وب نامه مطهر
مقالات و سروده ها و روزنوشت ها و معرفی آثار
اعلي حضرت هردمبيل و " پاچه خواري "
قصه هاي شهر هرت / قصه چهل و سوم
روزی جمعی از سران حکومتی خدمت اعلي حضرت هردمبيل مشرف شده ، در حال فیض بردن از فرمایشات ملوكانه بودند. وقت ناهار شد. سلطان فرمودند تا سفره ای گسترانیده شد، و دستور دادند تا کله پاچه ای بیاورند، حضار با بهت و تعجب به اعلي حضرت می نگریستند. به سرعت کله پاچه آماده شد و همه بر سفره نشستند. اعلي حضرت فرمودند: در این کله پاچه اندرزها نهفته است. وزير اعظم گفت:
اعلي حضرتا ! ما بارها کله پاچه خورده ايم، اما متوجه پند و اندرز آن نشده ايم. اعلي حضرت فرمود: اي وزير اعظم! صبر داشته باش.
سپس اعلي حضرت لقمه نانی برداشت و یک راست مغز کله را تناول نمودند. سپس گفتند: حکمتش را دریافتید؟ همگی عرض کردند: خیر اعلي حضرتا ! شما از ما آگاه ترید. هردمبيل فرمود: حکمتش این است:
اگر می خواهید حکومتی جاودان داشته باشید، سعی کنید جامعه را از " مغز " تهی کنید.
سپس اعلي حضرت لقمه نانی برداشت و یک راست مغز کله را تناول نمودند. سپس گفتند: حکمتش را دریافتید؟ همگی عرض کردند: خیر اعلي حضرتا ! شما از ما آگاه ترید. هردمبيل فرمود: حکمتش این است:
اگر می خواهید حکومتی جاودان داشته باشید، سعی کنید جامعه را از " مغز " تهی کنید.
سپس اعلي حضرت لقمه دیگری برداشتند و " زبان " کله پاچه را نوش جان فرمودند و باز هم پرسیدند: حکمتش را درک کردید؟ همه حاضران باتعجب عرض کردند: خیر اعلي حضرتا ! شما از ما آگاه ترید. هردمبيل فرمودند:
اگر می خواهید بر مردم حکمرانی کنید ، " زبان " جامعه را کوتاه و ساکت کنید.
اگر می خواهید بر مردم حکمرانی کنید ، " زبان " جامعه را کوتاه و ساکت کنید.
سپس اعلي حضرت چشم ها و بناگوش کله پاچه را همچون قبل برکشیدند و سوال خود را تکرار کردند و درباريان همچنان پاسخ دادند: اعلي حضرتا ! شما از ما به ما داناترید. پادشاه فرمود:
برای این که ملتی را کنترل کنید، بر چشم ها و گوش ها مسلط شوید و اجازه ندهید مردم زیاد ببینند و زیاد بشنوند.
برای این که ملتی را کنترل کنید، بر چشم ها و گوش ها مسلط شوید و اجازه ندهید مردم زیاد ببینند و زیاد بشنوند.
از آنجایی که وزير اعظم با سلطان احساس قرابت و نزدیکی بیشتری داشت، عرض کرد:
پادشاها ! قربانت بروم . حکمت ها بسیار حکیمانه بودند، اما جواب روده کوچک مان را چه بدهیم؟ ذات ملوكانه در حالی که دست خود را بر سبيل هاي خود می کشید، با ابروان خود اشاره ای به "پاچه " انداختند و فرمودند:
در این نیز حکمتی نهفته است. همگی گفتند : شاها ! چه حکمتی؟
پادشاها ! قربانت بروم . حکمت ها بسیار حکیمانه بودند، اما جواب روده کوچک مان را چه بدهیم؟ ذات ملوكانه در حالی که دست خود را بر سبيل هاي خود می کشید، با ابروان خود اشاره ای به "پاچه " انداختند و فرمودند:
در این نیز حکمتی نهفته است. همگی گفتند : شاها ! چه حکمتی؟
فرمودند:
شما "پاچه " را بخورید و " پاچه " خواری را در جامعه رواج دهید تا حکومتتان مستدام بماند.
شما "پاچه " را بخورید و " پاچه " خواری را در جامعه رواج دهید تا حکومتتان مستدام بماند.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت
تاريخ : جمعه 22 آذر 1392نظر بدهید
| 7:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر | درباره وب
نويسندگان
موضوعات وب
لينک دوستان
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
لينک هاي مفيد
برچسبها وب
آخرین مطالب
پيوندهاي روزانه
آرشیو مطالب
لينک هاي مفيد
امکانات وب