وب نامه مطهر
مقالات و سروده ها و روزنوشت ها و معرفی آثار
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(261)
--------------------------------------------------
« خردمندانه نگریستن » و « جاودانه زیستن »!
---------------------------------------------------
من انسان هايي را ديدم
كه چنان « مي زيستند» و به دنیا « می نگریستند »
كه انگار هميشه « با رفاه زنده اند» و « در راه رونده»!
سپس به گاه « یورش مرگ » و فصل « ریزش برگ»
چنان « نام و يادشان » و « گورهاي آبادشان » را
« غبار فراموشي » و «خُمار خاموشی » فرا مي گرفت
كه انگار « هيچ گاه زنده » و به « هیچ راه رونده » نبوده اند.
زندگی « فرصتی اندک » و « مهلتی کوچک » است برای جاودانگی !
می توان هستی را « خردمندانه نگریست » و « جاودانه زیست »!
در این دَشت دیرین » و «گلگشت پُرآذین »مهم نیست چقدر « ماندیم »؛
بل مهم این است که چه بذری « افشاندیم »!
تنها راز و رمز « ماندگاری »،« حقمداری » است!
------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------------
خُمار : دردسر و کسالت پس از لذت شراب
آذین : زیب و زیور،زینت،آیین
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 14 ارديبهشت 1395
| 10:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(260)
------------------------------------------------------
« لحظه های حال » یا « قطره های زلال »!
---------------------------------------------
من چه بسیار« افراد آرزومند » و « آدم هاي آزمند » را ديدم
كه « سلامت و بهروزی » را فداي « ثروت اندوزي » می کردند،
سپس همه « دارايي و ثروت » را
برای « بازيافتن سلامت » به پای دارو و درمان می ریختند.
نیز كساني را ديدم كه به قدري نگران آينده بودند
كه « حال را فراموش » می کردند و « محال را در آغوش » می فشردند!
در نتيجه نه حال را درك مي كردند و نه آينده را.
« آزمندی » و « آرزومندی »
چونان « غُل و بند » ، « گل لبخند » را
از ساقه لب ها « ربوده » و در غمخانه دل ها « غنوده » است!
« آرزوی محال » به « اضمحلال » می انجامد!
« آرزوی واهی »، « تابوی تباهی» به دنبال دارد!
« گاهواره زمین در گذر » است و « جویباره زمان، در گذار ».
اَرابه زمان نه « سَرِ ایستایی » دارد و نه « سِیرِ قَهقَرایی »!
جوانان را « پیر » می کند و پیران را « زمینگیر »!
هر بهاری به « پاییز » می رسد و هر رُستنی به « رستاخیز »!
هنوز از« نشاط درود نپرداخته »، « بساط بدرود انداخته » است!
همه پدیده ها از جمله انسان ها
« پگاهی » می آیند و « شامگاهی » می روند!
زندگی ،« چشمه ساری جوشان » و « رودی خروشان » است.
هر « لحظه حال » را چون « قطره زلال » باید نوشید.
از هر « گامی » باید « کامی » گرفت و با هر « لگامی » ، « گامی »!
از « باغ حیات باید گُل چید » و از « اَیاغ لحظات باید مُل نوشید »!
-------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
اَرابه : گردونه،گاری
غنوده : خوابیده،خفته،آرمیده
اضمحلال : نیست شدن،تباه شدن،از میان رفتن،نابودشدن
تابو : باورهای واهی،پندارهای مقدس ولی بدون مبنا
قَهقَرا : بازگشت به عقب،پس پس رفتن
لگام : دهانه اسب
اَیاغ : ساغر ،جام، پیاله شراب
مُل : شراب،مِی
-------------------------------------
برای مطالعه دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 13 ارديبهشت 1395
| 8:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(259)
--------------------------------------------------
« در حال زیستن » و « با سِگال نگریستن » !
-----------------------------------------------
من چه بسیار انسان هايي را ديدم
كه دوران كودكي خود را در آرزوي بزرگ تر شدن
و دوران بزرگسالي را در حسرت از دست رفتن ايام كودكي مي گذرانيدند.
گویی کتاب زندگی اینان دو « فصل » دارد و دو « اصل »!
فصلی در « آرزوی آینده » و فصلی در « حسرت گذشته »!
هر انسان کتاب زندگی را آن گونه « می نگارد » که جهان را « می نگرد »!
پس « نگارش » هر کس بر پایه « نگرش » اوست!
باید « عاقلانه نگریست » و « خردمندانه زیست »!
جاده زندگی راهی است یک سویه ؛
تنها برای « گذشتن » است ، نه برای « برگشتن »!
بنابراین باید « با سگال نگریست » و « در حال زیست »!
در « چشمه سار جوشان زندگی » و « رود خروشان برازندگی »
باید همه « لحظه ها را نوشید» و « لمحه ها را نیوشید»!
جویباران عمر « روان » اند و لحظه ها،« گذران »!
دریغ از « دَمی فرصت » و « بازدَمی غفلت »!!
-------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------
سِگال : اندیشه،فکر
لمحه : یک بار نگریستن،با شتاب به چیزی نگاه کردن
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : یک شنبه 12 ارديبهشت 1395
| 10:49 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(258)
-----------------------------------------------------
« نبردی بی امان » و « پیکاری آژمان »
-----------------------------------------------
من « نبردی بی امان » و « پیکاری آژمان » دیدم
بین « انسان های سخت » با « روزهای سخت »؛
اما هماره و هميشه آن كه مي ماند،
« مردان سخت » بودند ،نه « روزهاي سخت ».
بنابراین آموختم که « ستون بینش » و « قانون آفرینش »
بر این « پایه » و با این « سازمایه » بناشده که
انسان ها برای بهره مندی از جهان هستی
با « پرهیز از لَختی ها» و « پیکار با سختی ها »
باید امواج « آلام » را « آرام » کنند
و « دنیای دون » را « بهشت همایون »!
این نه « کلوخ های سُست » که « سنگ های چُست » است
که با « ثبات همیشه » و تحمل سختی های « ضربات تیشه »
می توانند « تَندیسی زیبا » و « قِدیسی مانا » گردند!
« دیرپایی شب » و « پایایی تب »
نباید انسان را از « پیکار پویایی » و « استمرار شکوفایی » بازدارد!
در زیر ردای تیره شب
صد سختی نو به نو نهفته است
نومید مشو در اندرونش
صد غنچه پگاه نو شکفته است
-----------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------------------------
آژمان : بی زمان،همیشگی
لَختی : بی حسی و شُلی،بی حالی
آلام : دردها ، سختی ها
سازمایه : مصالح ساختمانی
دون : پست،فرومایه،پایین و فرود
چُست : محکم،استوار
تندیس : تن مانند،مجسمه،پیکره
قِدیس : پاک و منزه
برای مطالعه دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 11 ارديبهشت 1395
| 8:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(257)
------------------------------------------------
نه « تعلق » ، نه « تملق »!
--------------------------------------
من آن گاه احساس هوشمندي مي كنم
كه انسان ها را از پشت « نقاب هاي گوناگون »
و « حجاب های ناهمگون » باز مي شناسم؛
نقاب ها و حجاب هايي كه هر لحظه به « رنگی »
و در هر موقعيتي با « نیرنگی » درمی آیند.
ده ها قرن « حکومت اورنگ اختاپوسی »
و « حاکمیت فرهنگ چاپلوسی »
به ما آموخته که « فرهنگ تملق و چاپلوسی »
و « نیرنگ تظاهر و دستبوسی »
بهترین راه برون رفت از سلطه « خودکامگان زورگوی »
و « فرمانروایان تندخوی »است!
اما آزادگان نه به « خسی تملق می گویند »
و نه به « کسی تعلق می جویند »!
خداوند هر « زاده » را « آزاده » آفریده
جز آن که خود تن به خواری « داده »!!
----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
اورنگ : سریر، تخت پادشاهی
اختاپوس : هشت پا
----------------------------------
دیگر آثار این قلم در کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر» : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : جمعه 10 ارديبهشت 1395
| 6:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(256)
-----------------------------------------------
زیبایی صورت و سیرت!
--------------------------------------
من برخي از انسان ها را ديدم كه هرچه پير مي شوند،
زيبايي شان را از دست نمي دهند؛
اينان كساني اند كه زيبايي را از « صورت » به « دل »
و از « شمایل » به « خصایل » منتقل مي كنند.
زیبادلان در آیینه می نگرند.
در صورت « زشتی صورت »،
آن را با « زیبایی سیرت » « می آرایند»
و در صورت « زیبایی صورت »،
با « زیبایی سیرت » بر آن « می افزایند »!
صورت زیبا رو به « پایانه » است و سیرت زیبا « جاودانه »!
-----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------------------------------
شمایل : شکل و صورت
خصایل : خصلت ها،خوی و اخلاق
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1395
| 11:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(255)
-------------------------------------------------
« روایت » و « درایت »!
-----------------------------------------
من هر « پگاه » و « نخستین نگاه »
پس از بیدارشدن از« خواب »، خود را در برابر یک « انتخاب » می بینم:
آیا به رختخواب برگردم و به « رویاپردازم »؟
يا اين كه برخيزم و روياهايم را « عملي سازم »؟
انسان آرمان هایش را نخست در آیینه « رویا » « رویت » می کند؛
سپس می کوشد از « رویت » ها « روایت »بسازد .
« روایت رویا » وقتی می تواند زندگی را « زیبا » سازد که
در تحقق « روایت » از « ریا بپرهیزد » و با « درایت درآمیزد ».
« درونمایه روایت » ، « نقل » است
و «سازمایه درایت » « « عقل ».
عقل ،« رویا » را از « ریا » « می زداید»
و « روایت » را با « درایت » « می آراید»!
-----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
رویت :دیدن ،دید، دیدار،نگاه
روایت :نقل کردن خبر یا حدیث یا سخن از کسی ،بازگوکرذدن سخن کسی
درایت :دریافتن،دانستن،آگاهی داشتن،علمی که درستی سخن را ارزیابی می کند
سازمایه :مصالح ساختمانی
---------------------------------
دیگر آثار این قلم در کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر» : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
| 9:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(254)
-----------------------------------------------------
« انتقاد » و « اعتقاد »
-----------------------------------------
من « راز بهروزی » و « رمز پيروزي » را
در « دانش و كمال » ديدم، نه در « بخت و اقبال ».
نشانه بارز توسعه و تمدن و فرهنگ
در « تَحمُل انتقاد » است ،نه در « تَحکُم و ارشاد ».
کسی « انتقاد » را نمی پذیرد كه به خود « اعتماد » ندارد.
توانمندترین انسان ها انتقادپذیرترین آنان است!
هراس از انتقاد نشانه « انسان های ضعیف » است ،
نه « شهروندان شریف »!
انتقادپذیری ، « رذایل را می پیراید » و « به فضایل می آراید »!
روحیه انتقادپذیری چونان « مهر » بر « سپهر» منش های انسانی « می درخشد»
و انسان را عزت و حریت و شرافت « می بخشد».
« نهال اعتقاد » با وزش « نسیم انتقاد » همواره در حال رویش و شکوفایی است؛
انتقاد « بهارآفرین » است و « به آیین »!
-------------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 7 ارديبهشت 1395
| 8:50 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(253)
-----------------------------------------
« موزه » یا « آموزه »؟!
-----------------------------------------
من در آغازین سال های هزاره سوم « بی سواد » را
تنها کسانی ندیدم که خواندن و نوشتن نمی دانند،
بل كه آناني را « بي سواد» و « فاقد استعداد » يافتم كه نمي توانند بياموزند
چگونه آموخته هاي كهنه را دور بريزند و بازآموزي كنند.
(با الهام از سخن الوين تافلر)
« انسان نواندیش » و « شهروند سبزکیش » هزاره سوم
نمی تواند با « یافته های دیروز » به « پرسش های امروز » پاسخ دهد!
چه بسا « یافته های کهن » و « بافته های سَتَروَن »
در عرصه عقلانیت امروز « رنگ می بازند»؛
اما دیگر « فرهنگ نمی سازند»!
باید سیمای آموزه ها را از « زنگارهای زمان » و « حصارهای مکان » «پیراست »
و آن ها را با « آرایه های پویایی » و « پیرایه های پایایی » « آراست »!
آنچه امروز می تواند تمدن و فرهنگ بسازد
« آموزه های نوین » است ، نه تنها « موزه های دیرین »!!
-----------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------------
زنگار : زنگ،زنگ آهن و فلزات دیگر،اکسید مس
آرایه : زینت،زیور
پیرایه : زیب،زینت،زیور،آرایش
پیراستن : تراش دادن،بریدن و کم کردن زیادتی و ناهمواری چیزی برای خوشنماگردانیدن آن
گاه گویه های مطهر مشتاق نگاه شماست :@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 6 ارديبهشت 1395
| 8:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | --------------------------------------------
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(252)
------------------------------------------------
افتادگی آموز اگر طالب فیضی!
--------------------------------------------
من فروتنی را « نخستین گام » و خاکساری را « اولین اقدام »
در راه دراز آموختن دیدم.
انسان تا هنگامي كه احساس غرور مي كند ، نمي تواند خواستار آموختن باشد.
فروتني « آغازين گام آموختن » و « نخستین پیام تجربه اندوختن » است.
نادانی و بی خردی نه « کمبودی مشهود »،که « توده ای از جمود » است!
نادان ،« تجسم بینوایی » است و سرشار از « توهم دانایی » !
در مکتب آموزش « انسان سرفراز » همیشه « احساس نیاز» می کند.
هیچ بی خرد و نادانی خود را « شهروند نادان » و « نیازمند درمان » نمی داند.
اگر «خزانه خرد » و « داروی دانش » را
« خرمن خرمن » بر سر هر « کوی و برزن » عرضه کنند،
نادان، خود را « دردمند » و بدان « نیازمند » نمی داند!
« دشت های سَتَروَن » تا « فروتن » نشوند،
نمی توانند« زلال آب را بنوشند» و « سخن لایزال آفتاب را بنیوشند»!
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
--------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
جمود : خشکی و افسردگی ،تحجر،دگم اندیشی
سَتَروَن : نازاینده،نازا،عقیم
نیوشیدن : شنیدن،گوش کردن،گوش فرادادن
گاه گویه های مطهر مشتاق نگاه شماست :@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : یک شنبه 5 ارديبهشت 1395
| 8:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(251)
----------------------------------------------------
« رای رویش » و « پای پویش »
------------------------------------------------
من تا آن هنگام « می بالیدم » و به « بالیدنم » « می بالیدم » ،
که نهال وجود خود را سبز و « در حال رویش »
و « به دنبال پویش »می دیدم .
اما آغاز « پوسیدگی » و پایان « بالندگی » را
آن گاه « محسوس » دیدم که رسیده بودن را « احساس » کردم!!
بنابراین هر « موجود » و « صاحب وجود »
در « روند کمال » و « فرایند وصال »
تا آنجا رشد می کند که خود را نیازمند رشد می داند.
آنجا که خود را در « اوج کمال می بیند » ،بر « موج اهمال می نشیند »
روند مرگ و نابودی آن گاه آغاز می شود که
از « رای رویش » و « پای پویش » باز می مانیم!
ز گهواره تا گور باید تلاش
چه بهر کمال و چه کسب معاش
------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------------------
بالیدن (اول و دوم) : رشد کردن،بزرگ شدن،نمو کردن،تناور شدن
بالیدن(سوم) : افتخار کردن
روند: روش،رفتار،طریقه،طرز
اهمال : فروگذاشتن،واگذاشتن،در کاری سستی و تنبلی و سهل انگاری کردن
رای: اندیشه،فکر،عقل،عقیده،تدبیر،عزم
------------------------------
در کانال تلگرامی گاه گویه های مطهر چشم به راه شما هستیم: @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 4 ارديبهشت 1395
| 9:30 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(250)
--------------------------------------------------
« خط صواب » و « خطای خیزاب»!
------------------------------------------------
من « بزرگ ترین اشتباه» انسان را « ترس از اشتباه » دیدم.
کسی که اشتباهی نکرده نه پيشرفتي كرده
و نه چیز تازه ای کشف کرده است.
خطا كردن كاري « انساني » ، ولي تكرار آن عملي « حيواني » است.
« آموزه قانون بقا » زندگی را « آمیزه ای از آزمون و خطا » می داند.
آنان که اکنون به « سود سودا » رسیده اند،چه بسیار « خط خطا » پیموده اند!
و آنان که « رَهِ رِهایی » و « دُر دَریایی » را یافته اند،
از « بلوای بلا » گذشته اند تا به « دریایی از صفا » رسیده اند!
چه بسا « زَرق خطا » صد« خط » دارد و « زُورق صواب » یک « شط »!
بنابراین برای رسیدن به « خط صواب » از « خطای خیزاب » نترسیم !
------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------
سُودا : معامله،داد و ستد،خرید و فروش
بَلوا :بلیه،مصیبت،سختی،آشوب و غوغا
زَرق :بانیزه زدن،خیره شدن با خشم،نیرنگ و تزویر
زُورق :کشتی کوچک،کرجی
شط:رود بزرگ که وارد دریا شود
صواب :راست و درست،حق،لایق،سزاوار،ضد خطا
خیزاب : موج،کوهه آب
----------------------------------------
در کانال تلگرامی زیر: « تو را من چشم در راهم!»
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : جمعه 3 ارديبهشت 1395
| 8:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(249)
---------------------------------------------------
« ایفای نقش» بدون « استیفای نقشه»!
-------------------------------------------
من بسي ملت هاي « بپاخاسته » و به يگانگي « آراسته » را ديدم
كه همه مي دانستند «چه چیز را نمی خواهند» ؛
اما نمي دانستند« چه چیز را می خواهند» ،
بنابراین پس از « پيروزي نهضت » و « بهروزی ملت »
هر گروه به سمتي رفتند و هر دسته به سويي .
...و این سرنوشت ملت هایی است که
« نسنجیده بپامی خیزند » و نظامی را «نفهمیده فرومی ریزند »،
ناگزیر در تجدید « بنای نوین »
همچنان گرفتار « اوهام دیرین » می مانند.
آنان که نخست « نمی اندیشند » ،
ناگزیر در پایان « می پریشند »!!
« ایفای نقش » بدون « استیفای نقشه » راه به کمال نمی برد.
ملت هايي« توسعه نديده» چون« كودكان نورسيده »
به جاي « پستان شير » ،
« پستانك تحقير» را مي مكند
و « كوراب كوير» را مي كاوند.
-------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
—------------------------------------—
می پریشند : پریشان می کنند،نظامی را نسنجیده فرومی پاشند
ایفا : وفاکردن به عهد،نقشی را اجراکردن
استیفا : تمام فراگرفتن،طلب تمامی حق کردن
کوراب : سراب،شوره زار
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395
| 8:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(248)
-----------------------------------------
جعبه جادو یا حربه هیاهو؟!
----------------------------------
من جعبه ای دیدم « جادو » با « حربه هیاهو »!
که خردها را به « چشم » می آورد و خردمندان را به « خشم ».
در آن « جعبه جادو » يا « ديگ پر هياهو »
هر خوراكي« مسموم» را با رنگي خوش و طعمي« موهوم » مي پزند
و به خورد افراد « ساده اندیش » و مزدوران « روان پریش » مي دهند.
اما این « امیران شیاد » نمی دانند که « اسیران انقیاد » نیز
روزی « جام زلال آگاهی را می نوشند »
و « پیام لایزال پگاهی را می نیوشند ».
در این « روز عصیان» و در این « دیگ جوشان »
با « تراكم فرياد » و بستن « سوپاپ انتقاد »
« لحظه انفجار » و « فروریزی ساختار » گریزناپذیر می گردد!
------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
—---------------------------------------
انقیاد : خوار و رام شدن،گردن نهادن،مطیع شدن،فرمانبرداری
لایزال : زوال ناپذیر،بی زوال،جاوید،ابدی
نیوشیدن: شنیدن،گوش کردن،گوش فرادادن
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 1 ارديبهشت 1395
| 6:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (247)
------------------------------------------
یوغ و دروغ!
---------------------------------------
من در شهر سرب و سراب مردمی را دیدم
که راستی را « هِشته »و با قراری « نانوشته »
همه به همدیگر « دروغ می گویند »
و راهی « بی فروغ را می پویند».
بنابراین نه « گفتارها » « رنگ و بویی » دارد
و نه « رفتارها » « سمت و سویی ».
و در این شهر پینوکیو را دیدم با « دماغی دراز» و با « داغی پرسوز و گداز»!
او را گفتم: باری« دلیل دماغ دراز » را دانم،
لیک « تعلیل داغ پرسوز و گداز» ندانم!
گفت: در این شهر همه تحت « یوغ اند » و « دروغ می گویند»؛
اما حجم عظیم دروغ ها نه « دماغی را بی اندازه» می کند و نه « داغی را تازه »!
در شهر ما افشاگر دروغ « شعار » است و در شهر شما ،« شعور »!
رویارویی با دروغ کار« انسان های فکور » است با « سلاح شعور»!
---------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
—----------------------------------------------
تعلیل: ذکر علت،علت و سبب امری را بیان کردن
یوغ : چوبی که هنگام شخم زدن زمین روی گردن جفت گاو می گذارند و گاوآهن را به آن می بندند
هِشتن : هلیدن،گذاشتن،فروگذاشتن،رهاکردن
شعار: ندای مخصوص و علامت گروهی از مردم که بدان یکدیگر را بشناسند.
شعور : دریافتن و دانستن،فهم و ادراک،حس کردن
------------------------------------
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 31 فروردين 1395
| 7:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(246)
----------------------------------------------
بیان سلایق یا زبان منطق؟!
-----------------------------------------------
من انسان را در آستانه هزاره سوم دیدم
که « تجسم انتقاد » بود و « مجسمه فریاد ».
او همه قيد و بندها را « درهم مي كوبيد»
و بر هر چه که او را به بند می کشید،« برمي آشوبيد» .
زنجيرها را « مي گسست »
و « ميله های قفس » و « فیله های محبس » را « درهم مي شكست ».
اکنون از « بستر قرون » و « خاکستر سکون »،
نسلی برمی خیزد که « عصای عصیان » بر دست دارد
و « لوای طغیان» بر دوش.
این نسل چونان شاهین بلندپروازی است که
نه در « باور قفس » می گنجد و نه در « خاطر محبس »؛
بر « اوج آسمان سر می ساید» و بر « موج آرمان می آساید»!
این تبار « نواندیش و سبزکیش تا خود « کنجکاوانه » حقایق را « درنیابد»،
« عاشقانه» به سوی آن « نمی شتابد».
جوان نه « پِلک بسته » دارد و نه « کِلک شکسته»؛
ژرفای رویدادها را « می بیند » و به داوری « می نشیند».
« ناشایست ها را می نگرد » و « بایست ها را می نگارد».
بنابراین با اینان نه با « بیان سلایق » ،
که با « زبان منطق» باید سخن گفت.
-------------------------------------
#شفیعی_مطهر
—---------------------------------------------—
فیله : تور،دام،میله
کِلک : نی،قلم نی،قلم
سلایق: جمع سلیقه،ذوق ها،نهادها،سرشت ها
@AMOTAHAR
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 30 فروردين 1395
| 9:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(245)
------------------------------------------------------
« کار صالح » نه « رفتار طالح »!
-------------------------------------------
من همه« انسان های آفریده » را « پيامبران برگزیده » ديدم
و هيچ انساني را نديدم كه از « نائره افلاک »
پاي بر پشت « خاطره خاك» بنهد
و با پیامی فطری « فرهیخته »
و به رسالتي « برانگيخته » نشود.
رسالت هر انسان انجام كار صالح « مطلوب » است
، نه انجام هر « كار خوب »!
كار صالح بهترين، ضروري ترين و حياتي ترين كار است.
کار صالح « خروج از بطن بطالت » است و « عروج به دل دلالت ».
کار صالح « دِل » را از« گِل» « می کَنَد»
و با عطر« ملکوت » و نور « لاهوت » « می آکَنَد».
-----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------------------
طالح : بدکار،تبه کار، بدعمل،خلاف صالح
نائره : آتش برافروخته
مطلوب : خواسته شده
بطن : شکم ،میانه چیزی،درون چیزی
عروج : بالارفتن، به بلندی برآمدن
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : یک شنبه 29 فروردين 1395
| 7:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(244)
---------------------------------------
بشوییم دیده ها را
----------------------------------
من هيچ انساني را نديدم كه « بد » آفریده شود؛
بل كه اين « روند و روش » و « فرایند پرورش » است كه
انسان ها را از « مدار فطرت » و « انوار طینت »
« محروم مي كند»
و به ديار « موهوم مي كشاند ».
همه « پدیده ها » « پاک » اند و همه « آفریده » ها،« طربناک »!
دل سرخ غنچه ها ،« عطرآگین » است و قلب سبز جوانه ها،« زمردین ».
چشمه زرد آفتاب،« زرین » است و آبشار سپید مهتاب،« سیمین ».
سیمای سیمابگون « برف» « سپید» است و دل« دریای ژرف» به رنگ« امید ».
گلبرگ های« گل» « لطیف » اند و گل نغمه های « بلبل » ،« ظریف ».
« نیالاییم » «چشمه های نور و سرور » را
به « کرشمه های زور و غرور »!
و « بپالاییم » « چشم های شور و شعور» را
از « نگاه های ناجور و ناسور »!
« بشوییم دیده ها » را تا « بجوییم نادیده ها » را
=====================
#شفیعی_مطهر
—----------------------------------------------------------
طینت :خلقت،جبلت،سرشت،خوی
موهوم : وهم شده،خیالی،پنداری،غیرواقعی
کرشمه: ناز،غمزه،اشاره با چشم و ابرو
ناجور : نامناسب،مخالف
ناسور: زخم آب کشیده،(در اینجا نگاه آلوده)
بجوییم : پیدا کنیم، بیابیم ،ببینیم
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 28 فروردين 1395
| 15:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(243)
-------------------------------------------------
« نوزایی » و « بازشکوفایی »
-----------------------------------------------
من شب پره را ديدم « نورگريز » و « روشني ستيز ».
« دعاي » او مرگ « آفتاب » و « ادعاي » او حفظ « حباب » بود.
او شب تا « سحر » از جان و « جگر »
شعار مي داد: « مرگ بر خورشيد و نور اميد....»
اما با فرارسيدن « سحرگاه » چون هر « پگاه »،
آبشار نور « مهر» از همه قلل آبي « سپهر » بر سر و روي گيتي فرو می باريد...
و اين است سِرِ سبزِ« نوزايي » و قانون ابدي« بازشكوفايي ».
----------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 28 فروردين 1395
| 11:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(242)
--------------------------------------------------
کرامت،ستون اصلی انسانیت
--------------------------------------
من « کوچک بودن » و « حقیر نمودن »
در« آغاز زندگی» و « چشم انداز بندگی» را « معقول » و « قابل قبول » دیدم؛
اما در « استمرار حیات » و « استقرار ثبات»
« كوچك ماندن » و « حقارت پذيرفتن» را زشت و ناپسند مي دانم.
انسانیت انسان نه به « قد و قامت » او ، که به « کرامت » اوست !
انسان هر چه را از« کف بدهد» و « تلف کند»،همچنان انسان است،
اما انسانی که « کرامت را نبیند» و « لئامت را برگزیند»،
از « اریکه انسانیت» به « باریکه حیوانیت» فرومی افتد!
انسان باکرامت جایگاهش در «چشم آفتاب » است، نه در « چشمه سراب».
انسان کریم نگاهی دارد به « عصمت پگاه » و « صمیمیت صبحگاه»!
او خاطر خود را « خطیر » می بیند و وابستگی ها را « حقیر »!
« صداقت » از آبشار « نگاهش » می بارد
و « قداست » از قلب « آگاهش » می تابد!
یک جامعه « کریم » هیچ گاه زیر بار هیچ خودکامه « لئیم » نمی رود!
هر ملت آن گاه در برابر حاکمان خودکامه « تسلیم » می شود،
که شهروندانش «لئیم » شده باشند!
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ (54، زخرف)
فرعون خودکامه مردم خود را تحقیر کرد و اندیشه های آنان را سبک شمرد،پس او را اطاعت کردند،زیرا مردمی پلید و پست شده بودند.
-------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------------
لئامت :فرومایگی،بخیلی،پست فطرتی
لئیم:بخیل،ناکس،فرومایه
اریکه: سریر،تخت،تخت مزین و فاخر،تخت پادشاهی
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 28 فروردين 1395
| 7:17 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(241)
--------------------------------------------------
« همسری » و « همدلی»!
-------------------------------------------
من چون هر انسان را دارای دو دست، دو پا، دو چشم و دو گوش ؛
اما دارای« یک قلب» دیدم؛
دانستم که او بايد نیک « ببیند » و جفت خود را خود « برگزیند »!
همه اعضایی که « جُفتند »،آرامش را « پذیرُفتند»،
اما قلب چون تنهاست ، باید همواره « بشتابد» تا جفت خود را « بیابد»!
بنابراین تنها شرط همسری ،یک دلی است.
همه انسان ها « یک دِل» دارند و « مُکمِل» یکدیگرند!
اما هر دارنده « یک دل » ، « یکدل » نیست!
پس شرط « مکمل » بودن، « یکدل » شدن است!
همسران نه تنها « همسر» که باید « همدل » باشند!
----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
----------------------------
مکمل : کامل کننده،تمام کننده
-------------------------------------
دیگر آثار این قلم در کانال تلگرامی زیر: @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 25 فروردين 1395
| 8:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(237)
---------------------------------------------
خَرَدمداری و بِخرَدمدیری!
------------------------------------------------
من بسیاری از زنان را دیدم که « زیبایی » را
بر « خردگرایی » برتری می دادند،
چون بر اين پندار بودند كه
مردان بيشتر دوست دارند « ببينند!!»
تا اين كه « بينديشند!! »
اکنون مانده ام که چالش فرهنگی ما ،
« پلیدی پندار» است یا « پلشتی رفتار »؟
« کار» چشم « دیدن » است و « ابتکار » خرد،« اندیشیدن ».
آن گاه که خَرَدها از دل به « دیده » آید و از پراتیک به « پدیده »،
از آن پس « احساس »،« فرمان می راند»
و « وسواس »،« جان می گیرد».
باید « خَرَد » بر « صدر نشیند»
و « بِخرَد » « قدر بیند».
--------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------------
بِخرَد : خردمند،عاقل
پلشتی : آلودگی،پلیدی،چرکینی
پراتیک : (Pratique) اجرا،عمل،تجربه،آزمایش،ممارست،تمرین ،عادت
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 21 فروردين 1395
| 8:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(236)
---------------------------------------------------
تفاوت ها « نشانه کمال » یا « بهانه ابطال »؟!
----------------------------------------------------
من همه « انسان ها » را در همه « دوران ها » با یکدیگر متفاوت دیدم؛
در رنگ ها و فرهنگ ها،
در نظرها و باورها ،
در نگاه ها و دیدگاه ها ،
در دین ها و آیین ها ،
و همه در نیل به همه« اهداف »،در « اختلاف »؛
من با دیدن این همه « چهره های گونه گون « و شنیدن « نغمه های ناموزون »
به یک « حکمت راستین » و « معرفت بنیادین » پی بردم
و آن این که برای آفرینش یک تابلوی « نقاشی » یا جامعه « کنگاشی»
باید از همه « رنگ های گوناگون » و « فرهنگ های ناهمگون » بهره گرفت!
گونه گونی رنگ ها و فرهنگ ها هم بر « کمال » می افزاید و هم بر « جمال »!
بدون هماهنگی همه رنگ های « ناهمرنگ » هیچ تابلوی « قشنگ» پدید نمی آید.
بنابراین گونه گونی هر« گزینش » در پازل جهان « آفرینش »
« نشانه کمال » است ،نه « بهانه ابطال »!
-----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------------------------
کنگاشی : شورایی،مشورتی
ابطال: باطل کردن،لغوکردن،بی فایده و بیهوده کردن،ناچیزشمردن
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : جمعه 20 فروردين 1395
| 7:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(235)
-------------------------------------------
امید « باروری» در «باور»!
-----------------------------------
من سلامتی را « بهترین حیله » و « کُندترین وسیله »
برای رسیدن به ایستگاه مرگ دیدم!
...و کمترین سود در « سودای ورزش» و « ادای نرمش »
در این است که ورزشکار« سالم تر» و در تحمل مصائب« مقاوم تر» است!!
تکاپو و « تلاش » و کار برای کسب « معاش »
باعث « جلای روح و جان» و « صفای روان » می شود.
الماس با « تراش » می درخشد و انسان با « تلاش ».
دانه در خاطر خاک « نهُفتن » ، تجلی « تلاش دهقان » است
و بر شاخسار تلاش « شکُفتن » ،نتیجه « کنگاش انسان »!
باید بذری « افشاند» و نهالی « نشاند »!
باید « مناره ای از نور افراخت » و « شراره ای از شعور افروخت».
باید « قصری از صداقت بسازیم » و « فانوسی از فراست برافروزیم»!
باید بر « باور ادراک »، « قلم » بزنیم و در « خاطر خاک »، « قلمه »!
این را امروز « بارور» می بینیم و آن را فردا در « باور»!
---------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------------
کنگاش : شور و مشورت
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : پنج شنبه 19 فروردين 1395
| 11:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(234)
------------------------------------------------
« بهشت » و « سرنوشت »
--------------------------------------------
من آینده را نه « سرابی سرشته »، كه « كتابي نانوشته » ديدم
كه بايد خود« شمايلش» را « بينگارم » و « خصایلش» را « بنگارم ».
آینده نه « سرنوشتی محتوم »،که « سرگذشتی مرقوم » است؛
هر انسان « آزاده » باید آن را با قلم « اراده » بنگارد .
بنابراین هر کس « سازنده سرنوشت »
و « پردازنده بهشت » خویش است.
انسان در « روند تعامُل» و « فرایند تکامُل »
باید خود « فعال » باشد،نه « در حال انفعال ».
همه ملت های تحت ستم،
« سختی را سرنوشت محتوم»
و « بدبختی را سرشت موهوم » خود می پندارند؛
بنابراین پذیرای هرگونه « تحقیر» می شوند
و آن را « تقدیر» می نامند!
------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------------------
شمایل :طبع ها،خوی ها،شکل ها و صورت ها
بینگارم : طراحی کنم،بپندارم
خصایل : خصلت ها،خوی ها،صفت های ذاتی
بنگارم : بنویسم،نقش و نگارکنم
پردازنده: جلادهنده،آرایش دهنده،آماده کننده
تعامل : رفتار متقابل
انفعال : پذیرفتن اثر چیزی را،از چیزی یا امری اثرپذیرفتن،شرمنده شدن
سرشت : فطرت،طینت،خوی،نهاد
موهوم : وهم شده،خیالی
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 18 فروردين 1395
| 8:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(233)
-------------------------------------------------
« تنازُل » یا « تکامُل »؟!
------------------------------------------------
من در رویای سبز هر« برگ » و خیال سرخ هر« گلبرگ»
سیمای « جنگلی بزرگ » و « گلزاری سترگ » را دیدم.
در خیال خالی هر « ذره» و در آرمان آبی هر « قَطره »
کوهی « گران » و دریایی « خروشان » یافتم.
در« قانون آفرینش » و « کانون این بینش»
هر ذزه« راه کمال » را «می پوید»
و هر قطره « بارگاه استکمال » را «می جوید».
انسان مرغ « باغ ملکوت » است و باده « اَیاغ لاهوت ».
این جهان برایش « قفسی تنگ » است و « محبسی پرنیرنگ ».
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
(منسوب به مولانا)
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحان است
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
(حافظ)
انسان اگر از این« کاروان کمال» و « جَوَلان جمال» « واپس ماند» ،
خود را از این « قفس نمی رهاند»!
انسان اگر « آستان کمال » را « نبوسد »،
ناگزیر در« حِرمان زوال » « می پوسد»!
انسان « وامانده از کمال » و « درمانده در زوال »
در« مُرداب کُفر و کُفران » با ملال می میرد
و در « سراب خُسر و خُسران » زوال می پذیرد!
آن که دو روزش یکسان است ،نه « راه تکامُل» را می جوید ،
که « چاه تنازُل » را می پوید!
-------------------------------------------------
شفیعی مطهر
----------------------------------------------
تنازُل : فرودآمدن،پایین آمدن،سقوط
بارگاه : کاخ و دربار پادشاهان،خیمه پادشاهی
استکمال: طلب کمال کردن،به کمال رساندن،تمام کردن
اَیاغ : جام، ساغر،پیاله شراب
جَوَلان: گردیدن،دورزدن،به هر طرف اسب تاختن،تاخت و تازکردن در میدان
حِرمان : بی بهره کردن،بی روزی کردن،بی بهره ماندن،نومیدی
زوال : نیست شدن،از بین رفتن،نیستی
کُفر و کُفران : ناگرویدن،ناسپاسی
خُسر و خُسران :زیان بردن،زیان دیدن،زیانکاری
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 17 فروردين 1395
| 7:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(232)
---------------------------------------------
« پُل » و « تامُل »!
----------------------------------------
من در جهان امروز « پدیده ای پویاتر از پُل»
و « گزیده ای زیباتر از تامُل» ندیدم؛
پل بين دل ها،
پل بين انديشه ها،
پل بين فرهنگ ها و تمدن ها ،
پل بين اديان و مذاهب....
و سرانجام پل بين زمين و آسمان ،
از خاك تا خدا،
از ملك تا ملكوت.
از برهوت تا لاهوت.
پُل از ساحل « خاطرها » تا جزیره « خاطره ها »؛
بیاییم « پُل » را « پاس داریم » و « تامُل » را در « احساس آریم ».
بیاییم بین « جزیره های آفرینش» و « پذیره های بینش» ،« پُل » بزنیم؛
بیاییم « پایه های پُل » را با « سازمایه های تامُل » بسازیم!
« کمان پُل»، « زبان تعامُل » است!
با « تامُل» می توان بین دل ها « پُل» ساخت و سرود « تعامُل» نواخت!
پُل « فصل فاصله » را « پایان » می بخشد و « وصل واصله » را « جان»!
-------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------
بَرَهوت : بیابان گرم و بی آب و علف
لاهوت :خدایی،خداوندی
تامُل : اندیشیدن،فکرکردن،درنگ کردن،دوراندیشی،دقت کردن در امری
سازمایه : مصالح ساختمانی
وصل : پیوستن، پیوندکردن، به هم رسیدن
واصل(واصله) : رسنده، کسی یا چیزی که به دیگری متصل شود
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 16 فروردين 1395
| 4:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(231)
-------------------------------------------------
« مال » یا « وبال »؟!
-------------------------------------------
من « تمنای ابلیس » را در « سیمای خسیس » را ديدم .
افراد خسیس ترجيح مي دهند « ثروتمند بِميرَند»،
تا اين كه « ثروتمند بِزيَند» !
بخل ،« شیرینی حیات » را از آنان می گیرد
و « تلخی ممات » را به آنان را می چشاند!
انسان ها در « پگاهی» می آیند و در « شامگاهی» می روند؛
از بین صدها جامه « ملون» تنها یک « کفن» می برند.
« مال و منال » از دست می رود،اما « وزر و وبال » بر گردن می ماند.
« قصرهای قیصر » می ماند ؛ اما « فصل های فیصل» می گذرد!
« مال» چون « بال است» ، « بال برای پرواز » و « مال برای رفع نیاز ».
« بال بدون پرواز، وبال » است و « مال ناکارساز،مایه ملال »!
-------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
تمنا : آرزو کردن،خواهش کردن
خسیس :فرومایه،پست،بخیل،لئیم،رذل،سفله،دنی
بِزیَند : زندگی کنند
مُلوَن : رنگ آمیزی شده ،رنگارنگ
وزر : بزه،گناه،سنگینی،بار گران
وبال : سختی،عذاب،سوء عاقبت
قیصر : پادشاه، پادشاه روم
فیصل : حاکم،فرمانروا
کارساز : کارگشا،چاره جو،مشکل گشا
ملال : به ستوه آمدن،بیزاری،دلتنگی،افسردگی، رنج،اندوه
----------------------------------------------
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : یک شنبه 15 فروردين 1395
| 7:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(230)
---------------------------------------------
« تغییر » یا « تدمیر »؟!
--------------------------------------------
من دنیا را دیدم ،
در حالی که همه « پدیده »ها و « آفریده»های آن در حال تغییر بودند.
هر آفریده و هر پدیده برای رهایی از کهنگی و « ممات » و استمرار « حیات »
ناگزیر از « تغییر » و ناچار از « توفیر» است .
همه پدیده ها از جمله انسان ها در صورت عدم تغییر
در زیر چرخ های سرد و سنگین « گردون زمین » و « گردونه زمان » له می شوند.
آنان که از « تغییر » « می گریزند »،در حقیقت با « تدبیر » « می ستیزند ».
« فرار از اغتنام تغییر »، « قرار در دام تقدیر» است .
کسانی که از تغییر و توفیر ،طفره می روند،
« معمار نابودی » و « منکر بهبودی » خویش اند!
یا باید با « تدمیر » « بمیریم » یا « تغییر » را « بپذیریم »!
-------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
توفیر : افزودن،تمام کردن،افزونی،زیادتی
گردون : چرخ،هر چه دور خود یا گرد محوری بچرخد،آسمان
گردونه : چرخ،ارابه،هر چیز شبیه چرخ که دور خود بچرخد
اغتنام : غنیمت شمردن،غنیمت دانستن چیزی
قرار : جاگرفتن،آرام گرفتن،پابرجاشدن در جایی
تدمیر : هلاک کردن،تباه ساختن،نابودکردن
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 14 فروردين 1395
| 8:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(229)
------------------------------------------------
تاملی بر قانون هستی!
--------------------------------------------
من زندگي را تا آن لحظه « شيرين » دانستم
و هستي را « نوشين » خواستم ،
كه از « بودنم » دلي « نَيَفسُرَد »
و از « نبودنم » گُلي « نَپَژمُرَد ».
اما « استمرار زیستن » و « تکرار نگریستن » به قانون هستی
به من آموخت که آن را « توانی »،اما این را « ندانی»!
آن که در « وجود » چون « مهر »
بر سریر « سپهر » « می درخشد »،
در « نبود »،هم نام و یادش دل ها را « صفا »
و دردها را « شفا » می بخشد.
بنابراین هر کس که برای مردم « زیست »،
ناگزیر مردم بر فقدانش « خواهند گریست »!
----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 11 فروردين 1395
| 8:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(228)
----------------------------------------------------------------
نگاه درس آموزی و عبرت اندوزی
--------------------------------------------------
من بدرفتاري را ندیدم
مگر اين كه از او درس شكيبايي و پارسایی آموختم ...
و نقد منتقدي را نشنیدم
مگر اين كه از او درس خودسازي و سرفرازی آموختم ...
و متكبري را نیافتم
مگر اين كه از او درس تواضع و فروتنی آموختم....
و سرانجام خوش رفتاري را ندیدم
مگر اين كه از او درس وفا و صفا فراگرفتم،
بنابراين آموختم که اگر « نگاه » را از « گناه » بپیراییم،
همه پدیده های « روزگار» ،« آموزگار » می شوند
و همه « عالم آفرینش »، « معلم بینش »!
اگر « نگاه » «عبرت اندوز » شود،
« گناه » هم « درس آموز » می گردد!
خدايا! همه ما را « بنواز »
و همه « سينه» ها را از « كينه » ها « بپرداز »!
----------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------
پیراستن: زدودن و ستُردن چیزهای زائد
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 10 فروردين 1395
| 7:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(227)
-----------------------------------------------------
مرگ « آغازي براي كمال » یا « پاياني براي زوال »؟!
------------------------------------------------------
من در فصل « خزان » چه بسیار برگ ها را « ريزان » دیدم،
اما هیچ گاه در« ریزش برگ »، « یورش مرگ» را نديدم .
در نظام آفرینش هر غروبی ، طلوعی را « در بر» دارد
و هر طلوعی ،غروبی را « در سر»!
« کمال جوانه » در« زوال دانه » است،
پس آن گاه که دانه تن به مرگ می سپارد،
می رود تا در « رویشی واپسین» و « آفرینشی نوین »
بار دیگر سرود زندگی« نوازد » و حیاتی تازه « آغازد ».
بنابراین مرگ را « آغازي براي كمال » ديدم،
نه « پاياني براي زوال ».
-------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : دو شنبه 9 فروردين 1395
| 7:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(225)
-------------------------------------------------
« زهر دروغ »بلای این « شهر شلوغ »!
-------------------------------------------------
من در این « شهر شلوغ »،
« بلایی کُشنده تر» و « بلوایی گزنده تر» از « زهر دروغ » ندیدم؛
شهری که در آن همواره « پر رنگ ها» و « آذرنگ ها» بهتر دیده،
و «صداهاي بلند» و « نواهای شکوهمند » بیشتر شنيده می شوند!
« ادعاهای گزاف» و «های و هوی اشراف» برتر می درخشند؛
و « نام های پرطُمطُراق» و « نامجویان مشتاق» بهتر جلوه می بخشند!
غافل از آن كه خوب ها « آسان » مي آيند،
بي رنگ و « پنهان » مي مانند
و بي صدا و در « نهان » مي روند!!
اما چون «جز حق نمی گویند» و «جز راه حق نمی پویند» ؛
در این «سرای سرور» ،«دنیایی مسرور» می سازند؛
و چون سرود هستی را « مخلصانه می سرایند»،« جاودانه می پایند»!
-------------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------------------
بلوا : بلیه،مصیبت،سختی،آشوب و غوغا
آذرنگ : اندوه،رنج،آذرگون،آتش رنگ،روشن
طُمطُراق : سروصدا،کر و فر،خودنمایی،نمایش شکوه و جلال
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 7 فروردين 1395
| 8:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(224)
-----------------------------------------------------
ریاضی؛دانش و بینش!
-----------------------------------------
من « ریاضی » را زبانی « اعتراضی»دیدم ؛
اعتراض علیه« بیداد» و ویرانگر« انقیاد».
زبان ریاضی،« منطق » است و منطق مُبیِن « حقایق » است.
منطق ریاضی « بیداد» را « برنمی تابد» و « عناد » را « درنمی یابد»!
...و چه دردی« تباه تر» از بیداد و چه رنجی «جانکاه تر» از عناد؟
ریاضیات زبانی است که خدا با آن « مشق بینش »
و « سرمشق آفرینش» را نوشت .
ریاضی برای همه« دانش ها »، « سرمایه » است
و برای همه« پژوهش ها»، « پایه »!
ریاضی،«تعقل» را « نظام » می بخشد و « تخیل » را، « انتظام»!
ریاضیات « زبان علوم» است و « لسان منظوم».
دانش ریاضی« آفریننده دقت و نظم باوری»
و « برانگیزاننده خلاقیت و نوآوری» است .
ریاضیات نه تنها یک « دانش » ، که یک « بینش » است؛
بینشی که با آن می توان « سرنوشت» را « از سر»،« نوشت».
-------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
انقیاد : خوار و رام شدن،گردن نهادن،مطیع شدن
عناد : ستیزه کردن،کجروی،گمراهی،لجاجت
مبین: بیان کننده،آشکارکننده
اَلَم : درد،رنج،
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : جمعه 6 فروردين 1395
| 8:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(223)
----------------------------------------------------------
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
------------------------------------------------------
من گوسفندانی دو پا را دیدم
که بدون« چرا » « می چریدند» و بدون « بلا » « می بالیدند»!
سر به زمين فرو برده، پوزه در خاك« داشتند»
و شكم را از آب و علف « مي انباشتند»!
تنها دغدغه آنان «خور و خواب» بود و «اطاعت ارباب » ،
این موجودات « سرگردان» را نسبت به « چارپایان »
نه صاحب« فضیلتی ممتاز» ،
که« طبیعتی هم تراز » دیدم! !
حیوان تنها انگیزه اش « احساس » است و اطاعتش ناشی از « هراس»!
انسانیت انسان به « تفکر » است و « تدبر»،
نه به « خور وخواب» و « شهوت و شراب»!
انسان به همان« اندازه انسان » است که « می اندیشد»!
و به همان « بازه حیوان » است که «می پریشد»!
سعدی آن حکیم« فرزانه» چه خوش این« ترانه» می سراید :
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
----------------------------------------------
#شفيعي_مطهر
-------------------------------------------
بلا : آزمایش در نعمت یا محنت، آزمودن در خیر یا شر
بالیدن : نموکردن،رشدکردن،بزرگ شدن،تناورگشتن
هم تراز : هم سنگ، هم پایه، برابر
بازه : فاصله میان دو چیز،پهنا ،مرز
می پریشد: آشفته می شود،پریشان می شود
شغب : فتنه و آشوب،شور و غوغا
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : پنج شنبه 5 فروردين 1395
| 8:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(222)
-------------------------------------------------
« اسارت» به جرم « بصارت»!
--------------------------------------------------
من عقاب هایی را در« اسارت قفس» و « مرارت محبس» دیدم.
اما اندوه بزرگ تری که عقاب ها را « رنج » و جانشان را « شکنج» می داد،
نه « ميله هاي قفس»، كه پرواز آزادانه « زاغ و كركس» بود؛
« شاهين های تیزبال »،« اسير» بودند
و « زاغ ها و زغن هاي بدسگال»،« امير ».
در این دیار فرزانگانی که « فهم و بصارت» دارند، باید « طعم اسارت» را بچشند!
ولی سفلگانی که «حقارت می پذیرند»،بر اریکه« صدارت می نشینند»!
آنان که به « جان می ارزند»، بر سر « ایمان می لرزند»!
اما آنان که « قوت» از « قنوت » می خورند،
بر « صدر می نشینند» و « قدر می بینند»!
حافظ چه جانسوز ناله برمی آورد که:
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می شکند بازارش
------------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
بصارت : بینایی و دانایی
مرارت : تلخی
شکنج : شکنجه،مکر و حیله
قوت : خورش،خوردنی،طعام،روزی
قنوت: فرمانبرداری
خزف: سفال، ظرف گلی
تغابن: زیانکاری
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : چهار شنبه 4 فروردين 1395
| 7:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(221)
--------------------------------------------------
« عطری روح پرور » یا « سطری روشنگر »!
-------------------------------------------------
من چه بسیارگل هایی« لطیف» و شکوفه هایی« ظریف» را ديدم
كه توسط قدرتمداران« زورگو » و خودکامگان« بدخو »
در آشکار و « خفا » در زير پاي« جفا » لگدكوب شدند؛
اما دریغا که اینان از « فهم فضیلت» و «درک حقیقت» عاجزند و نمی دانند
که گل های لگدکوب شده «عطری بیشتر» و « رایحه ای دل انگیزتر» می پراکنند!
چه بسیار گل هایی که « لگدکوب» و آثارشان « منکوب » شد،
اما عطر « دل انگیز» و رایحه « مشکبیز» آن ها سال ها ،بل قرن ها
در کوچه باغ های تاریخ « پراکنده» ،
و مشام جان ها را « آکنده » است.
---------------------------------------------
خوش است غنچه پرپر ولی به این امید
که از زلال وجودش گلاب می ماند!
-------------------------------------------
بنابراین برای« ماندگاری» در دیار « رستگاری»
بیاییم از گل وجود خود « عطری بگذاریم» یا « سطری بنگاریم»!
« عطری روح پرور » یا « سطری روشنگر »!
-------------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
ظریف : زیبا،خوشگل،خوش هیکل
منکوب : مصیبت دیده،رنج دیده،سختی کشیده
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : سه شنبه 3 فروردين 1395
| 8:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(219)
------------------------------------------------------
«تحویل سال» یا «تحول حال»؟!
-------------------------------------------------
من در « درازنای زمان» و « پهنای زمین»
سرآغاز همه «خیزش های خیرآفرین» و «جنبش های بنیادین» را
نه در« تحویل سال»،که در «تحول حال» دیدم!
در نخستین طلیعه هر بهار با وزش« نسیم ناز نوروزی» و با «شمیم بهار بهروزی» ،
«گلوی هر پنجره» و «نغمه هر حنجره» ،
«نای هر رود» و «نوای هر سرود» ،
«گلرقص هر فواره» و «چشمک هر ستاره» ،
«تبسم هر گل» و «ترنم هر بلبل» ،
با تحویل سال همه« ذرات هستی»،«سرود سرمستی» سرمی دهند،
آثار خواب و خمودگی را از خاطر خسته« می پیرایند» ،
و زمزمه سبز زندگی را «می سرایند».
همه و همه از «نوزایی طبیعت» و «خودآرایی خلقت» خبر می دهند،
و «اُفول انتظار» و «حُلول بهار» را به انسان شادباش می گویند!
اما کامیابی بشر نه در «متن شادباش» ، که در «بطن تلاش» است!
کوله بار زمان نه « میمنت و شگون » به ارمغان می آورد
و نه «نحوست و افسون » به دامان می بارد؛
بل که پیروزی و کامیابی در گروی همت و حمیت ماست ،
و شکست در تنبلی و کسالت ما!
بیاییم «شکوفه های بهار» را از« شاخسار روزگار» بچینیم ،
و «طراوت بهار» را با «حلاوت ابتکار» خود جاودانه سازیم.
بیاییم «غنچه های لحظات» را بر «درخت حیات» شکوفا گردانیم
و «شمیم ریاحین» و « نسیم عطرآگین» آن را استمرار بخشیم!
من هم همراه با طبیعت ،فرارسیدن بهار خجسته و نوروز فرخنده را
به شما تبریک و تهنیت می گویم.
---------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------------
ناز : فخر،عشوه،کرشمه،لطف
میمنت: مبارک بودن،خجسته بودن
شگون: فال نیک،تفال خیر،میمنت و خجستگی
افسون: حیله،تزویر،مکر،نیرنگ
اُفول: غروب کردن،پنهان شدن،ناپدیدشدن
حمیت: مروت،غیرت،نخوت،ننگ و عار
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : یک شنبه 1 فروردين 1395
| 7:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(218)
---------------------------------------------------------------
گلبوسه سرخ « بهار» از سرشاخه سبز« ایثار»
-----------------------------------------------------------
من« شمعي سوزان» و «چراغی فروزان» را ديدم
كه هزاران «شمع مُرده» و « چراغ افسُرده» را روشن كردند؛
بدون اين كه چيزي از «مایه» و « سرمايه » اشان كاسته شود.
شمع ها با گسترش« نور» ، تاریکی« منفور» را «زدودند» و بر روشنایی« افزودند»!
بنابراين دانستم« شادي» و « آگاهی» را نيز مي توانیم بين همه تقسيم كنیم
كه در این صورت نه تنها «چیزی اندک » یا «پشیزی کوچک » از آن نمی کاهیم،
که حتی بر حجم آن نیز «می افزاییم» و خود در سایه سارش« می آساییم»!
اگر همه انسان ها هم « وصل » شادی و « فصل » آگاهی را « بخواهند»
هرگز از « اصل » آن « نمی کاهند»!
بهار می آید؛اما «دل های نژند» و « لب های بی لبخند»
نه از « گل ها تبسُمی» می بینند و نه از« بلبل ها،ترنُمی » می شنوند!
بنابراین بیاییم در آستانه « وزش نسیم بهار طبیعت»
با « گسترش شمیم مشکبار فضیلت»
در دشت دل ها و جان ها نهال آگاهی« بنشانیم» .
و بذر شادی « بیفشانیم»!
بیاییم بر سقف شب « قندیل بلور آویزیم»
و در رگ هایش« نیل نور بریزیم»!
بیاییم گلبوسه های سرخ « بهار» را از سرشاخه های سبز« ایثار» بچینیم!
بیاییم دست ها را پر از « زلال قنوت» کنیم و دل ها را لبریز از « عطر لایزال ملکوت»!
بیاییم صفای آیینه را « قابل » باشیم،نه « مقابل»!
------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
پشیز : پولک،پول خُرد فلزی کم ارزش،پول سیاه،سکه مسین
نژند: اندوهگین، افسرده،پژمرده، خشمگین
ترنُم : آوازخواندن،زمزمه کردن به آواز خوش
شمیم : بوی خوش
قندیل: چراغ آویز،مشعل که از سقف آویزان می کنند،مصباح
نیل : رود نیل جاری در مصر
لایزال: زوال ناپذیر،بی زوال،جاوید،ابدی
ملکوت: بزرگی و چیرگی و عظمت آسمانی،عالم فرشتگان
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : شنبه 29 اسفند 1394
| 8:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(217)
-----------------------------------------------------
نغمه ای جاودانه می ماند...
----------------------------------------------------------
من كاغذی دیدم بسيار« سفيد و نفیس» و « شایسته تقدیس» ،
اما این تصویر سپید نه « قابی برای نمایش » داشت
و نه « نقابی برای عدم فرسایش»!
هيچ كس آن را در « قابی نمي پذیرفت» و در« نقابی نمی نهفت» ؛
زیرا نه « حرفی برای گفتن» داشت و نه «چیز شگرفی برای نهفتن»!
این «سخنان ناب» است که «شایسته قاب» است!
بنابراين دانستم كه« براي ماندگاري » در « سرای رستگاری»
یا بايد« گفتاری جاودانه » داشت ،
یا « رفتاری بخردانه ».
هر که آمد زمانه ای دارد
بحر عمرش کرانه ای دارد
نغمه ای جاودانه می ماند
کز حقیقت نشانه ای دارد
--------------------------------------------
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
نفیس: گرانبها و مرغوب
تقدیس: پاک و منزه کردن،به پاکی ستودن
شگرف: عجیب،طُرفه،نیکو و خوش آیند،کمیاب وبی نظیر در خوبی و زیبایی
----------------------------------------
@amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تاريخ : جمعه 28 اسفند 1394
| 6:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | درباره وب
نويسندگان
موضوعات وب
لينک دوستان
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
لينک هاي مفيد
برچسبها وب
آخرین مطالب
پيوندهاي روزانه
آرشیو مطالب
لينک هاي مفيد
امکانات وب