شمیم بهشتِ جانان»،«نسیم سرشتِ جان» را
«مشکین» و «عطرآگین» می سازد.
«نفرت و نفرین،دل را می آلاید»
و «افرنگ و آفرین،جان را می آراید»!
«موجِ نیک خواهی» در «اوجِ خودآگاهی»،
نخست درونِ خودِ شخص را از «تاریکی ها می پالاید»
و به «نیکی ها می آراید».
سپس «جهان را در بر» و «دیگران را در نظر» می گیرد.
بیاییم «ریشه اوهام» و «اندیشه انتقام» را
«از بُنیاد برانیم» و «در نهاد فرونشانیم» !
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
زاری: زبونی، خواری، ضعف و ناتوانی
سینا:محلی موسی به پیغمبری برگزیده شد و الواح عشره را خداوند بدو اعطا کرد
شمیم:بوی خوش
اَفرَنگ: فرّ و شکوه،زیب و زیبایی،افرند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1067)
«ریشه پستی» و «اندیشه بت پرستی»
در «درازنای زمان» و در «پهنای زمین»
در شکل گیریِ «نظرها» و «باورها»،
آن چه هماره «فراگیر» و در «حالِ تغییر» است،
«پیکره بت ها» است،نه «سیطره بت پرستی»!
بارها «بت ها شکسته» و «دستانِ بتواره ها بسته» می شود،
ولی «ریشه پستی» و «اندیشه بت پرستی»؛
همچنان به عنوان یک «پدیده پایدار» و «عقیده ماندگار»،
در دل ها «رسوب» و مغزها را «مشوب» کرده است.
«طاعتِ حق» و «اطاعتِ مُطلَق»،
تنها ویژه «فَرَهمَندِ لایزال» و «خداوندِ متعال» است.
برای غیر خدا «بندگی»،«سرافکندگی» است!
خودکامه ای که از «شهروندان،طاعت» و از «ورجاوندان،اطاعت» می خواهد،
بُتی «حقیر» است و بُتواره ای «اسیرِ تحقیر»،
اگر چه «خدای وحید را بستاید» و «بر تمنّای توحید بیفزاید».
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
سیطره: چیره شدن،تسلط داشتن،غلبه یافتن
بُتواره: انسان خودکامه که از دیگران پرستش می طلبد
مَشوب: آلوده،آغشته،آمیخته شده
فَرَهمَند: خدای باشکوه،دانا و هوشمند،با شان و شوکت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1066 )
«بانی تغییر» یا «قربانی تقدیر»؟
انسانی که برای شخصیّتِ خویش «عزّت» و «کرامت» قائل است،
آن را با«ذلّتِ گناه نمی آلاید» و با «نکبتِ اِکراه نمی فرساید».
جامعه چُنین کسی را نه به «نِسیِه می انگارد» و نه به «نِسیان می سپارد».
او در «ردِّ عصیان» و در «حدِّ توان»
از «زمین،گناه را می سِتُرَد» و با «زمان راه را می سِپُرَد».
«احساسِ تدبیر را می گیرد» و «اساسِ تغییر را می پذیرد».
بنابراین «بانیِ تغییر» می شود،نه «قربانیِ تقدیر».
«پایه همیشه» و «دستمایه اندیشه» او
«هماهنگی با مناعت» است،نه «همرنگی با جماعت».
جماعتی که خود «می لَنگند»،با راست رُوان «می جنگند».
آنان خویش را در «ساحلِ سلامت» و دیگران را «قابلِ ملامت» می پندارند.
«فقدِ تشویش» در گروی «نقدِ خویش» است.
انسانِ «خودشیفته» و «خویش فریفته»،
«سهلِ شب» است و در «جهلِ مرکَّب».
خود را «کانونِ فضایل» و دگران را «مفتونِ رذایل» می پندارد.
نخستین «گامِ تنزیه» و «اقدامِ تنبیه»،
فرودآمدنِ «گُستاخِ مغرور» از «کاخِ غرور»است.
کسی را می توان «احمق انگاشت»،که خود را «مطلَق پنداشت»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------------------
بانی: بناکننده،سازنده،بنیانگذار
نسیان: فراموشی
مناعت: محکم و استواربودن،بلندنظری
فَقد: گم کردن،از دست دادن
سَهل: زمین نرم و هموار
تنزیه: دورداشتن خود از عیب و آلایش و بدی
تنبیه: بیدارکردن،هوشیارساختن،آگاه کردن کسی بر امری
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1065)
«نُخبگان» و «پَخمگان»!
همیشه و همه جا «فرارِ مغزها» به «مهارِ نغزها» می انجامد.
هر جا که «مغزها می رَمَند»،«بی مغزها به قدرت می رسَند».
جامعه ای که «نُخبگان را قدر نمی دانند»،ناگزیر «پَخمگان را بر صدر می نشانند»!
در بوستانی که «نوگُلان را برانند» و «بلبلان را برنجانند»،
در آن جا «زاغ ها و زغن ها می خوانند» و «اهریمن ها فرمان می رانند»!
هر روز «باغ ،پژمُرده تر» و «راغ،افسُرده تر» می شود.
در آن جا «بهار»،«مهار» است و مردم با «پاییز»،«گلاویز»!
نه «گُل تبسُّمی» دارد و نه «بلبل،ترنُّمی»!
بیاییم «مهار را بگُسِلانیم» و «بهار را برهانیم»!
«با درایت بدرخشیم» و «باغ را طراوت بخشیم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
نُخبه: برگزیده،برگزیده از هر چیز
پَخمه: کودن،کم عقل،کُندفهم،کم هوش
نغز: خوب نیکو لطیف بدیع هر چیز عجیب و بدیع
مهار: افسار،زمام،چوب کوچکی که در پرّه بینی شتر جا می دهند و ریسمان به آن می بندند
گلاویز: آویخته،آویزان،با هم دست به یقه شدن
ترنُِم: آوازخواندن،زمزمه کردن به آواز خوش
گُسِلاندن: پاره کردن،بریدن،گُسیختن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1064)
«جهانی بهتر» و «انسانی برتر»
«غم و اندوه» و «مصیبت های انبوه» ،
نه «آفريده يزداني»، كه «پديده انساني» است.
«پبشنهادِ یزدان» برای «نمادِ انسان» ،
چیدنِ«گُلِ خوشبختی» است،امّا پس از «تحمُّلِ سختی» .
دنیا،«کانونِ تلاش» است بر پایه «قانونِ پاداش».
ما می توانیم از «گِل»،«گُل» برویانیم
و از «خاک»،«تاک»،
امّا همه «رویِش ها» در گرویِ «پویِش ها»است .
نه تنها «بهره های درخت»،که «صخره های سخت» نیز،
در دست انسان های «آزاده» و «بااراده»،
چون «موم،نرم» می شوند و چون «سموم،گرم».
باید با «کار مُدام» و «پیکارِ پِدرام»،
«جهانی بهتر» و «انسانی برتر» بسازیم.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
نماد: نمود، نماینده ،نما
تاک: درخت انگور
پویش: دویدن،به شتاب رفتن
سموم: باد گرم ،باد زهرآگین،باد گرم و خفقان آور
پدرام: خوش و خرم،نیکو و آراسته،فرخ،خجسته،پاینده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1063)
«بهشتِ رفاه» یا «جهنّمِ جانکاه»؟!
هر انسان، «شيفته بهشت» است و «فریفته سرنوشت» ؛
اما هيچ كس نمي خواهد «بميرد» و «مرگ را بپذیرد»؛
در حالي كه بر این «گمان» و «مظان» است ،
که براي رفتن به بهشت نخست بايد «مُرد» و «جان سپُرد»!
تا پس از «خیز» در «روز رستاخیز»،
«نیک اندیشان را به جنانِ خُرّم» و «بدکیشان را به میانِ جهنّم»ببرند.
آنان که در این «کانونِ هستی»،«قانونِ اَلَستی» را می شناسند،
بر این باورند که «انسان» در همین «جهان»،
می تواند خود با «رفتار» و «گفتار»،
هم «باغ رضوان» بسازد و هم «جهنّمِ سوزان»!
هم اکنون نیز اگر «نیک بنگریم» و «باریک بنگاریم»،
جهانِ امروز نیز پر از «بهشت های رفاه» است و «جهنّم های جانکاه»،
که هر دو به دست «آزمندانِ هَرز» یا «ورجاوندانِ خِرَدوَرز» ساخته شده است.
بیاییم با «رفتارِ بهینه» و «گفتارِ بی کینه»،
از این «دنیای خاک و خشتی»،«سرای پاک و بهشتی» بسازیم.
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
فریفته: شیفته،فریب خورده
مظان: جاهای گمان بردن،(جمع مظنّه)
سرنوشت: آن چه از روز ازل برای انسان مقدر شده است
جنان: بهشت ها،(جمع جنّت)
رضوان: خوشنودی،بهشت
باریک: نازک،دقیق
هرز: هرزه، بیهوده ،یاوه، بیکاره ،ولگرد
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1062)
«زیبایی رفتار» یا «فریبایی رُخسار»؟!
هر «زيبا» هماره «خوب» و «مطلوب»نیست ؛
اما هر «پدیده خوب» و «آفریده مطلوب»،
هميشه « زيبا» و «گیرا» است.
«زیبایی» و «فریبایی»،
نه «دلالتی پایا»،که «حالتی گذرا» است.
ممکن است «زیب» به «فریب» بینجامد
و «زیبایی» به «فریبایی»؛
امّا «وجودِ خوب» و «موجودِ مطلوب»،
«زیبنده» هست ،ولی «فریبنده» نیست!
زیبایی ،احتمالاً «وام» دارد،امّا «دوام» ندارد!
زیبا،«جذّاب» و موردِ «اِعجاب» است،
ولی تنها «چشم را می نوازد» و «دل را به وسوسه می اندازد»!
گاه چشمِ خرد را «کور» و از تفکر «دور» می سازد!
زیبایی،«احساس را برمی انگیزد» و «با حواس درمی آویزد»!
چه خوب است انسان، «محبوبِ دل ها» باشد،نه «مغضوبِ محفل ها»!
ولی محبوبیّتی مبتنی بر «زیبایی رفتار»،نه «فریبایی رُخسار»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
وام: قرض،دین،(زیبا ممکن است وامدار کسی باشد)
زیب: زیور،زینت،آرایش
اِعجاب: به شگفت آوردن کسی،خودبینی،خودپسندی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1061 )
«محروم از بهبودی» و «محکوم به نابودی»
در «نبردی کَسبی»، «نعلِ اسبي»
به علتِ «سُستی میخ» از «بیخ» افتاد .
در نتیجه نه تنها «اسبِ زار»،که «اسب سوار» نیز فروافتاد!
با «افتادنِ دستار»،«از سرِ سردار»،
رشته فرماندهی «از هم گُسست» و سپاه «درهم شکست»!
«تاجوَری هبوط» و در نتیجه «کشوری سقوط» کرد!
اگر «نعلبندِ ملول» به عنوان یک «شهروندِ مسئول»،
در حاکمان،«کفایت» و در خاطرِ خود «رضایت» می دید،
در «کارش،دقیق تر» عمل می کرد و در «ابتکارش،عمیق تر»!
بنابراین حتّی«دلسوزی یک شهروند» به یک «پیروزی فرهمند» می انجامید!
گاه «استواریِ یک میخ» می تواند به «ماندگاریِ یک تاریخ» بینجامد!
کشوری که در حاکمانش،«کفایت» و در مردمانش،«رضایت» نباشد،
«محروم از بهبودی» و «محکوم به نابودی»است!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
کَسب: حاصل کردن، به دست آوردن،(جنگی برای کسب قدرت)
دستار: دستمال،شال،مندیل،عمامه،بروفه
هبوط: فرودآمدن
ملول: افسرده، اندوهگین، دلتنگ، بیزار
فرهمند: باشکوه،دانا و هوشمند،با شان و شوکت
کفایت: قابلیت، لیاقت ،شایستگی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1060 )
«ننگِ حقارت» و «شَرَنگِ اسارت»
من «دشتِ پُرگُل و گياهِ قالی» و این «گُلگشتِ سرسبزِ عالی» را
«بسی مُلوَّن»،ولی «بسیار سَتَروَن» ديدم،
زیرا اگر همه «ابرهاي آسمان» به همراهِ «باد و بوران» هم بر آن ببارند ،
آن ها نه «مي رويَند» و نه «مي بويَند»؛
زيرا آنان را كه «دستِ حقیر»، «پاي تحقير»
بر سرشان «مي سايد»، قُدرتِ هر گونه رشد را از آنان «مي رُبايد».
انسانی که «ننگِ حقارت» و «شرنگِ اسارت» را بِچشد،
«ریشه رویِش» و «اندیشه پویِش» در او می میرد!
«کرامتِ انسانی» و «سلامتِ نفسانی»،
«کالایی گران» و «کیمیایی شایگان» است،
که اگر انسان آن را «ببازد»،دیگر نمی تواند «سربرافرازد»!
انسان اگر «مردانه بمیرد»،به که «ذلیلانه حقارت را بپذیرد»،
زیرا او در این صورت نه تنها از «عِمادِ عقلانیّت»،
که از «چکادِ انسانیّت»نیز فرومی افتد.
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
شَرَنگ: سم،زهر،حنظل،هر چیز تلخ
مُلوَّن: رنگارنگ،رنگ آمیزی شده
سَتَروَن: نازاینده،نازا،عقیم
بوران: باد شدید همراه با برف و باران
عِماد: تکیه گاه،بناهای بلند
چکاد: قله کوه،بالای کوه،تارک،فرق سر،بالای پیشانی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1059 )
«کرامتِ انسانی» و «عدالتِ راژمانی»
در «عرصه آفرينش» و «عرضه گزینش»،
هر انسان «قَطعه اي از پازل» و «نَطعِه ای از شَمایلِ» جهانِ هستي است.
مهم نه «بافتارِ پازل» است و نه «ساختارِ شمایل»،
بل كه مهم اين است كه هر كس «جايگاهِ شايسته» و «پایگاهِ بایسته» خود را
به خوبي «بشناسد» و از پذيرشِ نقشِ خود «نهراسد».
نوع نقش مهم نیست،مهم این است که
نقشی را که «کارگردانِ هستی» و «پایندانِ اَلَستی»
بر عهده ما نهاده چگونه «بازی» و با جهانِ هستی «همنوازی» می کنیم!
مهم نیست در «سیمای شاه» باشی یا در «ژرفای چاه»،
امّا مهم این است که «داد» می کنی یا «بیداد»!
مهم نیست «ژنِ خوب» داری با عالی ترین «ورژنِ مرغوب»،
مهم این که در دریای وجودت «کرامتِ انسانی»موج می زند یا «لئامتِ حیوانی»!
بنابراین هر «انسان» در هر «زمان و مکان»،
با هر «ایده» و هر «عقیده»،
باید«کرامتِ انسانی را قدر بداند» و «عدالتِ راژمانی را بر صدر بنشاند».
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
راژمانی: سیتماتیک،سازمانی،(عدالت راژمانی: عدالت اجتماعی)
نطع(نطعه): بساط،فرش
شمایل: طبع ها،خوی ها
ژن: عامل وراثت،واحد انتقال صفات ارثی که بر روی کروموزوم قرار دارد
لئامت: فرومایگی، بخیلی، پست فطرتی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1058 )
«بنای مَحَبّت» و «مبنای مَوَدّت»
من «عروسی زیبا» و «ونوسی فریبا» را دیدم
با لباسی «بافته از تارِ احساس» و «تافته از پودِ اسکناس».
عروس ،«بس نگران» بود و لباسِ عروسی، «بسي گران»؛
اما همه اين «مال و منالِ مُكنت» به فداي «جرعه اي از زلالِ محبّت».
آن چه «پیوندها را استوار» و «سوگندها را پایدار» می سازد،
«ممزوجِ مهر و محبّت» است و «ساروجِ عشق و مودّت»؛
نه «داشتنِ مال» و «انباشتنِ آمال»!
آنان که به «پیرایه پول» و «سرمایه تیول» «می نازند»،
در حقیقت «لانه باد و بروت» و «خانه عنکبوت» «می سازند»!
نه آن «وفایی» دارد و نه این،«بقایی»!
امّا «بنای محبّت» و «مبنای مودّت»،
«ریشه در خاک» دارد و «اندیشه در افلاک».
آن که به همه انسان ها «مِهرمی ورزد»،وجودش به همه «سپِهرمی ارزد»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------------
مبنا: محل بنا ،پایه وبنیان
وِنوس: ربّ النّوع عشق و جمال در نزد رومی ها و یونانی های قدیم
منال: جای یافتن مال و سود و ثروت مثل مزرعه یا دکان
مُکنت: قدرت،توانایی،نیرو،توانگری
ممزوج: آمیخته شده،آمیخته
ساروج: خمیری آمیخته از آهک و خاکستر برای ساختن ساختمان بویژه آب انبار و حوض و گرمابه
تیول: ملک و آب و زمینی که از طرف شاه به کسی واگذار شود....
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1057 )
«بهترین جهاد» و «برترین اجتهاد»
«سیمای زیبای حقیقت» و «کیمیای دلارای حقّانیّت»
نه در «رویاهای رنگین»، که در «درایت های بنیادین» است.
حقیقت ممکن است «نهالی مغضوب» در «هالی نامطلوب» باشد،
امّا همیشه «بَری شیرین» دارد و «باری نوشین».
پذیرشِ حقیقت «تحملّی ژرف» و «تامّلی شگرف» می طلبد.
گاه حقیقت «کاری سمین» و «باری سنگین» بر دوش می نهد
و گاه «جامِ جان» و «کامِ انسان» را تلخ می کند.
پذیرشِ «حرفِ حق» و «حقیقتِ مُطلَق»،
«بالاترین فضیلت» و «والاترین شجاعت» است.
«بیانِ حقایق» تنها از «انسانِ لایق» برمی آید.
«حقگویی» و «حقجویی»
در برابر «خودکامگانِ خودخواه» و «فرمانروایانِ دُژآگاه»،
«بهترین جهاد» و «برترین اجتهاد» است!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
اجتهاد: جهدکردن،کوشیدن
درایت: دانستن،دریافتن،آگاهی داشتن
هال: سراب، جایی در بیابان که در زیر آفتاب از دور مانند آب به نظر آید
بر: ثمر،میوه
بار: میوه درخت
سمین: فربه،چاق،استوار و محکم
دُژآگاه: بداندیش،بدخوی خشمگین،ستمگر،بی رحم
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1056 )
افروختنِ «شمعِ امید» در «جمعِ نومید»
من شهروندانی را دیدم که «بالشان» نيز «وبالشان» بود.
«نهادهاي اجتماعي» و «ستادهاي دفاعی»
برايشان نه «يارِ شاطر» كه «بارِ خاطر» شده بود.
در «سرابِ سیاست» و در «غیابِ عقلانیّت» ،
«نظرِ صائب» نیز بر «خطرِ مصائب» می افزاید!
آن گاه که بر «وَرجاوندان بَرمی آشوبند» و «خردمندان را سَرمی کوبند»،
«باغِ خودارزی،فراموش» می شود و «چراغِ خردورزی،خاموش» .
«رودها از خروش» می افتند و «سرودها از نوشانوش»!
در «بوستانِ شباب» و در میان «دوستانِ شاداب»،
«کوفه های نژند» به جای «شکوفه های لبخد» می رویَد.
«سر به زیری» و «ستم پذیری» ،
«هر جمع را می پژمُرَد» و «هر شمع را می افسُرَد».
در شهرِ «فقر و فساد» و «ظلم و بیداد»،
«بهترین کار» و «برترین ابتکار»،
افروختنِ «شمعِ امید» در هر «جمعِ نومید» است!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
وبال: سختی، عذاب ،سوء عاقبت
یار شاطر: دوست زیرک،رفیق چابک و پالاک
بار خاطر: کسی که موجب زحمت و اندوه همنشین خود شود
صائب: راست و درست،حق و رسا
مصائب: مصیبت ها،سختی ها،رنج ها(جمع مصیبت)
نوشانوش: صدای نوش باد، نوش باد، در مجلس میگساری
شباب: جوانی،جوان شدن
نژند: اندوهگین، افسرده، پژمرده،خشمگین
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1055)
«بهره وری بهینه» و «باروری بیشینه»
من مردمی را دیدم با «امکاناتی فراوان» ،اما با «عقلانیّتی پریشان».
نه «تعقُّلي تا از امكانات بهره جويند»
و نه «تحوُّلی تا راه نجات را بپويند»؛
زيرا این مهم نیست که چقدر «منافعِ بنیادین» و «منابع زیرزمین» داریم ؛
اگر «بخردانه ندانیم» و «عالمانه نتوانیم»
که «راه صعود پوییم» و از آن ها «سود جوییم»،
آن «منابع عظیم» و «ذخائر قدیم» ،
هرچند «رایگان» و «شایگان» باشد،
نه «دردی را درمان» و نه «شگردی را بسامان» می کند.
برای «بهره وری بهینه» و «باروری بیشینه»،
باید از «جُمود رُست» و از خِرَد «سود جُست»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
شگرد: روش،طریقه، فن و طرز عمل
بسامان: خوب و نیکو و مرتب و با نظم و آراستگی
جُمود: بسته شدن،یخ بستن آب،خشکی و افسردگی
رُستن: روییدن ،سبزشدن و سر از خاک برآوردن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1046)
«اسیر تعصُّب» و «درگیر تصلُّب»!
کسی که «اسیرِ تعصُّب» و «درگیرِ تصلُّب» شود،
نه دیگر «چیزی می آموزد» و نه «تجربه ای می اندوزد».
متعصِّب نه «دل» را می فهمد،نه «دلیل» را!
نه برای «عقل» ارزش قائل است،نه برای«عقیل»!
نه «تفکُّر» را درک می کند و نه «تدبُّر» را.
به جای «فکرِ عقلانی»،تنها «ذکرِ زبانی» بلد است!
و به جای «ژرف دیدن» و «شگرف اندیشیدن»،
تنها «تقلید» را می داند و «تمجید» را!
او «قلّاده ای مُحکم» و «قیاده ای مُستَحکم» بر گردن دارد،
و «جهان بینی اش» تا نوکِ «بینی اش»!
با متعصّب نه «جدال،سودی» می بخشد و نه «استدلال،جودی»!
او در «غارِ بَدَویَّت»،اسیرِ «منقارِ مدنیّت» شده
و «اطاعتِ کورکورانه» را «طاعتِ شکورانه» می پندارد.
برای او از «لذّتِ عبادت»،تنها «غلظتِ عادت» مانده
و این «عادت» را «سعادت» می پندارد.
از «فرهنگ گفت وگو» تنها «نیرنگِ های و هو»را بلد است
و در گفت وگو تنها به فکرِ «پیروزی» است،نه «دانش اندوزی».
اگر «عالی ترین ارزش ها» و «متعالی ترین انگیزش ها» به او عرضه شود،
نه ذرّه ای «تاثیر می گیرد» و نه ذرّه ای «تغییر می پذیرد»!
اگر بتوان به «مَنگی مُرده» و «سنگی افسُرده» روح بخشید،
به انسانِ متعصّب نیز می توان «جراتِ تغییر» و «شهامتِ تدبیر» داد!
«مسیح»(ع) با عمری سراسر «ترویح»،
توانست «مُرده را جان» بخشد و «پژمُرده را روان»،
اما نتوانست «به متعصّب تدبُّر را بفهمانَد» و «متصلّب را از تحجُّر برهانَد»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
تصلُّب: سخت شدن،سفت شدن
عقیل: انسان گرامی و خردمند
تدبُّر:اندیشیدن،در عاقبت کار اندیشیدن،چاره اندیشی
تمجید: بزرگ شمردن،کسی را به بزرگی نسبت دادن
قیاد(قیاده): مهار،افسار،لگام،ریسمانی برای بستن و کشیدن چهارپایان
جود: کرم،بخشش،عطا،جوانمردی
بَدَویَّت: صحرانشینی،انسان ابتدایی
مِنقار:نوک،تک،چنگ،نوک مرغ
مَنگ: کم هوش،گیج،احمق
ترویح: روح دادن،راحت دادن،کسی را آسایش رساندن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1044)
«تهذُّبِ ایده» یا «تعصُّبِ عقیده»؟!
بسیاری از «جنگ ها» و «نیرنگ ها»،
نه بر سَرِ «ایده ها»،که بر سَرِ «عقیده ها»است.
حقیقت،«اندیشه ای والا» است و «ریشه ای مانا» دارد.
حقیقت نه در «حصار» است و نه در «انحصار».
هیچ کس نمی تواند ادّعا کند که «فضیلتِ حق» و «حقیقتِ مطلق» تنها نزد اوست.
هر کس ممکن است «بخشی از حقیقت» و «آذرخشی از حقّانیّت» نزد او باشد.
برداشت و فهمِ هر کس از حقیقت،«پایه دیده» و «درونمایه عقیده» اوست.
امّا این «فهمِ آگاهی» ممکن است مُبتنی بر «وهمِ واهی» باشد!
فهم نباید از «راهِ خیال»،بل که باید از «گذرگاه استدلال» بگذرد،
تا بتواند «نوشی از حقیقت بنوشد» و «تن پوشی از حقّانیّت بپوشد».
اگر ما انسان ها بتوانیم «تهذُّبِ ایده» را به جای «تعصُّبِ عقیده» بنشانیم،
«ریشه جنگ ها» و «بیشه نیرنگ ها» می خشکد.
هر کس می تواند خود «داور» باشد
و برای خود یک «باور» داشته باشد،
ولی هیچ کس نمی تواند «پدیده حق» و «عقیده مطلق»را
در «حصار» و «انحصار» خود بداند!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
تهذُّب: پاکیزه شدن از عیب و نقص
ایده: اندیشه،فکر،نیت
تعصُّب: جانبداری بی جا از کسی یا از مکتبی یا مذهبی
آذرخش: برق،صاعقه،پرتو
تن پوش: لباس ،جامه
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.